English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
preferentialism U اصول دادن امتیازات به برخی کشورها نسبت به حقوق گمرکی کالای انها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ad valorem duty U حقوق گمرکی به نسبت ارزش کالا
tonnage U حقوق گمرکی که از کشتیها به نسبت بارشان دریافت میشود
advalorem duty U حقوق گمرکی براساس ارزش کالا حقوق گمرکی از روی قیمت
clearance in ward U گواهی مامورین گمرک نسبت به کالاهایی که مشمول حقوق گمرکی می شوند قبل از تخلیه و بعد از حمل
protective duty U حقوق و عوارض حمایتی حقوق گمرکی حمایت کننده حقوقی که جهت حمایت ازکالاهای داخلی وضع میگردد
bonded good U کالای گمرکی
assert oneself U حقوق و امتیازات خود را بزوربدیگران قبولاندن
occupations U حقوق و امتیازات ناشیه از تصرف اعیان غیرمنقول
postliminy or minium U حق دوباره یدست اوردن امتیازات و حقوق کشوری
occupation U حقوق و امتیازات ناشیه از تصرف اعیان غیرمنقول
I have nothing to declare. کالای گمرکی همراه ندارم.
Do you have nothing to declare? U آیا کالای گمرکی همراه دارید؟
carnet U اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
customs duty U حقوق گمرکی
custom duties U حقوق گمرکی
customs tariff U حقوق گمرکی
customs dutios U حقوق گمرکی
customs duties U حقوق گمرکی
drawback U برگشت حقوق گمرکی
drawback U استرداد حقوق گمرکی
drawbacks U برگشت حقوق گمرکی
import surcharge U حقوق گمرکی اضافه
drawbacks U استرداد حقوق گمرکی
countervailing duty U حقوق گمرکی جبرانی
duty free U بخشوده از حقوق گمرکی
countervailing duties U حقوق گمرکی جبرانی
duties free U معاف از حقوق گمرکی
duty free U فاقد حقوق گمرکی
dutiable U مشمول حقوق گمرکی
preferential duties U حقوق گمرکی امتیازی
custom U حقوق گمرکی گمرک
free of charge U معاف از حقوق گمرکی
antinomian U مخالفین اصول اخلاقی فرقهای از مسیحیان که مخالف مراعات اصول اخلاقی بودند و اعتقادداشتند که خداوند در همه حال نسبت به مسیحیان لطف دارد
duties on buyer's account U حقوق گمرکی به عهده خریداراست
duties paid U حقوق گمرکی پرداخت شده
prohibitive tariff U حقوق گمرکی منع کننده
Customs and Excise U اداره حقوق و عوارض گمرکی
ad valorem duty U حقوق گمرکی براساس قیمت کالا
renumber U خصوصیت برخی زبانهای کامپیوتری که به برنامه نویس امکان اختصاص دادن مقدار جدید به همه یا برخی از شماره خط های برنامه میدهد
Personal effects are duty-free. لوازم شخصی معاف از حقوق گمرکی است
ddp U paid duty delivered تحویل پس از پرداخت حقوق گمرکی
dutiable goods U کالایی که حقوق گمرکی یاعوارض دیگربدان تعلق می گیرد
discriminating tariff U شیوهای که در ان حقوق گمرکی کالاهای وارداتی متفاوت بایکدیگرست
out of bond U کالاهایی که پس از پرداخت حقوق گمرکی ازمحوطه گمرک خارج شده باشد
protect home judustry U حمایت صنایع داخلی از طریق وضع حقوق گمرکی سنگین برواردات
subsidy U حقوق گمرکی اشیا وارداتی و صادراتی معافیت مالیاتی تولیدکنندگان به منظور پایین نگهداشتن قیمتها
customs union U مجموعهای از چند کشور که کالاهای یکدیگر را بدون حقوق وعوارض گمرکی وارد و صادرمی کنند
particular lien U حق حبس مخصوص حق حبسی است برای فروشنده یا سازنده کالای بخصوص نسبت به ان کالا
rollover U میانگیری که میتواندکاراکترها و فرمانهای تحریر شده را به هنگام بالابودن سرعت دخول انها نسبت به پردازش کامپیوتر ذخیره کند
attributable U قابل نسبت دادن نسبت دادنی
coulomb's law U نیروی بین دوبار الکتریکی یا مغناطیسی باحاصل ضرب بارهای انهانسبت مستقیم و با مربع فاصله انها از هم نسبت عکس دارد
cross elasticity of demand U درصدتغییر تقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت کالای دیگر فرمول کشش متقاطع عبارت است از :
reputed owner U در CL تاجرورشکسته مالک اعتباری کلیه اموالی که در تصرف داردتلقی میشود ولو اینکه واقعا" مالک انها نباشد و این از نظر حفظ حقوق غرماء است
warehousing system U روشی که به موجب ان کالاهای وارداتی بدون پرداخت حقوق و عوارض گمرکی به مملکت وارد و انبار میشود و این عوارض درموقع عرضه برای فروش اخذ میشود
numeric U حرفی که در برخی حالت برای نشان دادن یک عدد است .
