English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (18 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
deploy U اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploying U اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploys U اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
outspread U گسترش یافتن
deploys U گسترش یافتن
deploying U گسترش یافتن
deploy U گسترش یافتن
spreads U گسترش یافتن
accrues U گسترش یافتن
accrue U گسترش یافتن
spread U گسترش یافتن
accruing U گسترش یافتن
circumfuse U گسترش یافتن
to spread [across] [over] U گسترش یافتن [سرتاسر]
generates U گسترش یافتن افریدن
generating U گسترش یافتن افریدن
generate U گسترش یافتن افریدن
generated U گسترش یافتن افریدن
spread U بسط وتوسعه یافتن گسترش
spreads U بسط وتوسعه یافتن گسترش
metastasize U گسترش یافتن مرض ازیک نقطهء بدن به نقطه دیگر
deployment operating base U پایگاه پشتیبانی گسترش جنگی پایگاه کمک به گسترش نیروها
force tabs U نمودار یا طرح گسترش یکانهایا نیروها طرح زمان بندی شده گسترش نیروها
to develop [into] U گسترش دادن [به]
to unfold U گسترش دادن
develops U گسترش دادن
develop U گسترش دادن
to grow [into] U گسترش دادن [به]
relocation U تجدید گسترش دادن
spaces U گسترش دادن متن
space U گسترش دادن متن
redeployment U گسترش مجدد دادن
expansion U توسعه گسترش دادن کشیدن
development U گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
developments U گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
To extend the scope of ones activities . U میدان عملیات خودرا گسترش دادن
develop U گسترش
deploying U گسترش
developments U گسترش
deploys U گسترش
development U گسترش
spread U گسترش
expansion U گسترش
extensions U گسترش
propagation U گسترش
extension U گسترش
promotion U گسترش
promotions U گسترش
deployment U گسترش
deploy U گسترش
develops U گسترش
expanse U گسترش
spreads U گسترش
dispersal U گسترش
expanses U گسترش
line of deployment U خط گسترش
wide-angle U عدسی گسترش
wide angle U عدسی گسترش
deployed U گسترش یافته
image speard U گسترش تصویر
abroad U گسترش یافته
credit expansion U گسترش اعتبار
prompt deployment U گسترش مناسب
bank expansion U گسترش بانکی
vertical expansion U گسترش عمودی
disposition U ارایشات گسترش
develops U گسترش وضعیت
prompt deployment U گسترش فوری
job enlargement U گسترش شغلی
path of expansion U مسیر گسترش
widening of capital U گسترش سرمایه
widening of market U گسترش بازار
deployment U تفرقه گسترش
develop U گسترش وضعیت
expansion path U مسیر گسترش
deployed <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
appointed <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
applied <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
development plan U طرح گسترش
extensibility U گسترش پذیری
sign extension U گسترش علامت
eco development U بوم گسترش
generations U افرینش گسترش
expansible U گسترش پذیر
installed <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
flank development U گسترش جناحی
expansion U گسترش توسعه
deployment diagram U دیاگرام گسترش
inserted <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
expansion U گسترش انبساط
deployment diagram U طرح گسترش
generation U افرینش گسترش
bank development U گسترش شبکه بانکی
elater U خاصیت انبساط و گسترش
automatic volume expansion U گسترش خودکار صدا
redeployment U تجدید گسترش کردن
growth company U شرکت در حال گسترش
expanding industry U صنعت در حال گسترش
dispersion U تفرقه گسترش یکان
flare angle U زاویه گسترش یا گشادگی
open ranks U گسترش باز درسواره نظام
extensible U آنچه قابل گسترش است
expandable U آنچه قابل گسترش باشد
battery groung pattern U طرح گسترش توپهای اتشبار
deployed U مستقر گسترش یافته در روی زمین
extends U قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
extending U قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
extend U قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
breeding grounds U محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
breeding ground U محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
basic plus U نوعی زبان برنامه نویسی گسترش یافته BASIC
problem child U فیل جناح وزیر درصورتی که راه گسترش ان مسدود باشد
disposition U صورت بندی وضع گسترش موضع گرفتن تغییر مکان
remedial maintenance U باقی مانده ترمیم خطا که در سیستم گسترش یافته است
monroe doctrine U سیاست خارجی امریکا مبنی برمخالفت با گسترش نفوذاروپا درنیمکره غربی
EEMS U در یک IBM PC پیشرفت EMS روش استاندارد گسترش حافظه اصلی مناسب با PC
scalable software U برنامه کاربردی گروهی که میتواند کاربردن بیشتری را روی شبکه بدون نیاز به گسترش نرم افزار جدید جا دهد
secure hypertext transfer protocol U گسترش پروتکل ارسالی HTTP که امکان وجود یک بخش کدگذاری شده بین جستجوگر وب کاربر و وب سرور امن را ایجاد میکند
