Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 76 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
technical
U
اصولی اجرایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
transfer order
U
دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح
virus
U
برنامهای که خود را به فایلهای اجرایی می افزاید و از خود برای سایر فایلهای اجرایی کپی می گیرد
viruses
U
برنامهای که خود را به فایلهای اجرایی می افزاید و از خود برای سایر فایلهای اجرایی کپی می گیرد
doctrinaire
U
اصولی
systematic
U
اصولی
normative
U
اصولی معیاری
systematic name
U
نام اصولی
systematic code
U
رمز اصولی
methodize
U
اصولی شدن
fundamentals
U
مهارتهای اصولی
underlying
U
اصولی یااساسی
materials
U
اصولی مناسب
material
U
اصولی مناسب
functional finance
U
سیاست مالی اصولی
fundamental
U
اصولی مقدماتی اساسی
principled
U
اصولی پای بند اصول
doctrinaire
U
کسی که تابع دکترین خاصی است اصولی
doctrines
U
اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
doctrine
U
اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
gas plasma display
U
صفحه نمایش مسطح که براساس اصولی هماننداصول تابلوهای نئون کارمیکندfraxinella
administrative
U
اجرایی
ministerial
U
اجرایی
administrant
U
اجرایی
executives
U
اجرایی
executive
U
اجرایی
execute statement
U
حکم اجرایی
command of execution
U
ریاست اجرایی
executive program
U
برنامه اجرایی
executing agency
U
شعبه اجرایی
executive committee
U
هیات اجرایی
executive agent
U
شعبه اجرایی
execute statement
U
دستور اجرایی
executable statement
U
جمله اجرایی
e. power
U
نیروی اجرایی
executive routine
U
روال اجرایی
operating program
U
برنامه اجرایی
operating agency
U
قسمت اجرایی
executional requirement
U
شرائط اجرایی
executive agent
U
عامل اجرایی
functional team
U
تیم اجرایی
feasability study
U
مطالعات اجرایی
executive system
U
سیستم اجرایی
it is not protected by sanctions
U
ضمانت اجرایی ندارد
nonexecutable statement
U
جمله غیر اجرایی
tax administration
U
مسائل اجرایی مالیات
executive by law
U
ایین نامه اجرایی
proctor
U
مدیر اجرایی دانشگاه
sanction
U
ضمانت اجرایی قانون
sanctioned
U
ضمانت اجرایی قانون
sanctioning
U
ضمانت اجرایی قانون
sanctions
U
ضمانت اجرایی قانون
cryptochannel
U
سیستم اجرایی رمز
escrow
U
اجرایی پیدا میکند
operand
U
دستور اجرایی عمل کننده
registers
U
ذخیره موقت دستورات اجرایی
registering
U
ذخیره موقت دستورات اجرایی
sanction
U
ضمانت اجرایی معین کردن
executive
U
افسراجراییات معاون اجرایی قسمت
sanctions
U
ضمانت اجرایی معین کردن
sanctioned
U
ضمانت اجرایی معین کردن
Politburo
U
کمیتهی اجرایی حزب کمونیست
sanctioning
U
ضمانت اجرایی معین کردن
Politburos
U
کمیتهی اجرایی حزب کمونیست
register
U
ذخیره موقت دستورات اجرایی
executives
U
افسراجراییات معاون اجرایی قسمت
command of execution
U
فرمان اجرای عمل یکان اجرایی
monroe doctrine
U
اصولی که مونرو رئیس جمهور امریکابه عنوان خط مشی سیاست خارجی امریکا به کنگره امریکا در سال 3281 اعلام کرد
self-
U
برنامه کامپیوتری که حاوی دستورات اجرایی برای کاربر است
intuitivism
U
اصولی که بموجب ان مبادی اخلاقی را حسی میدانند اصول اخلاقی حسی
stubs
U
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubbing
U
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubbed
U
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stub
U
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
executive agreement
U
موافقتنامه اجرایی موافقتنامه قابل اجرا
executing agency
U
قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com