notobranchiate U در باب ماهیانی گفته میشود که نفس کش انها در روی پشت انها است
define U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defining U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defines U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defined U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
r. ofanyone's chattles U پس دادن کالای کسی
to t. a cusomer for goods U کالای نسیه به مشتری دادن توگلایاردوی اعتباعجنس به مشتری دادن
contiguous zone U منطقهای ازابهای متصل به ابهای ساحلی کشور را گویند که هرچند قواعد مربوط به ابهای ساحلی در مورد انها رعایت نمیشود ولی برای کشورمجاور در محدوده ان حقوق استیلایی خاص و محدودی وجود دارد
truck system U اصول دادن کالا به جای دستمزد به کارگران
labeled cargo U کالای برچسب دار کالای علامت داری که معمولا خطرناک است
common low U سیستم حقوقی انگلستان که ازحقوق مدنی و حقوق کلیسایی متمایز است زیرا این قسمت از حقوق انگلستان از پارلمان ناشی نشده عرف و عادت حقوق عرفی
lead time U مدت زمان بین دادن سفارش و دریافت کالای مربوطه
salary U حقوق دادن
salaries U حقوق دادن
underpay U کم حقوق دادن
assigning U نسبت دادن تخصیص دادن
assigned U نسبت دادن تخصیص دادن
assign U نسبت دادن تخصیص دادن
assigns U نسبت دادن تخصیص دادن
target materials U مواد و وسایل بردن هدفهاروی نقشه یا نشان دادن ومشخص کردن انها روی طرحها
lay to U نسبت دادن به
ascribe U نسبت دادن
credit U نسبت دادن
credits U نسبت دادن
crediting U نسبت دادن
credited U نسبت دادن
ascribes U نسبت دادن
relativization U نسبت دادن
ascribing U نسبت دادن
imputing U نسبت دادن
attribution U نسبت دادن
to put down U نسبت دادن
assion U نسبت دادن
imputed U نسبت دادن
attribute U نسبت دادن
imputes U نسبت دادن
attributes U نسبت دادن
ascribed U نسبت دادن
impute U نسبت دادن
attributing U نسبت دادن
imputation U نسبت دادن
to pay off U مزدیا حقوق کامل دادن
raises U ترقی دادن اضافه حقوق
raise U ترقی دادن اضافه حقوق
toincrease any one's salary U اضافه حقوق بکسی دادن
attach U نسبت دادن گذاشتن
trump up U نسبت ناروا دادن
to bear witness to U شهادت دادن نسبت به
attaching U نسبت دادن گذاشتن
attaches U نسبت دادن گذاشتن
to delegate one's authority to somebody U به کسی اختیار تام دادن [حقوق]
bear U کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bears U کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
give U نسبت دادن به بیان کردن
gives U نسبت دادن به بیان کردن
giving U نسبت دادن به بیان کردن
To cast a slur on some one . To speak disparagingly of someone . U نسبت زشتی به کسی دادن
attribute U نسبت دادن حمل کردن
attributes U نسبت دادن حمل کردن
attributing U نسبت دادن حمل کردن
political sclence U علم سیاست کشورها
country teams U تیمهای اعزامی به کشورها
ascription U عمل نسبت دادن به چیزی اتصاف
To pin something on someone . U چیزی را به کسی بستن (نسبت دادن )
handicap U مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicaps U مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
sanitize U مطابق اصول بهداشت کردن از روی اصول بهداشتی عمل کردن
mallet goal U نمره دادن از صفر تا 01 به بازیگر به نسبت مهارت او
grand inquisitor U رئیس دادگاه رسیدگی دربرخی کشورها
giffen good U نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
Racial prejudice prevails in some countries. U دربرخی کشورها تعصبات نژادی وجود دارد
trusted U تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد
trusts U تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد
trust U تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد
protection U سد کردن راه حریف نسبت به مهاجمی که در شرف پاس دادن است
particularism U اعطا استقلال سیاسی به کشورها و اجزاء متشکله یک امپراطوری
ultramontane U وابسته به کشورها و مردمی که درانطرف کوه ها وارتفاعات هستند
offshore U در داخل دریا منطقه خارج از حدود ساحلی کشورها
