Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 163 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
declaration of bankruptcy
U
اعلان ورشکستگی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
to file for bankruptcy
U
اعلان ورشکستگی کردن
Other Matches
advertiser
U
اعلان کننده اعلان
advertisers
U
اعلان کننده اعلان
signboard
U
تخته اعلان اعلان
signboards
U
تخته اعلان اعلان
ruins
U
ورشکستگی
failure
U
ورشکستگی
failures
U
ورشکستگی
ruining
U
ورشکستگی
bankruptcies
U
ورشکستگی
bankruptcy
U
ورشکستگی
insolvency
U
ورشکستگی
ruin
U
ورشکستگی
bank failure
U
ورشکستگی بانکی
crashing
U
ورشکستگی ناگهانی
crash
U
ورشکستگی ناگهانی
crashes
U
ورشکستگی ناگهانی
crashed
U
ورشکستگی ناگهانی
crashingly
U
ورشکستگی ناگهانی
order of bankruptcy
U
حکم ورشکستگی
culpable bankruptcy
U
ورشکستگی به تقصیر
fradulent bankruptcy
U
ورشکستگی به تقلب
failures
U
شکست ورشکستگی
clupable bankruptcy
U
ورشکستگی به تقصیر
failure
U
شکست ورشکستگی
bankruptcy trustee
U
تولیت ورشکستگی
fradulent bankruptey
U
ورشکستگی به تقلب
fraudulent bankruptcy
U
ورشکستگی به تقلب
bank failures
U
ورشکستگی بانک
to avert bankruptcy
U
از ورشکستگی جلوگیری کردن
to avoid bankruptcy
U
از ورشکستگی جلوگیری کردن
adjudication
U
احقاق حق حکم ورشکستگی
to avoid bankruptcy
U
مانع ورشکستگی شدن
to avert bankruptcy
U
مانع ورشکستگی شدن
recessions
U
کسادی یا ورشکستگی نسبی و ملایم
recession
U
کسادی یا ورشکستگی نسبی و ملایم
insolubleness
U
عدم قابلیت حل شدن ورشکستگی
stagnation thesis
U
تز انحطاط و ورشکستگی رژیم سرمایه داری
bailout
U
کمک مالی
[برای جلوگیری از ورشکستگی]
[اقتصاد]
hierarchy of claims
U
اعلام تصفیه ورشکستگی دستور پرداخت مطالبات غرماء تاجر ورشکسته
keeping house
U
در خانه ماندن تاجرورشکسته و عدم حضورش در محل کسب خود که قرینه ورشکستگی او محسوب میشود
advertisements
U
اعلان
noticing
U
اعلان
notices
U
اعلان
noticed
U
اعلان
notice
U
اعلان
advertising
U
اعلان
denunciation of treaty
U
اعلان
advertisement
U
اعلان
posters
U
اعلان
declarations
U
اعلان
declaration
U
اعلان
assertion
U
اعلان
poster
U
اعلان
proclamation
U
اعلان
announcement
U
اعلان
proclamations
U
اعلان
announcements
U
اعلان
notice to mariner
U
اعلان دریایی
macro declaration
U
درشت اعلان
play bill
U
اعلان نمایش
fly bill
U
اعلان دستی
system prompt
U
اعلان سیستم
dot prompt
U
نقطه اعلان
throwaway
U
ورقهی اعلان
dos prompt
U
اعلان DOS
gazette
U
اعلان و اگهی
give out
U
اعلان کردن
proclamation of independence
U
اعلان استقلال
they proclaimed him sovereign
U
اعلان کردند
vendition
U
اعلان فروش
To stick (put,fix)up a notice (poster).
U
اعلان زدن
procedure declaration
U
اعلان رویه
Over and out!
U
پایان اعلان !
publishment
U
اشاعه اعلان
proclamation of the republic
U
اعلان جمهوریت
proclamation of the republic
U
اعلان جمهوری
indigitation
U
اعلان شمارش
declaration of war
U
اعلان جنگ
affiche
U
اعلان دیواری
advertise
اعلان کردن
announcers
U
اعلان کننده
announcer
U
اعلان کننده
declared
U
اعلان شده
playbills
U
اعلان نمایش
declare
U
اعلان کردن
proclaimed
U
اعلان کردن
declares
U
اعلان کردن
array declaration
U
اعلان ارایه
declaring
U
اعلان کردن
proclaim
U
اعلان کردن
signposts
U
تابلو اعلان
proclaims
U
اعلان کردن
proclaiming
U
اعلان کردن
advertize
U
اعلان کردن
declaration of neutrality
U
اعلان بیطرفی
billsticker
U
اعلان چسبان
signpost
U
تابلو اعلان
playbill
U
اعلان نمایش
to proclaim war
U
اعلان جنگ دادن
placards
U
اعلامیه رسمی اعلان
To stick a poster on the wall.
