English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
relativity principles U اصول نسبیت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sanitize U مطابق اصول بهداشت کردن از روی اصول بهداشتی عمل کردن
ratio U نسبیت
ratios U نسبیت
relativity U نسبیت
relativism U نسبیت
relativism U نسبیت گرایی
special relativity U نسبیت خصوصی
relativity principle U اصل نسبیت
general relativity U نسبیت عمومی
ethical relativism U نسبیت اخلاقی
relativism U اعتقاد به نسبیت
theory of relativity U نظریه نسبیت
special theory of relativity U نظریه نسبیت خصوصی
general theory of relativity U نظریه نسبیت عمومی
antinomian U مخالفین اصول اخلاقی فرقهای از مسیحیان که مخالف مراعات اصول اخلاقی بودند و اعتقادداشتند که خداوند در همه حال نسبت به مسیحیان لطف دارد
incumbrance U حق رهن یا حبس نسبیت به مال غیر منقول
roots U اصول
root U اصول
nitty-gritty U اصول
technic U اصول
ism U اصول
ism U : اصول
tenet U اصول
doctrines U اصول
teachings U اصول
principles U اصول
doctrine U اصول
teaching U اصول
politics U اصول سیاسی
technics U اصول فنی
roots and branches U اصول وفروع
accounting principles U اصول حسابداری
banking principles U اصول بانکداری
abolitionist U اصول بردگی
theories U اصول نظری
doctrine U اصول حکمت
methodology U علم اصول
methodologies U علم اصول
theory U اصول نظری
chung shin U اصول تکواندو
constitutionalism U اصول مشروطیت
monopolism U اصول انحصار
mormonism U اصول mormon ها
mutualism U اصول همکاری
naziism U اصول نازی
neodoxy U اصول نوین
kinesiology U اصول مکانیزم
principles of economics U اصول اقتصاد
principles of economy U اصول اقتصاد
general principles U اصول کلی
principles of religion U اصول مذهب
prineipal parts U اصول فعل
rational principle U اصول عقلیه
economic principles U اصول اقتصادی
denial measures U اصول ممانعت
creationism U اصول افرینش
copernician system U اصول کپرنیک
nazism U اصول نازی
monopolosm U اصول انحصار
dogma U اصول عقاید
grimacing U ادا و اصول
technologically U اصول فنی
technological U اصول فنی
dogmas U اصول عقاید
tenets U اصول مسلم
modernism U اصول امروزی
functional U اصول مبادی
grimace U ادا و اصول
communism U اصول اشتراکی
grimaced U ادا و اصول
systems U روش اصول
system U اصول وجود
systems U اصول وجود
tenet U اصول مرام
doctrines U اصول حکمت
grimaces U ادا و اصول
system U روش اصول
manichaeanism U اصول فلسفه مانی
psychologism U پیروی از اصول روانی
democratism U اصول حکومت ملی
liberalism U اصول ازادی خواهی
monarchism U اصول سلطنت مستقل
Protestantism U اصول ایین پروتستانت
unnatural U بر خلاف اصول طبیعت
unnaturally U بر خلاف اصول طبیعت
mutualist U طرفدار اصول همدستی
fourteen points U اصول چهارده گانه
planning principles U اصول برنامه ریزی
principle of civil litigation U اصول محاکمات مدنی
principle of criminal procedure U اصول محاکمات جزائی
principled U دارای اصول وعقاید
probity U پیروی دقیق از اصول
principles of economics U اصول علم اقتصاد
image shearing principle U اصول برش تصویر
household art U اصول خانه داری
hierarchism U اصول سلسله مراتب
hedonics U اصول خوشی ولذت
principles of islamic economics U اصول اقتصاد اسلامی
ethics U اصول اخلاقی اخلاقیات
ex post facto U شامل اصول گذشته
pauli U اصول مذهبی پولس
anomie U بی توجهی به اصول دین
telephone switching technique U اصول اتصالات تلفنی
mouth U ادا و اصول در اوردن
economization U رعایت اصول اقتصادی
gradualism U رعایت اصول تدریج
naturalistic U موافق با اصول طبیعی
technically U مطابق اصول فنی
unparliamentary U برخلاف اصول پارلمانی
revivalism U اصول بیداری مذهبی
rationale U توضیح اصول عقاید
scientifically U موافق اصول علمی
Catholicism U اصول مذهب کاتولیکی
to do v to one's principles U برخلاف اصول خودرفتارکردن
moralists U معتقد به اصول اخلاق
to pull a wry face U اداو اصول دراوردن
individualism U اصول استقلال فردی
anomy U بی توجهی به اصول دین
anticonstitutional U مخالف اصول مشروطیت
Euclid's Elements U اصول اقلیدس [ریاضی]
Euclid's Elements U اصول اقلیدس [ریاضی]
