English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
communique U اطلاعیه رسمی یااداری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
prospectus U اطلاعیه
dope U اطلاعیه
prospectuses U اطلاعیه
dopes U اطلاعیه
transpondor U دستگاه گیرنده یااداری که بمحض دریافت مخابرهای بطور خودکار ان را جواب میدهد
transponder U دستگاه گیرنده یااداری که بمحض دریافت مخابرهای بطور خودکار ان را جواب میدهد
penetration U نفوذ در جبهه دشمن داخل شدن درصفوف دشمن نفوذ در شبکه اطلاعات یااداری
returns U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
return U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returned U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
reviewing U بازدید رسمی یاسان رسمی
officiary U مامور رسمی مقام رسمی
review U بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewed U بازدید رسمی یاسان رسمی
officious U نیمه رسمی شبهه رسمی
reviews U بازدید رسمی یاسان رسمی
solemn form U در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
exchange devaluation U تنزل رسمی قیمت ارز تضعیف رسمی ارز
orthodox U رسمی
formal U رسمی
institutional U رسمی
formmal U رسمی
official U رسمی
solemn U رسمی
formal group U گروه رسمی
protested U اعتراض رسمی
careered U دوره رسمی
official receiver U اعتصاب رسمی
protests U اعتراض رسمی
careers U دوره رسمی
insignia U نشان رسمی
protests U واخواست رسمی
insignia U مدال رسمی
protest U واخواست رسمی
asparagus U مارچوبهء رسمی
bank holidays U تعطیلات رسمی
protested U واخواست رسمی
protesting U اعتراض رسمی
protesting U واخواست رسمی
protest U اعتراض رسمی
official U عالیرتبه رسمی
careering U دوره رسمی
officiated U مقام رسمی
career U دوره رسمی
officiates U مقام رسمی
pronouncements U اعلامیه رسمی
pronouncement U اعلامیه رسمی
officiating U مقام رسمی
officious U غیر رسمی
missive U نامه رسمی
tuxedo U لباس رسمی
tuxedos U لباس رسمی
official jurnal U روزنامه رسمی
informal U غیر رسمی
unofficial U غیر رسمی
officiate U مقام رسمی
official U موثق و رسمی
missives U نامه رسمی
official gazette U روزنامه رسمی
officialize U رسمی کردن
officiously U بطورغیر رسمی
mare's tail U هپوریس رسمی
letter de chancellerie U نامه رسمی
legalization U شناسایی رسمی
prontonotary U سردفتراسناد رسمی
prothonotary U سردفتراسناد رسمی
public submission U مناقصه رسمی
intrant U ورود رسمی
semi official U نیمه رسمی
insigne U مدال رسمی
insigne U نشان رسمی
semi officially U بطورنیم رسمی
nonformal U غیر رسمی
official religion U دین رسمی
official receipt U رسید رسمی
official deed U سند رسمی
official communications U ابلاغیه رسمی
official channels U طرق رسمی
official channels U مجاری رسمی
official authorities U مراجع رسمی
official language U زبان رسمی
official document U سند رسمی
noterial document U سند رسمی
official meeting U ملاقات رسمی
official meeting U اجتماع رسمی
official prices U قیمتهای رسمی
official rate U نرخ رسمی
semiformal U نیمه رسمی
semiofficial U نیمه رسمی
smallage U کرفس رسمی
contracts under seal U عقد رسمی
card-carrying U عضو رسمی
throwaway U غیر رسمی
communique U ابلاغ رسمی
Full dress. Formal dress. U لباس رسمی
free and easy <idiom> U غیر رسمی
cognizance U اخطار رسمی
stand on ceremony <idiom> U رسمی بودن
bonspiel U مسابقه رسمی
boarding call U بازدید رسمی
vestment U لباس رسمی
dress suit U لباس رسمی شب
dress uniform U انیفرم رسمی
solemn form U طریقه رسمی
hansard U مذاکرات رسمی
speedwell U سیزاب رسمی
standard time U زمان رسمی
state religion U مذهب رسمی
statute mile U مایل رسمی
formal review U بررسی رسمی
formal review U سان رسمی
formal education U اموزش رسمی
formal accountability U ذیحسابی رسمی
extra official U غیر رسمی
tux U لباس رسمی
driss uniform U لباس رسمی
aregular cook U اشپز رسمی
placard U پروانه رسمی
functions U ایین رسمی
functioned U ایین رسمی
function U ایین رسمی
position U شغل رسمی
officials U مقامات رسمی
audiences U ملاقات رسمی
positioned U شغل رسمی
reprimands U توبیخ رسمی
reprimanding U توبیخ رسمی
reprimanded U توبیخ رسمی
reprimand U توبیخ رسمی
returns U گزارش رسمی
returning U گزارش رسمی
returned U گزارش رسمی
return U گزارش رسمی
audience U ملاقات رسمی
formalize U رسمی کردن
formalising U رسمی کردن
formalizing U رسمی کردن
note U نامه رسمی
notes U نامه رسمی
talking to U سرزنش رسمی
formalised U رسمی کردن
noting U نامه رسمی
placards U پروانه رسمی
formalized U رسمی کردن
talking-to U سرزنش رسمی
formalises U رسمی کردن
formalizes U رسمی کردن
regulation clothing U لباس رسمی نظامی
studbook U شناسنامه رسمی اسب
official oath U سوگند قانونی یا رسمی
official calibration U واسنجی رسمی [مهندسی]
pro memoria U نامه غیر رسمی
physician in ordinary U پزشک رسمی یا همیشگی
officially represented U دارای نماینده رسمی
official visit U بازدید رسمی فرمانده
stuffed shirt <idiom> U شخص رسمی وجدی
visit of courtesy U بازدید رسمی نظامی
vestment U لباس رسمی اسقف
unofficial news U خبر غیر رسمی
morning dress U جامهی رسمی صبحگاهی
finery [formal] U جامه رسمی جشن
reprimanded U سرزنش وتوبیخ رسمی
introduction U معرفی رسمی اشناسازی
visitors U مهمان رسمی نظامی
notaries U سر دفتر اسناد رسمی
notary U سردفتر اسناد رسمی
plains U غیر رسمی جلگه
visitor U مهمان رسمی نظامی
irregular U نا منظم غیر رسمی
common law marriage U ازدواج غیر رسمی
introductions U معرفی رسمی اشناسازی
plainer U غیر رسمی جلگه
plain U غیر رسمی جلگه
reprimanding U سرزنش وتوبیخ رسمی
gazette U مجله رسمی روزنامه
requisitions U درخواست رسمی کردن
nonconformists U مخالف کلیسای رسمی
reprimands U سرزنش وتوبیخ رسمی
dress uniform U لباس رسمی نظامی
formalist U شخص زیاد رسمی
nonconformist U مخالف کلیسای رسمی
placards U اعلامیه رسمی اعلان
placard U اعلامیه رسمی اعلان
requisitioned U درخواست رسمی کردن
requisition U درخواست رسمی کردن
informality U غیر رسمی بودن
pronouncements U افهار عقیده رسمی
starchy U شبیه نشاسته رسمی
pronouncement U افهار عقیده رسمی
par U بهای رسمی سهم
plainest U غیر رسمی جلگه
requisitioning U درخواست رسمی کردن
bank rate of discount U نرخ رسمی تنزیل
registry U دفترخانه رسمی ثبت
Thai U زبان رسمی تایلند
notary U سر دفتر اسناد رسمی
canonicals U لباس رسمی روحانیون
canonical dress U لباس رسمی روحانیون
dress shirt U پیراهن لباس رسمی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com