Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
kinesiology
U
اصول مکانیزم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sanitize
U
مطابق اصول بهداشت کردن از روی اصول بهداشتی عمل کردن
antinomian
U
مخالفین اصول اخلاقی فرقهای از مسیحیان که مخالف مراعات اصول اخلاقی بودند و اعتقادداشتند که خداوند در همه حال نسبت به مسیحیان لطف دارد
feed mechanism
U
مکانیزم تغذیه
defence mechanism
U
مکانیزم دفاعی
defence mechanisms
U
مکانیزم دفاعی
escapement mechanism
U
مکانیزم چاپکاغذ
mechanism of the organ
U
مکانیزم ارگان
weight-driven clock mechanism
U
مکانیزم ساعتپانولدار
automatic mechanism
U
مکانیزم خودکار
cam mechanism
U
مکانیزم بادامک
collapse mechanism
U
مکانیزم خرابی
stop mechanism
U
مکانیزم توقف
drive mechanism
U
مکانیزم رانش
driving mechanism
U
مکانیزم رانش
servo mechanism
U
سروو- مکانیزم
steering mechanism
U
مکانیزم فرمان
brake expander mechanism
U
مکانیزم انبساط ترمز
mechanism
U
عوامل مکانیکی مکانیزم
mechanism
U
ساز و کار مکانیزم
mechanisms
U
عوامل مکانیکی مکانیزم
mechanisms
U
ساز و کار مکانیزم
servomechanizm
U
مکانیزم فرمان یار
rotary piston machanism
U
مکانیزم پیستون دوار
change gear mechanism
U
مکانیزم چرخ دندانه تبدیل
moving coil measuring mechanism
U
مکانیزم سنجش قاب گردان
worm gear mechanism
U
مکانیزم چرخ دنده حلزونی
roller drive
U
مکانیزم چرخ دنده کاهنده یاافزاینده
ratchet and pawl mechanism
U
مکانیزم چرخ ضامن دار و گیر
jammed
U
توقف فرآیند یا مکانیزم در اثر خطا
wet take off
U
برخاستن از زمین با استفاده از مکانیزم تزریق اب
jams
U
توقف فرآیند یا مکانیزم در اثر خطا
jam
U
توقف فرآیند یا مکانیزم در اثر خطا
feed
U
مکانیزم وارد کردن کاغذ درون چاپگر
feeds
U
مکانیزم وارد کردن کاغذ درون چاپگر
hardware
U
دیسکها و مکانیزم هایی که یک کامپیوتر و وسایل جانبی آنرا می سازد
friction feed
U
مکانیزم چاپگر که در آن کاغذ با قرار دادن آن بین دوچرخ حرکت میکند
waste gate
U
مکانیزم کنترلی برای توربین گازهای خروجی موتورهای دارای توربوشارژر
fan
U
1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها
fanning
U
1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها
fanned
U
1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها
fans
U
1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها
open loop system
U
مکانیزم کمک کننده متشکل ازیک مسیر کنترل بدون اندازه گیری نتیجه
zero lash
U
شرایطی در مکانیزم کنترل سوپاپهای موتور پیستونی که در ان با استفاده از ثابت هیدرولیکی مقدار لقی به صفر میرسد
wobble plate
U
دیسکی که بصورت لولایی یاصلب به عنوان مکانیزم حرکت دهنده روی شفت نصب شده است
technic
U
اصول
roots
U
اصول
nitty-gritty
U
اصول
root
U
اصول
ism
U
اصول
doctrine
U
اصول
teaching
U
اصول
teachings
U
اصول
tenet
U
اصول
ism
U
: اصول
doctrines
U
اصول
principles
U
اصول
access mechanism
U
دستگاه مکانیکی در واحدذخیره دیسک که نوکهای مخصوص خواندن و نوشتن را روی شیارهای صحیح دیسک قرار میدهد مکانیزم دستیابی
rosettes
U
اشکال و الگوهای استانداردی برای بکارگیر مکانیزم تبدیل تغییر حاصل از تنش به سیگنالهای الکتریکی برای تنشها درهمه جهات
rosette
U
اشکال و الگوهای استانداردی برای بکارگیر مکانیزم تبدیل تغییر حاصل از تنش به سیگنالهای الکتریکی برای تنشها درهمه جهات
denial measures
U
اصول ممانعت
methodology
U
علم اصول
politics
U
اصول سیاسی
economic principles
U
اصول اقتصادی
principles of religion
U
اصول مذهب
prineipal parts
U
اصول فعل
accounting principles
U
اصول حسابداری
chung shin
U
اصول تکواندو
principles of economy
U
اصول اقتصاد
principles of economics
U
اصول اقتصاد
naziism
U
اصول نازی
mormonism
U
اصول mormon ها
mutualism
U
اصول همکاری
copernician system
U
اصول کپرنیک
monopolosm
U
اصول انحصار
general principles
U
اصول کلی
monopolism
U
اصول انحصار
neodoxy
U
اصول نوین
banking principles
U
اصول بانکداری
abolitionist
U
اصول بردگی
constitutionalism
U
اصول مشروطیت
nazism
U
اصول نازی
creationism
U
اصول افرینش
methodologies
U
علم اصول
rational principle
U
اصول عقلیه
doctrines
U
اصول حکمت
tenets
U
اصول مسلم
dogmas
U
اصول عقاید
dogma
U
اصول عقاید
grimace
U
ادا و اصول
tenet
U
اصول مرام
systems
U
اصول وجود
systems
U
روش اصول
doctrine
U
