English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
concurrent validity U اعتبار همزمان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
processor U به صورت همزمان همزمان کار کند
overdraft U حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار
overdrafts U حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار
unfinanced U بدون اعتبار تضمین اعتبار نشده
craft revolving fund U حساب اعتبار مربوط به امادهنرهای دستی اعتبار خریدوسایل صنایع دستی
credit system of supply U سیستم براورد اعتبار برای تهیه و اماد سیستم تعیین اعتبار خرید اماد
request for discharge U عرضحال اعاده اعتبار دادن عرضحال اعاده اعتبار
parallelling U همزمان
synchronizer U همزمان گر
proportional U همزمان
synchronic U همزمان
paralleled U همزمان
synchronous U همزمان
parallelled U همزمان
concurrent U همزمان
isochrone U همزمان
isochronous U همزمان
simultaneously U همزمان
paralleling U همزمان
contemporary U همزمان
contemporaries U همزمان
simultaneous U همزمان
parallels U همزمان
coincidentally U همزمان
parallel U همزمان
synchronous communication U ارتباط همزمان
syncheronous communications U مخابره همزمان
concurrent U همرو همزمان
synchrinized U همزمان بودن
concurrently U اجرای همزمان
synchronous admittance U گذرایی همزمان
synchronic U همگاه همزمان
synchronizing U همزمان سازی
synchronises U همزمان کردن
synchronize U همزمان کردن
synchronizes U همزمان کردن
synchronised U همزمان کردن
synchronized sweep U روبش همزمان
synchronization U همزمان سازی
synchronising U همزمان کردن
simultaneity U همزمانی همزمان
synchronous vibrator U لرزه گر همزمان
concentred elimination U حذف همزمان
coincide U همزمان بودن
concentred exchange U تبادل همزمان
concentred reaction U واکنش همزمان
concurrent execution U اجرای همزمان
coincided U همزمان بودن
concurrent operation U عملکرد همزمان
concurrent processing U پردازش همزمان
synchronous telegraphy U تلگراف همزمان
simultaneous processing U پردازش همزمان
synchronous transmission U انتقال همزمان
synchronous transmission U مخابره همزمان
coincides U همزمان بودن
concurrent reinforcement U تقویت همزمان
concurrent training U اموزش همزمان
synchroscope U همزمان نما
coinciding U همزمان بودن
concurrent U تقریباگ همزمان
synchronous speed U سرعت همزمان
synchronous impedance U ناگذرایی همزمان
synchronous condenser U خازن همزمان
synchronous reactance U راکتانس همزمان
synchronous phase advance U خازن همزمان
synchronous operation U عملیات همزمان
synchronous device U دستگاه همزمان
simultaneous extinction U خاموشی همزمان
synchronous machine U ماشین همزمان
selsyn U موتور همزمان
synchronous generator U مولد همزمان
synchronous motor U موتور همزمان
synchronous network U شبکه همزمان
concurrent variation U تغییر همزمان
volley fire U پرتاب همزمان گلوله ها با هم
parallel U که همزمان ارسال شود
synchronizing separator U جداکننده همزمان سازی
parallel U که همزمان ارسال می شوند
paralleling U که همزمان ارسال شود
parallelled U که همزمان ارسال شود
parallelled U که همزمان ارسال می شوند
parallelling U که همزمان ارسال می شوند
two way simultaneous operation U عملکرد همزمان دو طرفه
parallelling U که همزمان ارسال شود
paralleled U که همزمان ارسال می شوند
paralleled U که همزمان ارسال شود
parallels U که همزمان ارسال شود
synchronizing torque U گشتاور پیچشی همزمان
synchronizing signal U پیام همزمان ساز
parallels U که همزمان ارسال می شوند
paralleling U که همزمان ارسال می شوند
simultaneous color television U تلویزیون رنگی همزمان
simultaneous input/output U ورودی و خروجی همزمان
binary synchronous communication U ارتباطات همزمان دودویی
synchronizer U دستگاه همزمان کننده
horizontal synchronizing U همزمان ساز افقی
coincident penalty U پنالتی همزمان دو تیم
compatability U قابلیت کار همزمان
concurrent program execution U اجرای همزمان برنامه
concurrent programming U برنامه نویسی همزمان
acoustic synchronizer U همزمان ساز صوتی
synchronizing pulses U ضربههای همزمان سازی
