Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
fourteen points
U
اصول چهارده گانه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
full moon
U
ماه شب چهارده
harvest moon
U
ماه شب چهارده
fourteener
U
چهارده تایی
fortnights
U
چهارده روز
fortnight
U
چهارده روز
fourteen
U
چهارده تایی
fourteen
U
عدد چهارده
the moon in her plenitude
U
ماه شب چهارده
sanitize
U
مطابق اصول بهداشت کردن از روی اصول بهداشتی عمل کردن
fourteener
U
شعر چهارده هجایی
pueritia
U
سن هفت تا چهارده سالگی
as pretty as a picture
<idiom>
U
مثل ماه شب چهارده
Ravishingly beautiful .
U
مثل ماه شب چهارده ( بی نهایت زیبا )
antinomian
U
مخالفین اصول اخلاقی فرقهای از مسیحیان که مخالف مراعات اصول اخلاقی بودند و اعتقادداشتند که خداوند در همه حال نسبت به مسیحیان لطف دارد
decuple
U
ده گانه
sextette
U
شش گانه
sextuplet
U
شش گانه
sextuplicate
U
شش گانه
ternal
U
سه گانه
triple
U
سه گانه
tripled
U
سه گانه
triples
U
سه گانه
hobby-horses
U
گانه
three fold
U
سه گانه
trebly
U
سه گانه
hobby-horse
U
گانه
trinal
U
سه گانه
hexaploid
U
شش گانه
trinary
U
سه گانه
tripling
U
سه گانه
triplet
U
سه گانه
triple point
U
نقطه سه گانه
quadruples
U
چهار گانه
triple bond
U
پیوند سه گانه
triple address
U
با نشانی سه گانه
the learned professions
U
علوم سه گانه
toothless
U
بچه گانه
the three kingdoms
U
مولودهای سه گانه
trilcgy
U
یا قطعات سه گانه
quadrupling
U
چهار گانه
the triple entent
U
ائتلاف سه گانه
sextets
U
شش گانه شش قلو
twelve
U
دوازده گانه
sextet
U
شش گانه شش قلو
quadruple
U
چهار گانه
the three kingdoms
U
موالیدسه گانه
quadrupled
U
چهار گانه
the big three
U
بزرگان سه گانه
macrogamete
U
کلان گانه
in severalty
U
جدا گانه
duopoly
U
انحصار دو گانه
services
U
نیروهای سه گانه
degress of comparison
U
درجات سه گانه
quadruplet
U
چهار گانه
quadruplets
U
چهار گانه
septempartite
U
هفت گانه
octoploid
U
هشت گانه
the tribes
U
اسباط 21 گانه
ternate
U
سه برگچهای سه گانه
ternary
U
سه برگچهای سه گانه
multiple connector
U
بست چند گانه
multiprocessing
U
پردازش چند گانه
multicomputer
U
کامپیوتر چند گانه
octachord
U
نتهای هشت گانه
octarchy
U
ولایات هشت گانه
octateuch
U
کتابهای هشت گانه
multiple regression
U
رگرسیون چند گانه
heptarchy
U
ولایات هفت گانه
the big four
U
بزرگان چهار گانه
decathlons
U
ورزشهای ده گانه دوومیدانی
sextuple
U
دارای شش ضربه شش گانه
the three persons
U
اقنوم های سه گانه
punic wars
U
جنگهای سه گانه رم باقرطاجنی ها
five unit code
U
الفبای پنج گانه
small clothes
U
جامه بچه گانه
hypocorism
U
لقب بچه گانه
pedologia
U
گفتار بچه گانه
decathlon
U
ورزشهای ده گانه دوومیدانی
triumvir
U
عضو اتحاد سه گانه
slingshot
U
تیرکمان بچه گانه
slingshots
U
تیرکمان بچه گانه
twelve tables
U
الواح دوازده گانه
trivium
U
علوم ازاد سه گانه
multiprocessing system
U
سیستم پردازش چند گانه
parish register
U
دفتر ثبت وقایع سه گانه
multiprecision arithmetic
U
ریاضیات با دقت چند گانه
multiaccess computer
U
کامپیوتر با دسترسی چند گانه
multiple arc lamp
U
لامپ قوسی با اتصال چند گانه
hop stop and jump
U
قسمتهای سه گانه پرش طول سه گام
girly
U
غیر بالغ خام وبچه گانه
soapbox derby
U
مسابقه گاریهای بچه گانه درسرازیری
to orient oneself
U
جهات چهار گانه خود راتعیین کردن
signs of the zodiac
U
صورتهای منطقه البروج برجهای دوازده گانه
hierarchies
U
گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
trigraph
U
حروف رمز سه گانه مربوط به کد فنی تجهیزات انفرادی
triathlon
U
