Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 105 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
The written statements of the witness.
U
اظهارات کتبی شاهد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Pay attention to the house rules
[hazard statements]
.
U
توجه بکنید به قواعد جایگاه
[اظهارات خطر]
.
Give the benefit of the doubt
<idiom>
U
[باور کردن اظهارات شخصی بدون مدرک]
written
U
کتبی
written evidence
U
دلیل کتبی
depositions
U
گواهی کتبی
termination notice
U
استعفای کتبی
round robin
U
درخواست کتبی
documentary evidence
U
دلیل کتبی
deposition
U
گواهی کتبی
mail order of payment
U
دستور پرداخت کتبی
serve notice on
U
اخطار کتبی دادن به
reprographics
U
موضوعات کتبی تصاویر
to do a test
U
امتحان کتبی نوشتن
record
U
مدرک کتبی سابقه
writes
U
ثبت رای کتبی
to write an exam
U
امتحان کتبی نوشتن
write
U
ثبت رای کتبی
witnesses
U
شاهد
witnessed
U
شاهد
testimonials
U
شاهد
witness
U
شاهد
warranter
U
شاهد
testifier
U
شاهد
testate
U
شاهد
looker on
U
شاهد
affiant
U
شاهد
witnessing
U
شاهد
testimonial
U
شاهد
voucher
U
شاهد
vouchers
U
شاهد
beholder
U
شاهد
beholders
U
شاهد
observer
U
شاهد
observers
U
شاهد
blankest
U
شاهد
blank
U
شاهد
theme
U
شاهد
themes
U
شاهد
bill of exchange
U
حواله یا برات کتبی غیرمشروط
replies
U
پاسخ دادن جواب کتبی
reply
U
پاسخ دادن جواب کتبی
replied
U
پاسخ دادن جواب کتبی
replying
U
پاسخ دادن جواب کتبی
witnessing
U
شاهد مدرک
eye witness
U
شاهد عینی
ocular witness
U
شاهد عینی
rebutting evidence
U
شاهد معارض
skilled witness
U
شاهد متخصص
instance
U
مثال شاهد
eyewitness
U
شاهد عینی
eye witness
U
شاهد عینی
eye-witness
U
شاهد عینی
instances
U
مثال شاهد
expert witness
U
شاهد خبره
witness
U
شاهد مدرک
witnesses
U
شاهد مدرک
challenging a witness
U
جرح شاهد
witnessed
U
شاهد مدرک
chart
U
گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
charted
U
گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
charting
U
گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
charts
U
گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
To put it in black and white . To commit some thing to paper .
U
روی کاغذ آوردن ( کتبی و رسمی )
as God is my witness ...
U
خدا شاهد است ...
testator
U
شاهد میراث گذار
To produce a witness.
U
دردادگاه شاهد آوردن
I swear by the almighty that…
U
خدا شاهد است که ...
eyewitness
U
شاهد عینی گواه خوددیده
witnessed
U
گواه شاهد شهادت دادن
eyewitnesses
U
شاهد عینی گواه خوددیده
witness
U
گواه شاهد شهادت دادن
History is the best testimony.
U
تاریخ بهترین شاهد است
eye-witnesses
U
شاهد عینی گواه خوددیده
witnesses
U
گواه شاهد شهادت دادن
Two witnesses should testify.
U
دو شاهد باید شهادت بدهند
I saw it for myself . I was an eye –witness
U
خودم شاهد قضیه بودم
evidence
U
شاهد باگواهی ثابت کردن
witnessing
U
گواه شاهد شهادت دادن
devises
U
به ارث گذاشتن مال غیرمنقول به وسیله وصیت کتبی
devised
U
به ارث گذاشتن مال غیرمنقول به وسیله وصیت کتبی
devising
U
به ارث گذاشتن مال غیرمنقول به وسیله وصیت کتبی
devise
U
به ارث گذاشتن مال غیرمنقول به وسیله وصیت کتبی
conveys
U
انتقال مال یا دین به وسیله سند کتبی صلح کردن
certifies
U
صحت وسقم چیزی را معلوم کردن شهادت کتبی دادن
conveyed
U
انتقال مال یا دین به وسیله سند کتبی صلح کردن
certifying
U
صحت وسقم چیزی را معلوم کردن شهادت کتبی دادن
certify
U
صحت وسقم چیزی را معلوم کردن شهادت کتبی دادن
convey
U
انتقال مال یا دین به وسیله سند کتبی صلح کردن
conveying
U
انتقال مال یا دین به وسیله سند کتبی صلح کردن
onlooker
U
رهگذری که چیزی را تماشا می کند یا شاهد می شود
My clothes are a witness to my poverty.
U
لباسی که بتن دارم شاهد فقر است
witness stand
U
محلی که شاهد درانجا ایستاده و شهادت میدهد
covenant
U
در CLعبارت است از عقدی که برمبنای قرارداد کتبی مهر وامضا شده
covenants
U
در CLعبارت است از عقدی که برمبنای قرارداد کتبی مهر وامضا شده
injunction
U
دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
injunctions
U
دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
prevarication
U
ساختن وکیل با طرف موکل افهارات دو پهلو و گمراه کننده شاهد
voir dire
U
سوالاتی که پیش از پرس ازمایی اصلی از شاهد میشود و هدف از ان احرازصلاحیتش برای ادای شهادت است
warrants
U
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warranting
U
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warranted
U
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warrant
U
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
parol contract
U
قرارداد کتبی امضا نشده قرارداد شفاهی
demarche
U
بعمل می اورد . به این معنی که فرستاده ویژهای برای مذاکره درباره مطلب مورد نظر و تقدیم مدارک کتبی به ان کشور نزد وزیرامور خارجه ان می فرستد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com