Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
counter current principle
U
اصول جریان متقابل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
counter current
U
جریان متقابل
counteroffensive
U
تعرض وحمله متقابل حمله تعرضی متقابل
recriminate
U
اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
counter memorial
U
یادداشت متقابل اخطار متقابل
mutual inductance
U
اندوکتیویته متقابل اندوکتانس متقابل
marking current
U
جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
sanitize
U
مطابق اصول بهداشت کردن از روی اصول بهداشتی عمل کردن
antinomian
U
مخالفین اصول اخلاقی فرقهای از مسیحیان که مخالف مراعات اصول اخلاقی بودند و اعتقادداشتند که خداوند در همه حال نسبت به مسیحیان لطف دارد
leakage current
U
جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
warsaw treaty
U
پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
flowed
U
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flow
U
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flows
U
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
all mains receiver
U
گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
push pull
U
وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit
U
جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
inverting
U
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
currents
U
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
current
U
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
invert
U
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverts
U
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
ampere
U
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amp
U
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amps
U
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
heterodyne
U
ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor
U
مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
constrictor
U
گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
constant current
U
جریان مستقیم جریان ثابت باطری
counter current
U
جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
induction current
U
جریان القاء شده جریان تحریک
runoff coefficient
U
ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number
U
این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
current compensation
U
کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
three phase current
U
جریان سه فاز جریان دوار
current flow
U
سیلان جریان فلوی جریان
parasitic current
U
جریان نشتی جریان خارجی
gresham's law
U
پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
unstart
U
انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
circuitry
U
شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
idle current meter
U
دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
vortex ring state
U
حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
interactive
U
متقابل
interactional
U
متقابل
reciprocal
U
متقابل
polar
U
متقابل
reciprocative
U
متقابل
countered
U
متقابل
counter
U
متقابل
correspounding
U
متقابل
mutual
U
متقابل
countering
U
متقابل
opposing
U
متقابل
opposed
U
متقابل
logrolling
U
همکاری متقابل
recrimination
U
اتهام متقابل
counter fire
U
اتش متقابل
counter claim
U
دعوی متقابل
counter trade
U
تجارت متقابل
counter credit
U
اعتبار متقابل
counter purchase
U
خرید متقابل
m
U
القاگری متقابل
counter gambit
U
گامبی متقابل
recrimination
U
تهمت متقابل
counter offer
U
عرضه متقابل
recriminations
U
اتهام متقابل
counter offer
U
پیشنهاد متقابل
interrelation
U
رابطه متقابل
counter offensive
U
حمله متقابل
counter offensive
U
پدافند متقابل
interdependency
U
اتکاء متقابل
iteraction
U
عمل متقابل
intercorrelation
U
همبستگی متقابل
interaction curve
U
خم کنش متقابل
inter play
U
اثر متقابل
intervisibility
U
دید متقابل
interplay
U
اثر متقابل