held ball U گرفتن همزمان توپ
full duplex U پروتکل دوسوی همزمان
mainframe computer U مانند تعداد عملوند همزمان
duplex U ارسال همزمان دو سیگنال در یک امتداد
overlap processing U اجرای همزمان فعالیتهای ورودی
duplex U ارسال داده در دو جهت همزمان
bisync U synchronouscommunication binaryارتباطات همزمان دودویی
duplexes U ارسال داده در دو جهت همزمان
burst U پیام همزمان ساز رنگ
duplexes U ارسال همزمان دو سیگنال در یک امتداد
color sync signal U پیام همزمان ساز رنگ
bursts U پیام همزمان ساز رنگ
simultaneous U باهم واقع شونده همزمان
synchronizing limiter U لامپ مراقب همزمان سازی
synchronising U همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronised U همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronize U همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronises U همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronizes U همزمان شدن با هم مطابق کردن
immediate U عملوندی که همزمان با دستور بازیابی میشود.
doubled up U گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
simultaneous U آنچه همزمان با چیز دیگری رخ میدهد
petri nets U مدل نمایش سیستمهای همزمان یا موازی
multiple foul U خطای همزمان چند بازیگرروی یک حریف
operand U عملوند همزمان با دستور بازیابی میشود
synchronizes U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronised U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
double U گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
doubled U گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
simultaneous U دو یا چند فرآیند که همزمان اجرا شوند
synchronises U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronising U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
tandem U وضعیتی که در آن دووسیله همزمان کار می کنند
synchronize U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
tandems U وضعیتی که در آن دووسیله همزمان کار می کنند
invalids U : بی اعتبار
creditless U بی اعتبار
creditability U اعتبار
appropriation symbol U کد اعتبار
invalid U : بی اعتبار
line of cerdit U خط اعتبار
validity U اعتبار
credit line U حد اعتبار
reputability U اعتبار
estimate U اعتبار
estimated U اعتبار
valuing U اعتبار
estimates U اعتبار
values U اعتبار
estimating U اعتبار
fund U اعتبار
funded U اعتبار
budget U اعتبار
budgeted U اعتبار
budgets U اعتبار
prestige U اعتبار
value U اعتبار
entitlement U اعتبار
advancing U اعتبار
advances U اعتبار
validation U اعتبار
advance U اعتبار
authenticity U اعتبار
influence U اعتبار
influenced U اعتبار
influences U اعتبار
influencing U اعتبار
entitlements U اعتبار
credibility U اعتبار
prestigious U با اعتبار
credits U اعتبار
reputations U اعتبار
standing U اعتبار
credited U اعتبار
esteem U اعتبار
importance U اعتبار
void U بی اعتبار
reputation U اعتبار
crediting U اعتبار
credit U اعتبار
simultaneous U ارسال داده و کدهای کنترل در دو جهت همزمان .
sdlc U Control Link SynchronousData کنترل پیونددادهای همزمان
parallels U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
multi tasking U همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
pseudostereo U ناوبری همزمان و هماهنگ موشک در سمت و ارتفاع
multitasking U همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
coresident U دو یا چند برنامه که همزمان در حافظه اصلی هستند
paralleling U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
paralleled U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallelling U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallelled U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
interleaving U به طوری که در حین اجرا همزمان آماده می شوند
parallel U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
isochronal U همزمان واقع شونده در فواصل منظم و مساوی
ervolving credit U اعتبار گردان
issuance credit U افتتاح اعتبار
trusted U اعتقاد اعتبار
trusts U اعتقاد اعتبار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com