tasking U سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
proliferation U سیستم گسترش اتمی یاگسترش تولید اتمی
metastasis U هجوم مرض گسترش میکرب مرض
diamond formation U ارایش لوزی شکل گسترش لوزی
pan american union U سازمان دولتهای قاره امریکا که به سال 0981 در واشنگتن تاسیس شد و هدف ان گسترش همکاری و همبستگی در شقوق و شئون مختلفه بین کشورهای قاره امریکااست
gun displacement U جابجایی توپها گسترش توپها
expansion joint U درز گسترش درز گشایش
controlled fragmentation U مهمات با ترکش کنترل شده گسترش کنترل شده ترکشها
repeater U وسیلهای درارتباطات که سیگنال دریافتی را مجدداگ تولید میکند وسپس ارسال میکند.که برای گسترش محدوده شبکه به کارمی رود.این دستگاه درلایه فیزیکی مدل شبکه DSI کار میکند
commissions U ماموریت دادن
commissioning U ماموریت دادن
commission U ماموریت دادن
commissions U حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
assignment U ماموریت دادن انتقال افهار
commissioning U حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
assignments U ماموریت دادن انتقال افهار
commission U حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
expanding economy U اقتصاد در حال توسعه اقتصاد در حال گسترش
ecosystem development U گسترش بوم سازگان سازگان بوم گسترد
diverted U تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
diverts U تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
divert U تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
aborted U عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborting U عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborts U عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
vase design U طرح گلدانی [طرح های اولیه آن به حدود چهارصد سال پیش باز می گردد و وجه مشترک طرح های گلدانی استفاده از یک یا چند گلدان در متن فرش بوده که انواع پیچک و گل ها از درون آن به اطراف فرش گسترش می یابد.]
detailing U بتفصیل گفتن بکار ویژهای گماردن ماموریت دادن
detail U بتفصیل گفتن بکار ویژهای گماردن ماموریت دادن
imposition of hands U هنگام دادن ماموریت روحانی بکسی یادعا کردن به وی
admision rate U میزان اعزام به بهداری نواخت سالیانه اعزام به بهداری
task component U بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
task unit U نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
runs U دوام یافتن ادامه دادن
run U دوام یافتن ادامه دادن
located U 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
extends U توسعه یافتن تمدید دادن یا کردن
locates U 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
locate U 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
locating U 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
extend U توسعه یافتن تمدید دادن یا کردن
extending U توسعه یافتن تمدید دادن یا کردن
aerospace projection operations U عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
replaces U دستوری به کامپیوتربرای یافتن یک داده مشخص وقرار دادن چیزدیگری درآن محل
replaced U دستوری به کامپیوتربرای یافتن یک داده مشخص وقرار دادن چیزدیگری درآن محل
replacing U دستوری به کامپیوتربرای یافتن یک داده مشخص وقرار دادن چیزدیگری درآن محل
replace U دستوری به کامپیوتربرای یافتن یک داده مشخص وقرار دادن چیزدیگری درآن محل
mission , oriented U لازم برای انجام ماموریت ضروری برای انجام ماموریت
new blood <idiom> U جان تازه به چیزی دادن ،نیروی تازه یافتن
propagating U گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagates U گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagated U گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagate U گشترش یافتن یا نشر یافتن
answered U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answer U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answering U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answers U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
trial and error <idiom> U یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
dispatched U اعزام
dispatches U اعزام
despatched U اعزام
despatches U اعزام
dispatch U اعزام
despatching U اعزام
dispatching U اعزام
send out U اعزام
end U خاتمه دادن خاتمه یافتن
ended U خاتمه دادن خاتمه یافتن
terminates U پایان دادن پایان یافتن
ends U خاتمه دادن خاتمه یافتن
terminated U پایان دادن پایان یافتن
terminate U پایان دادن پایان یافتن
despatching U اعزام داشتن
send U اعزام داشتن
despatches U اعزام یکانها
detaching U اعزام کردن
despatches U اعزام کردن
dispatcher U اعزام کننده
sends U اعزام داشتن
despatches U اعزام داشتن
sending U اعزام داشتن
embassage U اعزام سفیر
despatched U اعزام کردن
despatched U اعزام داشتن
send out U اعزام کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com