recriminations
U
تهمت متقابل
mutual assistance
U
کمک متقابل
retaliation
U
عمل متقابل
cross-reference
U
ارجاع متقابل
cross purpose
U
قصد متقابل
cross-reference
U
مراجعه متقابل
cross reference
U
ارجاع متقابل
cross reference
U
مراجعه متقابل
mutual
U
متقابل یا متقابله
cross-references
U
مراجعه متقابل
interaction
U
عمل متقابل
interaction
U
کنش متقابل
interaction
U
اثر متقابل
cross-references
U
ارجاع متقابل
interrelationship
U
رابطه متقابل
reciprocity
U
عمل متقابل
crosstalk
U
مکالمه متقابل
interdependence
U
وابستگی متقابل
interdependence
U
اتکاء متقابل
cross-checks
U
بررسی متقابل
cross-checking
U
بررسی متقابل
cross-checked
U
بررسی متقابل
cross-check
U
بررسی متقابل
cross check
U
بررسی متقابل
interrelationships
U
رابطه متقابل
cross index
U
شاخص متقابل
cross feed
U
خورد متقابل
cross bill
U
شکایت متقابل
counterclaim
U
دعوی متقابل
grid anode transconductance
U
رسانایی متقابل
mutual conductance
U
رسانایی متقابل
transconductance
U
رسانایی متقابل
counterclaim
U
ادعای متقابل
harmonic mean
U
اعداد متقابل
counterclaim
U
دعوای متقابل
counterbid
U
پیشنهاد متقابل
counterattack
U
حمله متقابل
counteraction
U
اقدام متقابل
countermeasure
U
اقدام متقابل
cross action
U
دعوی متقابل
eclipsed form
U
شکل متقابل
counterwork
U
عمل متقابل
countervailing credit
U
اعتبار متقابل
counterrevolution
U
انقلاب متقابل
counterpoise
U
سیم متقابل
counterpoise
U
وزنه متقابل
counterpawn
U
پیاده متقابل
crossecheck
U
بررسی متقابل
countermine
U
توط ئه متقابل
countermeasures
U
اقدامات متقابل
counter transference
U
انتقال متقابل
counter attraction
U
کشش متقابل
reciprocation
U
عمل متقابل
reciprocal trading
U
مبادله متقابل
antitype
U
نوع متقابل
set off
U
دعوی متقابل
reciprocal
U
متقابل معکوس
transinformation
U
اگاهی متقابل
counter-measures
U
اقدام متقابل
opposite phase
U
فاز متقابل
proportional
U
متقابل یا هماهنگ
counter
U
ضربت متقابل
countered
U
ضربت متقابل
countering
U
ضربت متقابل
counter-measure
U
اقدام متقابل
counter propaganda
U
تبلیغ متقابل
mutual energy
U
انرژی متقابل
mutual consistency
U
سازگاری متقابل
mutual characteristic
U
مشخصه متقابل
back pressure
U
فشار متقابل
reciprocal
U
عمل متقابل
mutual inductance
U
القاگری متقابل
mutual induction
U
القای متقابل
mutual relationship
U
رابطه متقابل
mutual terms
U
شرایط متقابل
transfer characteristic
U
مشخصه متقابل
doctrine
U
اصول
root
U
اصول
teachings
U
اصول
technic
U
اصول
doctrines
U
اصول
roots
U
اصول
ism
U
: اصول
ism
U
اصول
tenet
U
اصول
teaching
U
اصول
principles
U
اصول
nitty-gritty
U
اصول
retorts
U
جواب متقابل دادن
retort
U
جواب متقابل تلافی
retorts
U
جواب متقابل تلافی
internecine
U
کشتار متقابل قاتل
crossfertilize
U
لقاح متقابل کردن
retort
U
جواب متقابل دادن
countercheck
U
سرزنش وتوبیخ متقابل
retaliation
U
عکس العمل متقابل
counterattack
U
حمله متقابل کردن
scandinavian defence
U
دفاع متقابل مرکزی
rebuttals
U
عمل متقابل پس زنی
visual interaction
U
کنش متقابل بصری
interaction
U
عکس العمل متقابل
cross magnetizing
U
میدان مغناطیسی متقابل
cross fire
U
اتش گلوله متقابل
cross reference table
U
جدول ارجاع متقابل
differential field winding
U
سیمپیچ اهنربایی متقابل
counterplay
U
بازی شطرنج متقابل
rebutting
U
جواب متقابل دادن
rebuttal
U
عمل متقابل پس زنی
social interaction
U
کنش متقابل اجتماعی
greco counter gambit
U
گامبی متقابل گرکو
riposting
U
ضربه متقابل زدن
counteract
U
عمل متقابل کردن
riposted
U
ضربه متقابل زدن
rebutted
U
جواب متقابل دادن
rebut
U
جواب متقابل دادن
benoni counter gambit
U
گامبی متقابل بنونی
intract
U
عمل متقابل کردن
counteracting
U
عمل متقابل کردن
centre counter defence
U
دفاع متقابل مرکزی
counteracted
U
عمل متقابل کردن
conversion transconductance
U
رسانایی متقابل وارون
intervisibility
U
قابلیت دید متقابل
repost
U
ضربه متقابل زدن
riposte
U
ضربه متقابل زدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com