اصول حکمت
system
U
روش اصول
grimacing
U
ادا و اصول
grimaces
U
ادا و اصول
grimaced
U
ادا و اصول
modernism
U
اصول امروزی
technological
U
اصول فنی
functional
U
اصول مبادی
technics
U
اصول فنی
theories
U
اصول نظری
theory
U
اصول نظری
communism
U
اصول اشتراکی
technologically
U
اصول فنی
roots and branches
U
اصول وفروع
relativity principles
U
اصول نسبیت
system
U
اصول وجود
household art
U
اصول خانه داری
hedonics
U
اصول خوشی ولذت
economization
U
رعایت اصول اقتصادی
ex post facto
U
شامل اصول گذشته
fourteen points
U
اصول چهارده گانه
hierarchism
U
اصول سلسله مراتب
image shearing principle
U
اصول برش تصویر
Euclid's Elements
U
اصول اقلیدس
[ریاضی]
principles of economics
U
اصول علم اقتصاد
telephone switching technique
U
اصول اتصالات تلفنی
principle of criminal procedure
U
اصول محاکمات جزائی
principle of civil litigation
U
اصول محاکمات مدنی
planning principles
U
اصول برنامه ریزی
pauli
U
اصول مذهبی پولس
to do v to one's principles
U
برخلاف اصول خودرفتارکردن
to pull a wry face
U
اداو اصول دراوردن
mutualist
U
طرفدار اصول همدستی
Euclid's Elements
U
اصول اقلیدس
[ریاضی]
principles of islamic economics
U
اصول اقتصاد اسلامی
monarchism
U
اصول سلطنت مستقل
manichaeanism
U
اصول فلسفه مانی
sail close to the wind
U
اندکی از اصول تجاوزکردن
gradualism
U
رعایت اصول تدریج
principled
U
دارای اصول وعقاید
modernism
U
اصول تجدد نوگرایی
fascism
U
اصول عقاید فاشیست
Protestantism
U
اصول ایین پروتستانت
scientifically
U
موافق اصول علمی
Catholicism
U
اصول مذهب کاتولیکی
civil procedure
U
اصول محاکمات حقوقی
rationale
U
توضیح اصول عقاید
probity
U
پیروی دقیق از اصول
unparliamentary
U
برخلاف اصول پارلمانی
asceticism
U
اصول ریاضت و مرتاضی
musically
U
مطابق اصول موسیقی
revivalism
U
اصول بیداری مذهبی
naturalistic
U
موافق با اصول طبیعی
anomie
U
بی توجهی به اصول دین
anomy
U
بی توجهی به اصول دین
anticonstitutional
U
مخالف اصول مشروطیت
liberalism
U
اصول ازادی خواهی
technically
U
مطابق اصول فنی
unnatural
U
بر خلاف اصول طبیعت
code of procedure
U
قانون اصول محاکمات
psychologism
U
پیروی از اصول روانی
counter current principle
U
اصول جریان متقابل
moralist
U
معتقد به اصول اخلاق
democratism
U
اصول حکومت ملی
unnaturally
U
بر خلاف اصول طبیعت
ethics
U
اصول اخلاقی اخلاقیات
moralists
U
معتقد به اصول اخلاق
individualism
U
اصول استقلال فردی
mouth
U
ادا و اصول در اوردن
mouthed
U
ادا و اصول در اوردن
mouthing
U
ادا و اصول در اوردن
mouths
U
ادا و اصول در اوردن
modernist
U
هوا خواه اصول امروزی
they are t of their doctrines
U
اصول خودرامحکم نگاه می دارند
illiberal
U
متعصب مخالف اصول ازادی
the low of criminal procedure
U
قانون اصول محاکمات جزایی
syndicalism
U
پیروی از اصول اتحادیه صنفی
unmorality
U
عدم مراعات اصول اخلاقی
vigilantism
U
پیروی از اصول جمعیتهای مذهبی
rascalism
U
اصول بی شرفی وحقه بازی
sansculottism
U
پیروی از اصول انقلاب افراطی
democratically
U
بر طبق اصول حکومت ملی
sanitation
U
مراعات اصول بهداشت بهسازی
spiritualist
U
طرفدار اصول روحانیت ومعنویت
spiritualists
U
طرفدار اصول روحانیت ومعنویت
they are t of their doctrines
U
موافب اصول خودمی باشند
modernists
U
هوا خواه اصول امروزی
techniques
U
اصول مهارت روش فنی
kinesiological principle
U
اصول حرکت شناختی بدن
encyclopaedism
U
اصول نویسندگان دایره المعارف
independency
U
اصول استقلال کلیساهای محلی
inartistic
U
فاقد اصول هنری بی هنر
collectivism
U
اجرای اصول اشتراکی درزندگی
collectivist
U
هواخواه اصول اجتماعی درزندگی
feudalist
U
طرفدار اصول ملوک الطوایف
hockey
U
چوگان بازی با اصول فوتبال
evolutionism
U
اصول ترقی و تکامل تدریجی
principled
U
اصولی پای بند اصول
revivalist movement
U
جنبش اصول بیداری مذهبی
anglicanism
U
اصول و انتقادات کلیسای انگلیس
moral philosophy
U
اصول اخلاق ایین رفتار
literacy
U
فهمیدن اصول مقدماتی کامپیوتر
accidence
U
حادثه اصول صرف و نحو
technique
U
اصول مهارت روش فنی
moralism
U
رعایت اصول اخلاق بطورطبیعی
individualism
U
اصول ازادی فردی در سیاست واقتصاد
essenism
U
اصول یازندگی راهبان قدیم یهود
feudalism
U
سیستم اقطاعداری اصول ملوک الطوایفی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com