English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
vivandiere U اغذیه فروش ارتش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gl U مخفف issue generalملزومات ارتش تدارکات ارتش
combined arms army U ارتش مختلط ارتش متشکل از نیروهای مرکب
active army U ارتش پیمانی ارتش کادر ثابت
woollen draper U پشمینه فروش ماهوت فروش شال فروش
army of occupation U ارتش فاتح ارتش اشغالگر
boarded U اغذیه
board U اغذیه
vivers U اغذیه
fueled U اغذیه
fuel U اغذیه
fuelling U اغذیه
fuels U اغذیه
fuelled U اغذیه
armoire U جای اغذیه
delicatessen U اغذیه حاضر
ambry U کمدمخصوص اغذیه
delicatessens U اغذیه حاضر
on licence U پروانه فروش ابجو یا نوشابههای دیگر که در همان جایگاه فروش گسازده شود
pearlies U جامه میوه فروش یا سبزی فروش دوره گرد که دکمههای مروارید دارد
delicatessens U مغازه اغذیه فروشی
cate U سورسات اغذیه لذیذ
delicatessen U مغازه اغذیه فروشی
gastronomy U علم اغذیه لذیذه
bills of fare U صورت اغذیه مهمانخانه
bill of fare U صورت اغذیه مهمانخانه
in service U درخدمت ارتش در ارتش
wine seller U میفروش باده فروش شراب فروش خمار
locker paper U کاغذ بسته بندی اغذیه
dietetics U فن پرهیز یا رژیم غذایی مبحث اغذیه
sales force U نیروی فروش کارکنان قسمت فروش
hard sell U سخت کوشی در فروش فروش مجدانه
sale maximization U به حداکثر رسانیدن فروش ماکزیمم فروش
hors d'oeuvres U اغذیه اشتهااوری که قبل از غذا صرف میشود
hors d'oeuvre U اغذیه اشتهااوری که قبل از غذا صرف میشود
judge advocate general U رئیس دادرسی ارتش مشاور حقوقی وزارت جنگ یا وزارت دفاع مشاور حقوقی ارتش
optional claiming race U مسابقهای که صاحب اسب ازادی در فروش یا خودداری از فروش اسب دارد
cover charges U مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
cover charge U مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
foreign military sales U فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
furrier U خز فروش پوست فروش
furriers U خز فروش پوست فروش
sales promotion U افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
malthusian theory of population U فرضیه جمعیت مالتوس چون ازدیاد جمعیت جهان باتصاعد هندسی و افزایش منابع اغذیه به شکل تصاعدحسابی است باید جمعیت کنترل شود
bistros U اغذیه فروشی و مشروب فروشی
bistro U اغذیه فروشی و مشروب فروشی
army U ارتش
field army U ارتش
armies U ارتش
oligopoly U انحصار چند جانبه فروش انحصار چند قطبی فروش
servicemen U عضو ارتش
irregulars U ارتش نامنظم
military U جنگی ارتش
militarism U ارتش سالاری
serviceman U عضو ارتش
constables U افسر ارتش
constable U افسر ارتش
military campaign U لشکرکشی [ارتش]
general issue U ملزومات ارتش
the losses of the army U تلفات ارتش
field army U ارتش رزمی
women's army corps U ارتش زنان
the rank and file U توده ارتش
regular army U ارتش منظم
the a of the army U پیشرفت ارتش
state guard U ارتش ایالتی
standing army U ارتش منظم
standing army U ارتش دائمی
field army U ارتش صحرایی
supreme commander's staff U ستاد کل ارتش
the red army U ارتش سرخ
majoring U سرگرد ارتش
army group U گروه ارتش
standing U ارتش ثابت
army stores U فروشگاه ارتش
general staff U ستاد ارتش
regular army U ارتش دائمی
major U سرگرد ارتش
combined arms army U ارتش مرکب
majored U سرگرد ارتش
active army U ارتش کادر
pentagons U ارتش امریکا
active duty U ارتش کادر
pentagon U ارتش امریکا
regular U ارتش کادر
army corps U سپاههای ارتش
army commander U فرمانده ارتش
regulars U ارتش کادر
army artillery U توپخانه ارتش
vendible U قابل فروش جنس قابل فروش
vendable U قابل فروش جنس قابل فروش
brass hats U افسر ارشد ارتش
brass hat U افسر ارشد ارتش
yeomanry U ارتش داوطلب از زارعین
women's army corps U قسمت زنان ارتش
regiment U گردان در ارتش انگلیس
regiments U گردان در ارتش انگلیس
army U ارتش نیروی زمینی
field grade U افسر ارشد ارتش
foreignlegion U سرباز داوطلب در ارتش
USA U ارتش ایالات متحده
armies U ارتش نیروی زمینی
general issue U تدارکات عمومی ارتش
punitive article U قوانین جزایی ارتش
to fall out U معاف کردن [ارتش]
to dismiss [American E] U مرخص کردن [ارتش]
to fall out U مرخص کردن [ارتش]
martial U وابسته به ارتش نظامی
industrial reserve army U ارتش ذخیره صنعتی
to dismiss [American E] U معاف کردن [ارتش]
jcs U رئیس ستاد ارتش
joint chief of staff U رئیس ستاد ارتش
quartermaster general U رئیس کل کارپردازی ارتش
