English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dispatcher U اعزام کننده امکانات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dispatcher U توزیع کننده امکانات
dispatcher U اعزام کننده
sending state U کشور اعزام کننده پرسنل
user freindly U اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
admision rate U میزان اعزام به بهداری نواخت سالیانه اعزام به بهداری
capabilities U امکانات
facilities U امکانات
possibilities line U خط امکانات
upgrade U بهبود امکانات
despatched U توزیع امکانات
facilities management U مدیریت امکانات
dispatch U توزیع امکانات
actions U لیست امکانات
action U لیست امکانات
despatching U توزیع امکانات
consumption possibility line U خط امکانات مصرف
employment opportunities U امکانات اشتغال
dispatching U توزیع امکانات
despatches U توزیع امکانات
upgrades U بهبود امکانات
upgraded U بهبود امکانات
upgrading U بهبود امکانات
dispatches U توزیع امکانات
dispatched U توزیع امکانات
diagnostics U امکانات عیب شناسی
investment opportunities U امکانات سرمایه گذاری
production possibility curve U منحنی امکانات تولید
utility possibility curve U منحنی امکانات مطلوبیت
utility possibility frontier U مرز امکانات مطلوبیت
production possibility bondary U مرز امکانات تولید
production possibility frontier U مرز امکانات تولید
ate U امکانات بررسی کنترل کامپیوتر
out of <prep.> U بیرون از [فضایی یا فاصله ای] [امکانات]
threat study U بررسی امکانات رزمی دشمن
system diagnostics U امکانات عیب شناسی سیستم
despatched U اعزام
despatching U اعزام
send out U اعزام
dispatched U اعزام
despatches U اعزام
dispatches U اعزام
dispatching U اعزام
dispatch U اعزام
dispatched U اعزام یکانها
detach U اعزام کردن
detaches U اعزام کردن
despatches U اعزام یکانها
despatching U اعزام داشتن
despatching U اعزام کردن
dispatched U اعزام کردن
dispatched U اعزام داشتن
dispatch U اعزام یکانها
dispatch U اعزام کردن
dispatch U اعزام داشتن
dispatches U اعزام کردن
despatching U اعزام یکانها
dispatches U اعزام داشتن
dispatches U اعزام یکانها
unattached U اعزام نشده
send U اعزام داشتن
sending U اعزام داشتن
sends U اعزام داشتن
dispateh U اعزام کردن
to tell off U اعزام کردن
to send away U اعزام داشتن
send out U اعزام کردن
embassage U اعزام سفیر
despatched U اعزام داشتن
despatched U اعزام کردن
despatches U اعزام داشتن
despatches U اعزام کردن
despatched U اعزام یکانها
detaching U اعزام کردن
inverter U دروازه منط قی برای امکانات بر عکس کردن
sick slip U برگ اعزام به بیمارستان
despatch U ارسال کردن اعزام
reception station U دفترسربازگیری و اعزام به یکانها
commit U اعزام داشتن برای
committing U اعزام داشتن برای
to send upon an e U به سفارت اعزام کردن
transfer station U محل اعزام افراد
committed U اعزام داشتن برای
commits U اعزام داشتن برای
afforcement U اعزام نیروی امداد
he was sent to england U به انگلیس اعزام کردند
saunter U در رهگیری هوایی یعنی بابهترین امکانات خود پروازکنید
sauntering U در رهگیری هوایی یعنی بابهترین امکانات خود پروازکنید
interface human machine interface U امکانات بهبود رابط ه بین کاربرد و سیستم کامپیوتری
sauntered U در رهگیری هوایی یعنی بابهترین امکانات خود پروازکنید
saunters U در رهگیری هوایی یعنی بابهترین امکانات خود پروازکنید
dispatchment U ارسال [اعزام] [گسیل] [فرستادن ]
delegation U اعزام نماینده هیات نمایندگی
delegations U اعزام نماینده هیات نمایندگی
human computer U امکانات تامین بهبود ارتباط بین کاربر و سیستم کامپیوتر
texts U نرم افزاری که برای کاربر امکانات ویرایش متن را فراهم میکند
newsgroup U خصوصیتی در اینترنت که امکانات ای که برای همه مسیر است را فراهم میکند
text U نرم افزاری که برای کاربر امکانات ویرایش متن را فراهم میکند
Windows . U اولین نسل جدید ویندوز که حاوی امکانات OLE و کشیدن و قراردادن بود
topology U که کابل بندی و واسط های لازم و امکانات موجود درشبکه را مشخص میکند
probationer U زندانی مشروطی که برای کار اعزام میشود
probationers U زندانی مشروطی که برای کار اعزام میشود
The convicts are being sent to concentration camps . U محکومین به اردوگاههای کار اجباری اعزام می شوند
foreground processing U اجرای خودکار برنامههای کامپیوتر که برای به انحصاردر اوردن امکانات کامپیوترطراحی شده اند
unix U امکانات نرم افزاری که کپی کردن داده را برای کاربر از یک کامپیوتر ساده تر میکند.