public international law U حقوق بین الملل عمومی حقوق عام ملل
postliminum U قسمت پشت در قانون بازگشت حقوق یاقانون استعاده حقوق یا اعاده وضع حقوقی سابق
privileges and immunities U امتیازات
bionics U مطالعه سیستمهای زنده به منظور ارتباط دادن ویژگی هاو اعمال انها به توسعه سخت افزار مکانیکی و الکترونیکی کاربرد علم بیولوژی درمهندسی الکترونیک و سایرعلوم مهندسی
regalia U امتیازات سلطنتی
board U تابلوی امتیازات
boarded U تابلوی امتیازات
scoreboards U تابلوی امتیازات
diplomatic privileges U امتیازات سیاسی
scoreboard U تابلوی امتیازات
diplomatic privileges U امتیازات دیپلماتیک
leverage U نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
ohm's law U جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
lift fan U توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
apanage U امتیازات و اموالی که بفرزندارشد
detention of pay U ممانعت ازپرداخت حقوق توقیف حقوق
ringing the changes U ترویج پول تقلبی ازطریق اشاعه خرید اشیا و بعدپس دادن انها و گرفتن پول درست بجای پولهای تقلبی پرداخت شده
rehabilitating U دارای امتیازات اولیه کردن
rehabilitates U دارای امتیازات اولیه کردن
rehabilitated U دارای امتیازات اولیه کردن
evil favoured U طرف توجه دارای امتیازات
rehabilitate U دارای امتیازات اولیه کردن
scores U امتیاز گرفتن حساب امتیازات
score U امتیاز گرفتن حساب امتیازات
scored U امتیاز گرفتن حساب امتیازات
liftjet U توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
comparative cost U اصل تخصص کشورها درتولید کالاهایی که ان را ازدیگر ممالک ارزانتر ومرغوبتر تهیه می کنند
comdex U نمایشگاه بازرگانی کامپیوترهای بزرگ در امریکا و سایر کشورها کامدکس processing Data municationand
royalty U حق تالیف امتیازات و مزایای مخصوص پادشاه
count palatine U قلمرو خود امتیازات شاهانه داشت
royalties U حق تالیف امتیازات و مزایای مخصوص پادشاه
prorata U برحسب نسبت معین بهمان نسبت
palating U مجلل امیری که دارای امتیازات سلطنتی بوده
harbour dues U حقوق اسکله حقوق لنگراندازی
attainder U سلب و نفی کلیه حقوق مدنی شخص در موقعی که به علت ارتکاب خیانت یا جنایت به مرگ محکوم میشود محرومیت کامل از حقوق اجتماعی و مدنی
allotment advice U پیشنهاد تخصیص حقوق یاپرسنل پیشنهاد سهمیه بندی حقوق یا پرسنل
nationallism U مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
Roman law U مجموعهی قوانین رومی که پایهی قوانین امروزی در بسیاری از کشورها به ویژه در اروپا است
marshall plan U طرح کمک امریکابرای توسعه اقتصادی کشورهای اروپای غربی که پس از جنگ جهانی دوم برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم دراین کشورها اجراگردید
monrovia powers U اتحادیهای سست بنیان متشکل از 91کشور افریقایی که اولین باردر سال 1691 طی کنفرانسی که نمایندگان این کشورها درمونروویا واقع در لیبریاتشکیل داده بودند وجود پیداکرد
capitulation U تسلیم شدن به دشمن قرارداد کاپیتولاسیون قراردادی که به موجب ان امتیازات خاصی به یک دولت خارجی و اتباع ان داده میشود
several U برخی از
certain U برخی
some U برخی
cretain U برخی
scundine quid U از برخی جهات
tariff U تعرفه گمرکی
customs union U اتحادیه گمرکی
clearance U ترخیص گمرکی
customs tariff U تعرفه گمرکی
custom tariff U تعرفه گمرکی
custom union U اتحادیه گمرکی
customs entry form U افهارنامه گمرکی
customs agent U نماینده گمرکی
customs duties U عوارض گمرکی
customs duty U تعرفه گمرکی
tariffs U تعرفه گمرکی
treaty duty U حق متعارف گمرکی
debenture U گواهینامه گمرکی
bonded ware house U انبار گمرکی
customs duty U عوارض گمرکی
On certain considerations . U طبق برخی ملاحظات
attribute U در برخی سیستم عامل ها
source U خصوصیت برخی bridge ها که
attributing U در برخی سیستم عامل ها
attributes U در برخی سیستم عامل ها
authorized stoppage U برداشت قانونی از حقوق افرادکسورات قانونی از حقوق
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com