Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 163 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
new trial
U
اعاده دادرسی
re hearing
U
اعاده دادرسی
re trial
U
اعاده دادرسی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
summing up
U
خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
summings up
U
خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
request for discharge
U
عرضحال اعاده اعتبار دادن عرضحال اعاده اعتبار
rebounds
U
اعاده
restoration
U
اعاده
returns
U
اعاده
restitution
U
اعاده
repetitions
U
اعاده
recourse
U
اعاده
rebound
U
اعاده
rebounded
U
اعاده
repetition
U
اعاده
rebounding
U
اعاده
reestablishment
U
اعاده
returning
U
اعاده
return
U
اعاده
redintegration
U
اعاده
returned
U
اعاده
restores
U
اعاده کردن
restores
U
اعاده دادن
restored
U
اعاده کردن
restored
U
اعاده دادن
restore
U
اعاده کردن
restore
U
اعاده دادن
remands
U
اعاده دادن
remanding
U
اعاده دادن
remanded
U
اعاده دادن
remand
U
اعاده دادن
restitution
U
اعاده تصرف
restorers
U
اعاده دهنده
restoring
U
اعاده کردن
restoratives
U
اعاده کننده
recessions
U
اعاده کسادی
recession
U
اعاده کسادی
re-entry
U
اعاده تصرف
re entry
U
اعاده تصرف
reconveyance
U
اعاده مجدد
revert
U
اعاده دادن
reverted
U
اعاده دادن
reverting
U
اعاده دادن
reverts
U
اعاده دادن
reconversion
U
اعاده مالکیت
restorative
U
اعاده کننده
restoring
U
اعاده دادن
restorer
U
اعاده دهنده
recuperative
U
اعاده دهنده
restoration
U
اعاده ترمیم
returns
U
اعاده بازگشت
returning
U
اعاده بازگشت
rehabilitation
U
اعاده اعتبار
restitute
U
اعاده کردن
returned
U
اعاده بازگشت
return
U
اعاده بازگشت
restorable
U
قابل اعاده
rehabilitation
U
اعاده اعتبار تاجرورشکسته
redisseinsin
U
اعاده تصرف عدوانی
rehabilitation
U
اعاده حیثیت مجرم
rectus in curia
U
اعاده حق ترافع در دادگاه
replevin
U
دعوی اعاده مالکیت
rehabilitating
U
اعاده اعتبار کردن
rehabilitates
U
اعاده اعتبار کردن
retour sans protet
U
اعاده بدون اعتراض
rehabilitated
U
اعاده اعتبار کردن
possessory action
U
دعوی اعاده مالکیت
reverter
U
حکم اعاده وضع
rehabilitate
U
اعاده اعتبار کردن
litigation
U
دادرسی
justiceship
U
دادرسی
justicing
U
دادرسی
legal procedure
U
دادرسی
trial
U
دادرسی
trials
U
دادرسی
hearings
U
دادرسی
hearing
U
دادرسی
republication of will
U
اعاده اعتبار وصیت نامه
suppliant
U
خواهان دعوی اعاده تصرف
bankrupts certificate
U
گواهی نامه اعاده حیثیت
disgharge of bankrupt
U
اعاده اعتبار تاجر ورشکسته
justiciable
U
قابل دادرسی
stay of proceedings
U
تعلیق دادرسی
summery proceedings
U
دادرسی اختصاری
military justice
U
دادرسی نظامی
speedy trial
U
دادرسی فوری
trial in presence of the parties
U
دادرسی حضوری
public trial
U
دادرسی علنی
with costs
U
با هزینه دادرسی
stay of proceedings
U
توقیف دادرسی
judgment
U
داوری دادرسی
venue
U
محل دادرسی
costs
U
هزینه دادرسی
hearings
U
استماع دادرسی
judgement
U
دادرسی فتوی
judgement
U
دادرسی داوری
hearing
U
استماع دادرسی
judgements
U
دادرسی فتوی
judgements
U
دادرسی داوری
judgments
U
دادرسی فتوی
judgments
U
دادرسی داوری
costs
U
خسارت دادرسی
venues
U
محل دادرسی
prosecution team
U
تیم دادرسی
ex parte trial
U
دادرسی غیابی
procedure
U
ایین دادرسی
criminal proceedings
U
دادرسی جزائی
costs of proceedings
U
هزینه دادرسی
civil litigation
U
دادرسی مدنی
vindication
U
اعاده حیثیت
[مثال شهرت یا آبرو ...]