U
اعلان به دیوار چسباندن
posters
U
اعلان نصب کردن
placard
U
اعلامیه رسمی اعلان
poster
U
اعلان نصب کردن
denunciation
U
اعلان الغاء یا خاتمه
denunciations
U
اعلان الغاء یا خاتمه
alarmingly
U
اعلان خطر اخطار
alarmed
U
اعلان خطر اخطار
alarm
U
اعلان خطر اخطار
dimension statement
U
حکم اعلان بعد
ban
U
اعلان ازدواج در کلیسا
audible alarm
U
اعلان خطر سمعی
banning
U
اعلان ازدواج در کلیسا
bans
U
اعلان ازدواج در کلیسا
declaration of war
U
اعلان جنگ دادن
declarations
U
افهار افهارنامه اعلان
denouncement
U
اعلان قطع رابطه
show bill
U
تابلو اعلان نمایش
declaration
U
افهار افهارنامه اعلان
proclamation of martial law
U
اعلان حکومت نظامی
declare martial
U
اعلان حکومت نظامی
alarms
U
اعلان خطر اخطار
to declare oneself bankrupt
U
خود را ورشکست اعلان کردن
Hereby I declare ...
U
بدین وسیله اعلان می کنم که...
to declare something well-founded
U
چیزی را مستدل اعلان کردن
declare martial
U
اعلان حالت زمان جنگ
leaflets
U
اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
to declare war upon a nation
U
اعلان جنگ به ملتی دادن
to declare a divident
U
سود سهام را اعلان کردن
advertised
U
اعلان کردن انتشار دادن
advertises
U
اعلان کردن انتشار دادن
leaflet
U
اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
leafleted
U
اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
leafleting
U
اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
proclamation of martial law
U
اعلان حالت زمان جنگ
to declare a state of emergency
U
اعلان کردن حالت اضطراری
signposts
U
تیر حامل اعلان تابلو راهنما
signpost
U
تیر حامل اعلان تابلو راهنما
to declare something solemnly
[publicly]
U
چیزی را رسما
[علنا ]
اعلان کردن
to off negotiations
U
اعلان قطع گفتگو یا روابط کردن
top billing
U
بالاترین قسمت اگهی سینما صدر اعلان
to put a notice on a door
U
اگهی روی در چسباندن اعلان بدر زدن
billboards
U
هرقسمت از نرده ودیوار که روی ان اعلان نصب شود
billboard
U
هرقسمت از نرده ودیوار که روی ان اعلان نصب شود
obituarian
U
کسیکه در گذشتهای تازه راباشرح حال درگذشتگان درروزنامه اعلان می کنند
banns
U
اعلان پیشنهاد ازدواج درکلیساتا کسانی که اعتراضی به صلاحیت زوجین دارنداطلاع دهند
obituarist
U
کسیکه در گذشتهای تازه رابا شرح حال در گذشتگان درروزنامه اعلان می کنند
prompted
U
کاراکتر یا پیامی که توسط کامپیوتر ارائه میشود تامشخص کند که اماده پذیرفتن ورودی صفحه کلید است اعلان
prompts
U
کاراکتر یا پیامی که توسط کامپیوتر ارائه میشود تامشخص کند که اماده پذیرفتن ورودی صفحه کلید است اعلان
prompt
U
کاراکتر یا پیامی که توسط کامپیوتر ارائه میشود تامشخص کند که اماده پذیرفتن ورودی صفحه کلید است اعلان
placards
U
حمل یا نصب اعلان شعار حمل کردن
placard
U
حمل یا نصب اعلان شعار حمل کردن
posted
U
اگهی کردن اعلان کردن
announce
U
اعلان کردن اخطار کردن
announced
U
اعلان کردن اخطار کردن
announces
U
اعلان کردن اخطار کردن
announcing
U
اعلان کردن اخطار کردن
post-
U
اگهی کردن اعلان کردن
notice to airmen
U
اعلامیه هوایی یا اعلان هوایی
post
U
اگهی کردن اعلان کردن
posts
U
اگهی کردن اعلان کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com