regular army U ارتش کادر ثابت
reserve army of unemployed U ارتش ذخیره بیکاران
military justice U قوانین جزایی ارتش
army troops U یکانهای رده ارتش
army service area U منطقه عقب ارتش
army general staff U ستاد عمومی ارتش
army beta test U ازمون بتای ارتش
army alpha test U ازمون الفای ارتش
supreme commander's staff U ستاد عالی ارتش
reserve components U قسمتهای احتیاط ارتش
marching order [travel order] U دستور پیشروی [ارتش]
dismissal of the armey U مرخص کردن از ارتش
the main army U بخش عمده ارتش
general officer U امرای ارتش امیران
conscript army U ارتش سربازان وفیفه
standing army U ارتش کادر ثابت
rifleman U تفنگ دار [ارتش]
fusilier U هنگ تفنگداران ارتش انگلیس
post exchange U فروشگاه اختصاصی پادگان ارتش
the army lost heavily U ارتش تلفات سنگین داد
fusileer U هنگ تفنگداران ارتش انگلیس
to see service U در ارتش یانیروی دریایی خدمت
reenlistment U دوباره در ارتش استخدام شدن
army in the field U ارتش مستقر در صحنه عملیات
warlord U افسر عالی رتبه ارتش
MI5 U بخش 5 اطلاعات ارتش انگلستان
seasoned troops U ارتش ورزیده و جنگ دیده
invasion currency U پول رایج ارتش اشغالگر
theater army U ارتش مستقر در صحنه عملیات
MI6 U بخش 6 اطلاعات ارتش انگلستان
countermarch U تغییر جهت حرکت ارتش
marksman U نشانه گیر [ارتش و ورزش]
combat helmet U کلاه ایمنی جنگی [ارتش]
candidate U داوطلب خدمت در ارتش نامزد
pole position U آغازگاه [ستاره شناسی] [ارتش]
to issue marching order U دستور پیشروی دادن [ارتش]
defence [British E] U دفاع [قانون] [ورزش] [ارتش]
staffs U چوب پرچم ستاد ارتش
staffed U چوب پرچم ستاد ارتش
staff U چوب پرچم ستاد ارتش
defense [American E] U دفاع [قانون] [ورزش] [ارتش]
marksman U تیرانداز ماهر [ارتش و ورزش]
candidates U داوطلب خدمت در ارتش نامزد
To what do you attributeThe failure of the army? U شکست ارتش را به چه چیز نسبت میدهید ؟
v , device U ارم مدال شجاعت ارتش امریکا
army genetal classification test U ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
conscription U داوطلب شدن برای ارتش سربازگیری
agct U ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
veterinarians U پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی
veterinarian U پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی
militarists U ارتش گرای هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
commissariats U اداره خوار و بار و کارپردازی ارتش کلانتری
american defense service medal U نشان خدمت ارتش امریکا درسال 14- 9391
The army had to retreat from the battlefield. U ارتش مجبور به عقب نشینی از میدان جنگ شد.
commissariat U اداره خوار و بار و کارپردازی ارتش کلانتری
militarist U ارتش گرای هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
After his discharge from the army, he came to Tehran . پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
generals U ژنرال امیر ارتش دادگاه عالی تیمسار
war footing U حالت اماده باش در ارتش امادگی رزمی
civil military action U عملیات کمک رسانی به مردم توسط ارتش
ration credit U تضمین سلامت مواد غذایی جیره ارتش
surgeon general U رئیس قسمت پزشکی ارتش افسر پزشک
unmilitary U بر خلاف مقررات ارتش غیرنظامی اخلاقا و عادتاغیرنظامی
joint operations U عملیات مشترک مابین نیروهای مسلح ارتش
general U ژنرال امیر ارتش دادگاه عالی تیمسار
demoratize U بی جرات کردن ازمیان بردن حس شهامت وانتظامات ارتش
rookie U تازه کار [بویژه در پلیس یا ارتش ] [اصطلاح شوخی]
command sponsored dependent U بستگان نظامیانی که با خرج ارتش بخارج مسافرت می کنند
conscientious objectors U کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
conscientious objector U کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
landwehr U بخشی از ارتش المان وکشورهای دیگر که خدمت زیرپرچم را انجام دادند
pandours or doors U امنیه وحشی درنده خو که درسال 1471 تشکیل شد وچندی پس از ان جز ارتش اطریش گردید
ada U زبان برنامه نویسی سطح بالا که اغلب در ارتش و صنعت و موضوعات علمی به کار می رود
retailer U تک فروش
turnover U کل فروش
turnover U فروش
iceman U یخ فروش
sales U فروش
marketing U فروش
offtake U فروش
sale U فروش
selling U فروش
taverner U می فروش
sells U فروش
vendition U فروش
sell U فروش
milk man U شیر فروش
merchantable U قابل فروش
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com