English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
absolve U اعلام بی تقصیری کردن
absolved U اعلام بی تقصیری کردن
absolves U اعلام بی تقصیری کردن
absolving U اعلام بی تقصیری کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
early warning U اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early-warning U اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
irreproachability U بی تقصیری
irreproachableness U بی تقصیری
innocence U بی تقصیری
guiltlessness U بی تقصیری
blamelessness U بی تقصیری
faultlessness U بی تقصیری
faultlessly U از روی بی تقصیری
innocency U بی تقصیری پاکی
alerting service U قسمت اعلام اماده باش سرویس اعلام خطر
to smooth over a fault U عیب یا تقصیری را پوشاندن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
announced U اعلام کردن
promulgates U اعلام کردن
enunciates U اعلام کردن
promulgated U اعلام کردن
announce U اعلام کردن
promulgate U اعلام کردن
promulgating U اعلام کردن
quotes U اعلام کردن
enunciated U اعلام کردن
statement U اعلام کردن
broadcasts U اعلام کردن
broadcast U اعلام کردن
acclaimed U اعلام کردن
enunciating U اعلام کردن
acclaiming U اعلام کردن
blazon U اعلام کردن
acclaims U اعلام کردن
promulge U اعلام کردن
announcing U اعلام کردن
exclaims U اعلام کردن
exclaimed U اعلام کردن
exclaim U اعلام کردن
enunciate U اعلام کردن
announces U اعلام کردن
acclaim U اعلام کردن
damm U بد اعلام کردن
quoted U اعلام کردن
exclaiming U اعلام کردن
enounce U اعلام کردن
quote U اعلام کردن
statements U اعلام کردن
enouce U اعلام کردن
proclamation U اعلام کردن
proclamations U اعلام کردن
relays U دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relayed U دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relay U دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
acknowledge U اعلام نشانی کردن
acknowledge U اعلام وصول کردن
acknowledging U اعلام وصول کردن
acknowledging U اعلام نشانی کردن
acknowledges U اعلام معرف کردن
acknowledge U اعلام معرف کردن
acknowledges U اعلام نشانی کردن
acknowledges U اعلام وصول کردن
hail U اعلام ورود کردن
announce in advance U از پیش اعلام کردن
hails U اعلام ورود کردن
pretypify U قبلا اعلام کردن
hailing U اعلام ورود کردن
hailed U اعلام ورود کردن
acknowledging U اعلام معرف کردن
indicts U اعلام جرم کردن
early-warning U اعلام خطر کردن
indicting U اعلام جرم کردن
indicted U اعلام جرم کردن
early warning U اعلام خطر کردن
impeaching U اعلام جرم کردن
impeaches U اعلام جرم کردن
impeached U اعلام جرم کردن
impeach U اعلام جرم کردن
indict U اعلام جرم کردن
call out U اعلام خطر کردن
to call a meeting U جلسهای را اعلام کردن
to call to arms U اعلام دست به اسلحه کردن
to render homage U اعلام رسمی بیعت کردن
enunciate U اعلام کردن صریحا گفتن
to pay homage U اعلام رسمی بیعت کردن
kithe U اعلام داشتن اعتراف کردن
open the meeting U رسمیت جلسه را اعلام کردن
warning U اعلام خطر کردن هشدار
warnings U اعلام خطر کردن هشدار
to do homage U اعلام رسمی بیعت کردن
enunciated U اعلام کردن صریحا گفتن
enunciates U اعلام کردن صریحا گفتن
to announce one's arrival U ورود خود را اعلام کردن
enunciating U اعلام کردن صریحا گفتن
to givein one's a. U موافقت خودرا اعلام کردن
lay an information against some one U نسبت به کسی اعلام جرم کردن
acknowledging U شماره اعلام وصول تصدیق کردن
lay an information against someone U بر علیه کسی اعلام جرم کردن
acknowledges U شماره اعلام وصول تصدیق کردن
acknowledge U شماره اعلام وصول تصدیق کردن
to ring the knell of anything U موقوف شدن چیزی را اعلام کردن یاجار زدن
tolling U طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
toll U طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
tolls U طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
heralds U از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
outlawing U یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
outlaws U یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
heralding U از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
outlawed U یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
authentication U تعیین اعتبار و صحت اسناد اعلام نشانی کردن
herald U از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
outlaw U یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
heralded U از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
notifies U اعلام کردن اخطار کردن
notified U اعلام کردن اخطار کردن
notify U اعلام کردن اخطار کردن
notifying U اعلام کردن اخطار کردن
sickest U مریضی اعلام خراب بودن وسایل یا بدکار کردن انها
sick U مریضی اعلام خراب بودن وسایل یا بدکار کردن انها
over capitalised U براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن
mark mark U اعلام رها کردن بمب به هواپیمای بمب افکن از سوی دستگاه کنترل زمینی
prefigures U قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigured U قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefiguring U قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigure U قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
call up U درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-up U درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-ups U درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
air alert warning U اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
enunciation U اعلام
acknowledgement U اعلام
meld U اعلام
enouncement U اعلام
proclamations U اعلام
proclamation U اعلام
promulgator U اعلام
notification U اعلام
promulgation U اعلام
intimation U اعلام
declaration U اعلام
declarations U اعلام
intimations U اعلام
indiction U اعلام
acknowledgements U اعلام
acknowledgments U اعلام
predication U اعلام
Annunciation U اعلام
indigitation U اعلام
annunciator U اعلام گر
call out U اعلام خطر
alerting U اعلام خطرکردن
foretoken U اعلام قبلی
declaration U اعلامیه اعلام
hangers U اعلام کننده
acknowledgment U اعلام وصول
sound alarm U اعلام صدا
blazers U اعلام کننده
annunciator U اعلام کننده
hanger U اعلام کننده
disclosed U اعلام شده
indictments U اعلام جرم
enunciable U اعلام کردنی
indictment U اعلام جرم
receipts U اعلام وصول
declaredly U بطور اعلام
declaration of interest U اعلام بهره
receipt U اعلام وصول
larum U اعلام خطر
acknowledgement of receipt U اعلام وصول
advice of fate U اعلام وضعیت
statement of charge U اعلام اتهامات
impeachment U اعلام جرم
blazer U اعلام کننده
line call U اعلام خط نگهدار
declarations U اعلامیه اعلام
promulgation U اعلام دارنده
advising bank U اعلام میکند
enunciator U اعلام کننده
proclaimer U اعلام کننده
warning U اعلام خطر
pronouncer U اعلام کننده
vociferator U اعلام دارنده
promulgator U اعلام دارنده
touche U اعلام برخورد
warnings U اعلام خطر
blinds U چراغ اعلام خطر
blinded U چراغ اعلام خطر
alert U اعلام خطر اژیرهوایی
blind U چراغ اعلام خطر
alert station U ایستگاه اعلام خطر
very pistol U طپانچه اعلام خطر
The results of the competition were announced . U نتایج مسابقه اعلام شد
chemical alarm U اعلام خطر شیمیایی
test announcement U اعلام نتیجه ازمایش
acknowledgment U اعلام معرف اعتراف
receipt U اعلام وصول نمودن
alerts U اعلام خطر اژیرهوایی
airborne early warning U اعلام خطر هوابرد
receipts U اعلام وصول نمودن
time orderly U نگهبان اعلام ساعت
delayed whistle U سوت اعلام افساید
declared value U قیمت اعلام شده
declared value U بهای اعلام شده
declared capital U سرمایه اعلام شده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com