centralized U امکانات پردازش داده که در یک محل متمرکز و قابل دستیابی توسط سایر کاربران انجام می شوند
reception station U پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
contact party U گروهی که برای کسب اطلاعات از یک یکان به جلو اعزام میشود
input/output U پردازندهای که ارسال ورودی /خروجی را برای CPU انجام میدهد شامل DMA و امکانات تصحیح خطا
common carrier U شرکتی دولتی که تلفن تلگراف و سایر امکانات مخابراتی را جهت عموم تهیه میکند حامل مشترک
dispatch route U جاده تحت کنترل خودی درزمان مشخص مسیر اعزام پرسنل
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
interrupts U اتصال به واحد پردازش مرکزی از خارج سیستم که به رسانههای خارجی امکان استفاده از امکانات وقفه CPU را میدهد
interrupting U اتصال به واحد پردازش مرکزی از خارج سیستم که به رسانههای خارجی امکان استفاده از امکانات وقفه CPU را میدهد
interrupt U اتصال به واحد پردازش مرکزی از خارج سیستم که به رسانههای خارجی امکان استفاده از امکانات وقفه CPU را میدهد
system diagnostics U امکانات عیب شناسی سیستم تشخیص خرابی سیستم
automatics U کامپیوتری که امکانات آزمایش را بررسی میکند و میتواند یک مدار پیچیده یا PCB را برای خطاها بررسی کند
automatic U کامپیوتری که امکانات آزمایش را بررسی میکند و میتواند یک مدار پیچیده یا PCB را برای خطاها بررسی کند
background program U برنامهای که به هنگام عدم نیازمندیهای برنامههای باتقدم بالا به امکانات سیستم کامپیوتری چند برنامهای قابل اجرا میباشد
Video for Windows U مجموعه درایورهای نرم افزاری و امکانات ویندوز ماکروسافت . سافت ماکروسافت که به فایلهای با فرمت AVI امکان نمایش روی یک پنجره می دهند
deploying U اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploys U اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploy U اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
development support library U امکانات خودکار که با ان یک منشی برنامه نویسی فایلهای توسعه برنامه را که شامل نسخههای اصلی مجموعههای تست داده واسناد گزارش میباشدنگهداری میکند
consuls U نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
consul U نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
suppressive U خنثی کننده اتش سرکوب کننده
padding U پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
favourer U یاری کننده مساعدت کننده
divider U جدا کننده تقسیم کننده
venerator U تکریم کننده ستایش کننده
contractive U جمع کننده چوروک کننده
hangers U اویزان کننده معلق کننده
trimmer U دستکاری کننده صاف کننده
insulator U جدا کننده عایق کننده
presenter U ارائه کننده معرفی کننده
diverting U سرگرم کننده منحرف کننده
insulators U جدا کننده عایق کننده
transmitters U منتقل کننده مخابره کننده
thickener U غلیظ کننده پرپشت کننده
thickeners U غلیظ کننده پرپشت کننده
coordinator U هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
accaimer U هلهله کننده تحسین کننده
hanger U اویزان کننده معلق کننده
modulator demodulator U تلفیق کننده- تفکیک کننده
acknowledger U تصدیق کننده قبول کننده
toasters U سرخ کننده برشته کننده
sniffy U افهار تنفر کننده فن فن کننده
gesticulant U اشاره کننده وحرکت کننده
designative U اشاره کننده تعیین کننده
toaster U سرخ کننده برشته کننده
presentor U ارائه کننده معرفی کننده
desolator U ویران کننده متروک کننده
whetstone U تیز کننده تند کننده
provisioner U تدارک کننده تهیه کننده
suberter U سرنگون کننده تضعیف کننده
vibrator U ارتعاش کننده نوسان کننده
preventive U حفافت کننده جلوگیری کننده
cogitator U اندیشه کننده مطالعه کننده
vibrators U ارتعاش کننده نوسان کننده
the producer and the consumer U تولید کننده و مصرف کننده
practicer U تمرین کننده مشق کننده
striking force U نیروی تک کننده یا کمین کننده
desolater U ویران کننده متروک کننده
corrupter U فاسد کننده منحرف کننده
intermediary U وساطت کننده مداخله کننده
supplicant U درخواست کننده تضرع کننده
corruptor U فاسد کننده منحرف کننده
homager U تجلیل کننده کرنش کننده
modifiers U اصلاح کننده تعدیل کننده
intermediaries U وساطت کننده مداخله کننده
spell binder U مسحور کننده مجذوب کننده
lifter U مرتفع کننده برطرف کننده
discriminant U تفکیک کننده جدا کننده
modifier U اصلاح کننده تعدیل کننده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com