sail close to the wind U اندکی از اصول تجاوزکردن
musically U مطابق اصول موسیقی
code of procedure U قانون اصول محاکمات
civil procedure U اصول محاکمات حقوقی
modernism U اصول تجدد نوگرایی
mouths U ادا و اصول در اوردن
mouthed U ادا و اصول در اوردن
mouthing U ادا و اصول در اوردن
asceticism U اصول ریاضت و مرتاضی
counter current principle U اصول جریان متقابل
fascism U اصول عقاید فاشیست
moralist U معتقد به اصول اخلاق
unmorality U عدم مراعات اصول اخلاقی
moralism U رعایت اصول اخلاق بطورطبیعی
syndicalism U پیروی از اصول اتحادیه صنفی
they are t of their doctrines U موافب اصول خودمی باشند
they are t of their doctrines U اصول خودرامحکم نگاه می دارند
the low of criminal procedure U قانون اصول محاکمات جزایی
sanitation U مراعات اصول بهداشت بهسازی
revivalist movement U جنبش اصول بیداری مذهبی
rascalism U اصول بی شرفی وحقه بازی
sansculottism U پیروی از اصول انقلاب افراطی
spiritualists U طرفدار اصول روحانیت ومعنویت
independency U اصول استقلال کلیساهای محلی
inartistic U فاقد اصول هنری بی هنر
modernists U هوا خواه اصول امروزی
feudalist U طرفدار اصول ملوک الطوایف
evolutionism U اصول ترقی و تکامل تدریجی
encyclopaedism U اصول نویسندگان دایره المعارف
accidence U حادثه اصول صرف و نحو
vigilantism U پیروی از اصول جمعیتهای مذهبی
anglicanism U اصول و انتقادات کلیسای انگلیس
collectivist U هواخواه اصول اجتماعی درزندگی
collectivism U اجرای اصول اشتراکی درزندگی
democratically U بر طبق اصول حکومت ملی
spiritualist U طرفدار اصول روحانیت ومعنویت
modernist U هوا خواه اصول امروزی
principled U اصولی پای بند اصول
kinesiological principle U اصول حرکت شناختی بدن
literacy U فهمیدن اصول مقدماتی کامپیوتر
techniques U اصول مهارت روش فنی
hockey U چوگان بازی با اصول فوتبال
illiberal U متعصب مخالف اصول ازادی
moral philosophy U اصول اخلاق ایین رفتار
technique U اصول مهارت روش فنی
convictism U اصول گماشتن گناهکاران بکارهای سخت
legitimist U هواخواه اصول سلطنت با حق مشروع یا ارثی
trade unionism U پیروی از اصول وروشهای اتحادیه اصناف
to preach moral principles U اصول اخلاقی را وعظ و تلقین کردن
ground U بگل نشاندن اصول نخستین را یاددادن
individualism U اصول ازادی فردی در سیاست واقتصاد
feudalism U سیستم اقطاعداری اصول ملوک الطوایفی
presbyteral U طرفدار اصول پرسبیتری وابسته به کشسش ها
prettyism U اصول رعایت قشنگی درهنرهاو ادبیات
insurrectionism U اصول یاغی گری یا طرفداری ازشورش
physico theology U حکمت الهی موافق اصول طبیعی
idols of the theatre U اوهام ناشی از اصول و قواعدمنطقی و فلسفی
toryism U اصول وعقاید حزب محافظه کار
fusionist U هواخواه اصول پیوستگی وسازش در سیاست
accounting U اصول حسابداری برسی اصل و فرع
one of the [basic] fundamental tenets of democracy U یکی از اصول پایه [اساسی] دموکراسی
essenism U اصول یازندگی راهبان قدیم یهود
time the essence of the contract U مدت در حالی که از اصول اساسی عقد باشد
truck system U اصول دادن کالا به جای دستمزد به کارگران
ultimogeniture U اصول رسیدن میراث به فرزند کهتر حق کهتری
methodize U در اصول وعقاید دینی سخت گیری کردن
romanism U اصول عقاید کلیسای کاتولیک معتقدات کاتولیکی
EBNF U روش انعط اف پذیر بیان اصول زبان
feudality U تصرف بشرط خدمت اصول ملوک الطوایفی
gymnosophy U اصول وطرز زندگی فیلسوفان ومرتاضهای برهنه هندی
thermostatics U اصول نظری یا فرضیه علمی درباره موازنه گرما
catechetics U فن اموزش اصول دین بوسیله پرسش مسئله گویی
scholastically U موافق اصول اموزشگاهها مطابق منطق قدیمی ها طلبه وار
This is contray to all moral principles ( codes ) . U این کار مخالف کلیه اصول وضوابط اخلاقی است
booked U اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
neological U ناشی از تجد د مذهبی وابسته به اصول نوین یاواژه سازی در زبان
book U اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
books U اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
phonetic system of spelling U اصول املایی بموجب ان هرحرف نماینده همیشگی یک صدای معین میباشد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com