English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 147 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
empiricism U اصالت تجربه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
phenomen U اصالت عرض اصالت عارضه
gentrice U اصالت
genuineness U اصالت
gentility U اصالت
originality U اصالت
ism U اصالت .
genteelness U اصالت
ism U اصالت
trinitarianism U اصالت تثلیت
nobility U اصالت خانوادگی
reality U اصالت وجود
textualism U اصالت متن یا نص
genuineness U اصلیت اصالت
principle of permissibility U اصالت الجواز
materialism U اصالت ماده
primordiality U اصالت اصلیت
ingenuousness U اصالت نجابت
realities U اصالت وجود
principle of validity U اصالت الصحه
humanism U مکتب اصالت انسان
pragmatism U فلسفه اصالت عمل
particianship U نجیب زادگی اصالت
materialist U معتقد به اصالت ماده
monetarism U مکتب اصالت پول
individualism U مکتب اصالت فرد
individualism U فلسفه اصالت فرد
revivalism U اصالت احیا مذهب
institutionalism U مکتب اصالت نهاد
vitalism U اعتقاد به اصالت حیات
rationalistic U معتقد به اصالت عقل
sophisticate U از اصالت وسادگی انداختن
rationalism U فلسفه اصالت عقل
materialists U معتقد به اصالت ماده
legalism U عقیده به اصالت و الویت قانون
ultra individualism U اعتقاد به اصالت فرد در حد افراط
gentry U مردمان محترم و با تربیت اصالت
realism U مشرب اصالت واقعیت یا حقیقت
subjectivism U اصالت ذهن وحس فردیت تفکر
idealism U خیال پرستی مسلک اصالت تصور
naturalism U فلسفه یا مذهب طبیعی اصالت طبیعت
bibliotics U بررسی دست نوشته برای تعیین اصالت ان
natural philosopher U فیزیک خوان کسیکه که عقیده به اصالت طبیعت دارد
background U تجربه
beardless U بی تجربه
experiences U تجربه
green U بی تجربه
unskillful U بی تجربه
greenest U بی تجربه
inexperienced U بی تجربه
the tule of thumb U تجربه
raw U بی تجربه
naif U بی تجربه
backgrounds U تجربه
unskilled U بی تجربه
half baked U بی تجربه
naive U بی تجربه
practice U تجربه
experiment U تجربه
inexpert U بی تجربه
experimenting U تجربه
experiments U تجربه
experience U تجربه
unskilled <adj.> U کم تجربه
experimented U تجربه
experienced U با تجربه
immature U بی تجربه
experiencing U تجربه
objectivism U روش فکری که مبتنی بر اصالت حقایقی است که به وسیله درک حسی استنباط میشود
to put to proof U به تجربه رساندن
sour dough U [مکتشف با تجربه]
reenactment U بازافرینی تجربه
scientific experiment U تجربه علمی
have been around <idiom> U تجربه داشتن
traumatic experience U تجربه اسیب زا
to bring to the proof U به تجربه رساندن
shorthorn U ادم بی تجربه
as green as grass <idiom> U کم تجربه و ناشی
seat of the pants U استفاده از تجربه
without experience U بی تجربه ناازموده
aposteriori U موخر بر تجربه
driving experience U تجربه رانندگی
veterans U بازیگر با تجربه
experience U تجربه ازمایش
experiences U تجربه ازمایش
apriori U مقدم بر تجربه
aha experience U تجربه اهان
experiencing U تجربه ازمایش
ah ah ecperience U تجربه اهان
empircism U تجربه گرایی
empiric U مبنی بر تجربه
veteran U بازیگر با تجربه
empiricism U تجربه گرائی
immediate experience U تجربه بیواسطه
he knows a thing or two U بی تجربه نیست
gunshy U ترسو بی تجربه
gremie U بی تجربه و ناشی
experimentalist U اهل تجربه
experientially U ازروی تجربه
experience U تجربه کردن کشیدن
She is experienced nurse. U پرستار پر تجربه ای است
His failure was a bitter experience. U شکستن تجربه تلخی شد
callow U شخص بی تجربه وناشی