مسابقه سه گانه بین زنان شامل دو 001 متر
hierarchy
U
گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
agoines
U
مسابقههای سه گانه یونانیان باستان ورزش وموسیقی وغشه یادو
jan grid
U
سیستم مختصات مشترک نقشههای مورد استفاده نیروهای سه گانه
phratry
U
درتاریخ یونان واحد قومیت یکی از تقسیمات سه گانه قبیله
menu display
U
روش محاورهای ارتباط باسیستم کامپیوتری از طریق سوال و جواب یا انتخابهای چند گانه
technic
U
اصول
root
U
اصول
teachings
U
اصول
doctrine
U
اصول
doctrines
U
اصول
teaching
U
اصول
tenet
U
اصول
nitty-gritty
U
اصول
principles
U
اصول
ism
U
اصول
roots
U
اصول
ism
U
: اصول
principles of economy
U
اصول اقتصاد
economic principles
U
اصول اقتصادی
kinesiology
U
اصول مکانیزم
principles of religion
U
اصول مذهب
denial measures
U
اصول ممانعت
prineipal parts
U
اصول فعل
monopolosm
U
اصول انحصار
monopolism
U
اصول انحصار
creationism
U
اصول افرینش
principles of economics
U
اصول اقتصاد
mormonism
U
اصول mormon ها
nazism
U
اصول نازی
naziism
U
اصول نازی
mutualism
U
اصول همکاری
general principles
U
اصول کلی
methodology
U
علم اصول
doctrines
U
اصول حکمت
doctrine
U
اصول حکمت
technologically
U
اصول فنی
system
U
اصول وجود
systems
U
روش اصول
systems
U
اصول وجود
communism
U
اصول اشتراکی
technics
U
اصول فنی
accounting principles
U
اصول حسابداری
abolitionist
U
اصول بردگی
modernism
U
اصول امروزی
methodologies
U
علم اصول
politics
U
اصول سیاسی
dogma
U
اصول عقاید
functional
U
اصول مبادی
dogmas
U
اصول عقاید
tenets
U
اصول مسلم
system
U
روش اصول
banking principles
U
اصول بانکداری
neodoxy
U
اصول نوین
grimace
U
ادا و اصول
constitutionalism
U
اصول مشروطیت
rational principle
U
اصول عقلیه
relativity principles
U
اصول نسبیت
roots and branches
U
اصول وفروع
tenet
U
اصول مرام
technological
U
اصول فنی
grimaced
U
ادا و اصول
grimaces
U
ادا و اصول
copernician system
U
اصول کپرنیک
grimacing
U
ادا و اصول
theory
U
اصول نظری
chung shin
U
اصول تکواندو
theories
U
اصول نظری
to pull a wry face
U
اداو اصول دراوردن
to do v to one's principles
U
برخلاف اصول خودرفتارکردن
Euclid's Elements
U
اصول اقلیدس
[ریاضی]
Euclid's Elements
U
اصول اقلیدس
[ریاضی]
principles of islamic economics
U
اصول اقتصاد اسلامی
principles of economics
U
اصول علم اقتصاد
principle of criminal procedure
U
اصول محاکمات جزائی
principle of civil litigation
U
اصول محاکمات مدنی
planning principles
U
اصول برنامه ریزی
pauli
U
اصول مذهبی پولس
telephone switching technique
U
اصول اتصالات تلفنی
sail close to the wind
U
اندکی از اصول تجاوزکردن
mutualist
U
طرفدار اصول همدستی
psychologism
U
پیروی از اصول روانی
Catholicism
U
اصول مذهب کاتولیکی
mouth
U
ادا و اصول در اوردن
moralists
U
معتقد به اصول اخلاق
civil procedure
U
اصول محاکمات حقوقی
moralist
U
معتقد به اصول اخلاق
individualism
U
اصول استقلال فردی
counter current principle
U
اصول جریان متقابل
democratism
U
اصول حکومت ملی
naturalistic
U
موافق با اصول طبیعی
economization
U
رعایت اصول اقتصادی
ex post facto
U
شامل اصول گذشته
code of procedure
U
قانون اصول محاکمات
mouths
U
ادا و اصول در اوردن
mouthing
U
ادا و اصول در اوردن
scientifically
U
موافق اصول علمی
rationale
U
توضیح اصول عقاید
unparliamentary
U
برخلاف اصول پارلمانی
technically
U
مطابق اصول فنی
gradualism
U
رعایت اصول تدریج
musically
U
مطابق اصول موسیقی
revivalism
U
اصول بیداری مذهبی
anomie
U
بی توجهی به اصول دین
anomy
U
بی توجهی به اصول دین
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com