rehearing
U
جلسه دادرسی مجدد
law of criminal procedure
U
ائین دادرسی کیفری
to delay the proceedings
U
به تأخیر انداختن دادرسی
with costs
U
بعلاوه هزینه دادرسی
taxation of costs
U
مالیات هزینه دادرسی
security for cost
U
تامین هزینه دادرسی
oyer
U
تقاضای استماع یا دادرسی
civil procedure
U
ایین دادرسی مدنی
law of civil procedure
U
ائین دادرسی مدنی
law of procedure
U
قانون ائین دادرسی
principle of civil litigation
U
ایین دادرسی مدنی
principle of criminal procedure
U
ایین دادرسی کیفری
in camera proceedings
U
دادرسی غیر علنی
bill of costs
U
صورت هزینه دادرسی
hearing incamera
U
دادرسی غیر علنی
code of procedure
U
قانون ایین دادرسی
irredentism
U
سیاست اعاده نقاط ایتالیایی زبان بایتالیا
revalorization
U
اعاده پول کشور به بهای نخستین خود
mistrial
U
دادرسی پوچ وبی نتیجه
criminal proceedure code
U
قانون ایین دادرسی کیفری
inquisitorial procedure
U
دادرسی با شکنجه و سخت گیری
civil procedure code
U
قانون ایین دادرسی مدنی
judging
U
فتوی یا حکم دادن دادرسی کردن
judge
U
فتوی یا حکم دادن دادرسی کردن
judged
U
فتوی یا حکم دادن دادرسی کردن
judges
U
فتوی یا حکم دادن دادرسی کردن
oyez
U
اعلام سکوت و شروع دادرسی در دادگاه
taxing master
U
مامور وصول مالیات هزینه دادرسی
legal aid
U
معافیت ازهزینه دادرسی معادل assistance judicial
lyuch law
U
مجازاتی که مردم بدون دادرسی و پیش خود معین می کنند
the inquisition
U
دادگاهی که کارش دادرسی مردمان از دین برگشته یارافضی و به کیفر رساندن
procedendo
U
حکم پادشاه در مورد تسریع دادرسی به قاضی یی که صدور رای را به تاخیرانداخته است
refresher
U
حق الوکاله اضافی که هنگام جریان دعوی زمانیکه مدت دادرسی از حد معمول تجاوزکند به وکیل داده میشود
summing up evidence
U
نطق اختتامیه وکیل در انتهای دادرسی که ضمن ان ادله ومدافعات خود را برای هیات منصفه شرح میدهد
postliminum
U
قسمت پشت در قانون بازگشت حقوق یاقانون استعاده حقوق یا اعاده وضع حقوقی سابق
rehabilitated
U
تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
rehabilitates
U
تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
rehabilitate
U
تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
rehabilitating
U
تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
lord high stew of england
U
رئیس تشریفات تاجگذاری رئیس دادگاه دادرسی
to hear a case
U
دعوایی راگوش کردن درامری دادرسی کردن
wager of battle
U
نوعی از دادرسی که در زمان ویلیام فاتح در انگلستان مرسوم بود و در ان طرفین دعوی به نبرد می پرداختند وفاتح نبرد دادبرده محاکمه نیزمحسوب می شد
strikes
U
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strike
U
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
lynch law
U
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
purgation
U
روش باستانی دادرسی در CL که به موجب ان متهم بایستی دوازده تن ازهمسایگان را به بیگناهی خود به شهادت می گرفت ویااز طریق رفتن در اب جوش یا اب یخ یا اتش بیگناهی خودرا ثابت می کرد
reestablishment of diplomatic relations
U
برقراری مجدد روابط سیاسی اعاده روابط سیاسی
arrests
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
charge
U
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charges
U
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
judge advocate general
U
رئیس دادرسی ارتش مشاور حقوقی وزارت جنگ یا وزارت دفاع مشاور حقوقی ارتش
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com