school of hard knocks <idiom> U تجربه عادی از زندگی
through the mill <idiom> U تجربه شرایط مشکل
experiencing U تجربه کردن کشیدن
I wasn't born yesterday. <idiom> U من بی تجربه نیستم ! [اصطلاح]
experiences U تجربه کردن کشیدن
reliving U دوباره تجربه کردن
a posteriori U مبنی بر تجربه و مشاهده
empirically U از روی مشاهده و تجربه
relive U دوباره تجربه کردن
relived U دوباره تجربه کردن
relives U دوباره تجربه کردن
day residues U ماندههای تجربه روز
stumblebum U مشت زن بی تجربه وناشی
verdant U پوشیده از سبزه بی تجربه
To apply ones experience. U تجربه خود رابکار گرفتن
Experience has shown (proved) that … U تجربه نشان داده است که …
cup of coffeen U شرکت کوتاه بازیگر کم تجربه در مسابقه
Hypnagogia U تجربه حالت انتقالی از بیداری تا خواب
We all learn by experience. U ما همه از روی تجربه ( کردن ) می آموزیم
tike U ادم خام دست وبی تجربه
He has not enough experience for the position. U برای اینکار تجربه کافی ندارد
Scientic experiments show that … U تجربه های علمی نشان می دهد که
advanced U برنامهای با الگوهای پیچیده برای کاربر با تجربه
materialism U فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
To experience great hardships. U سختیها ومشقات بسیاری را تجربه کردن (متحمل شدن )
subjective U فلسفه مبتنی بر اعتقاد به اصالت ادراکات ذهنی ومحدودیت اگاهی انسان صرفا" به همین ادراکات درون گرایی
individualism U فلسفه اصالت فردیت روش فکری که معتقد به ازاد گذاشتن فرد درجمیع امور و شئون است بدون انکه مصالح جمع این ازادی را محدود کند
Life in not a problem to be solved, but a reality to be experienced. U زندگی مسئله ای نیست، که نیاز به حل کردن داشته باشد، بلکه حقیقتی است که باید تجربه کرد.
hack U تجربه کردن نرم افزار و سخت افزار کامپیوتری
hacked U تجربه کردن نرم افزار و سخت افزار کامپیوتری
hacks U تجربه کردن نرم افزار و سخت افزار کامپیوتری
artspeak U یک زبان برنامه نویسی است برای کمک به استفاده کنندگان کم تجربه طراحی شده است
false selvage U شیرازه تقلبی [هر نوع نخ اضافی که جزء پودهای اصلی نبوده و بدلیل تزئین و یا پوشاندن پارگی ها در محل شیرازه بدور تار پیچیده شود از این دسته محسوب شده و کاهش اصالت فرش را به همراه دارد.]
naive user U شخصی که می خواهد کاری را با کامپیوتر انجام دهد امافاقد تجربه لازم برای برنامه نویسی با کامپیوتر میباشد
MIDI Mapper U برنامه پشتیبانی شده با windows که به کاربران MIDI با تجربه امکان تغییر نحوه ارسال نت موسیقی به دستگاههای موسیقی به PC را بیان میکند
microcomputer U کامپیوتر ابتدایی بر پایه قطعه CPU جدی دکه به طراحان سخت افزار و نرم افزار امکان تجربه کردن وسیله را می دهند
micro U کامپیوتر ابتدایی بر پایه قطعه CPU جدی دکه به طراحان سخت افزار و نرم افزار امکان تجربه کردن وسیله را می دهند
micros U کامپیوتر ابتدایی بر پایه قطعه CPU جدی دکه به طراحان سخت افزار و نرم افزار امکان تجربه کردن وسیله را می دهند
experiment U تجربه کردن ازمایش کردن
experimented U تجربه کردن ازمایش کردن
experimenting U تجربه کردن ازمایش کردن
experiments U تجربه کردن ازمایش کردن
restoration U احیا و مرمت فرش [برای بازگرداندن فرش به حالت اولیه آن باید علاوه بر استفاده از مواد اولیه، از تجربه کافی نیز برخوردار بود.]
synthetic dyes U رنگینه های شیمیایی [این رنگ ها که جدیدا وارد بازار فرش شده اند، اصالت فرش اصیل را خدشه دار نموده اند. بدلیل ثبات و درخشندگی جا افتادگی فرش را می گیرند ولی در عوض سهولت دسترسی باعث استقابل شده است.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com