Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 44 (1 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
prorogation
U
اطاله تعویق
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
stretching
U
اطاله
protractive
U
اطاله دار
filibuster
U
کسی که قانونگذاری مجلس را با اطاله کلام ووسایل دیگر بتاخیر می اندازد
filibustering
U
کسی که قانونگذاری مجلس را با اطاله کلام ووسایل دیگر بتاخیر می اندازد
filibustered
U
کسی که قانونگذاری مجلس را با اطاله کلام ووسایل دیگر بتاخیر می اندازد
filibusters
U
کسی که قانونگذاری مجلس را با اطاله کلام ووسایل دیگر بتاخیر می اندازد
mora
U
تعویق
supersedure
U
تعویق
deferment
U
تعویق
retardment
U
تعویق
procrastination
U
تعویق
postponements
U
تعویق
retardation
U
تعویق
postponement
U
تعویق
to defer
U
به تعویق انداختن
put off
U
عذر تعویق
to postpone
U
به تعویق انداختن
to put off
U
به تعویق انداختن
supersedure
U
تعویق اندازی
imparlance
U
تعویق دعوا
procrastinator
U
تعویق انداز
postponed
U
به تعویق انداختن
postponing
U
به تعویق انداختن
suspend
U
به تعویق انداختن
suspending
U
به تعویق انداختن
suspends
U
به تعویق انداختن
postpones
U
به تعویق انداختن
suspense
U
در حال تعویق
abeyance or adeyancy
U
تعلیق تعویق
cunctation
U
مکث تعویق
postpone
U
به تعویق انداختن
to delay
U
به تعویق انداختن
deferred dobit
U
تعویق در پرداخت هزینه
suspension of the game
U
تعویق و تاخیر بازی
postponemnet of inception
U
تعویق شروع کار
suspensory
U
موجب تعویق بیضه بند
to stay something
U
موقتا به تعویق انداختن
[قانون]
to suspend somebody's sentence on probation
U
مجازات کسی را با شرط دوره آزمایشی به تعویق انداختن
[قانون]
to place somebody on probation
U
مجازات کسی را با شرط دوره آزمایشی به تعویق انداختن
[قانون]
plea in abatement
U
دفاعی که باعث معلق ماندن یابه تعویق افتادن دعوی خواهان شود
free float
U
مدت زمانی که یک فعالیت را میتوان به تعویق انداخت بدون اینکه در سایرفعالیتها اثر کند
carring over
U
تعویق تصفیه حساب در خریدو فروش سهام برای انتقال مال یا تسلیم مبیع مهلت تعیین کردن
IRQ
U
سیگنال ارسالی به CPU برای به تعویق انداختن پردازش عادی به طور موقت و کنترل انتقال به تابع کنترل وقفه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com