Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
direct hit
U
اصابت مستقیم
direct hits
U
اصابت مستقیم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
direct hit
U
گلولهای که مستقیم به هدف اصابت کند
direct hits
U
گلولهای که مستقیم به هدف اصابت کند
Other Matches
dasd
U
Device Storage DirectAccess اسباب حافظه بادستیابی مستقیم دستگاه انباره دستیابی مستقیم
direct admission
U
مراجعه مستقیم به بهداری پذیرش یامراجعه مستقیم بیماران
basic
U
روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
basics
U
روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
directed
U
مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
directs
U
مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
direct exchange
U
تعویض مستقیم مبادله مستقیم قطعات
direct
U
مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
best gold
U
تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
cost fraction
U
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
direct command
U
فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
direct fire sights
U
زاویه یا بهای تیر مستقیم دوربینهای تیر مستقیم
elicitation
U
کسب اطلاعات غیر مستقیم بازجویی غیر مستقیم
direct dyes
U
رنگینه های مستقیم
[که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
accessed
U
اصابت
accesses
U
اصابت
accessing
U
اصابت
hit
U
اصابت
access
U
اصابت
impingement
U
اصابت
hits
U
اصابت
hitting
U
اصابت
onset
U
هجوم اصابت
point of impact
U
نقطه اصابت
hitting
U
اصابت گلوله
line of impact
U
خط اصابت گلوله
impact pressure
U
فشار اصابت
impact point
U
نقطه اصابت
surface of impact
U
سطح اصابت
hit ratio
U
نسبت اصابت
impact
U
اصابت گلوله
shot
U
اصابت کرده
impacts
U
اصابت گلوله
thunderstroke
U
اصابت صاعقه
impact area
U
محل اصابت
shots
U
اصابت کرده
hitting
U
اصابت موفقیت
hits
U
اصابت موفقیت
hit
U
اصابت موفقیت
hit
U
اصابت گلوله
hits
U
اصابت گلوله
attack
U
اصابت یا نزول ناخوشی
impact registration
U
ثبت مرکز اصابت
bursts
U
محل اصابت گلوله
attacks
U
اصابت یا نزول ناخوشی
burst
U
محل اصابت گلوله
attacked
U
اصابت یا نزول ناخوشی
strikes
U
اصابت اعتصاب کردن
effective pattern
U
منطقه اصابت موثر
impact
U
اصابت اثر شدید
point of impact
U
محل اصابت گلوله
impact area
U
منطقه اصابت گلوله ها
strike
U
اصابت اعتصاب کردن
impacts
U
اصابت اثر شدید
beatten zone
U
منطقه مورد اصابت
biting angle
U
کوچکترین زاویه اصابت
impact point
U
محل اصابت گلوله
angle of incidence
U
زاویه اصابت گلوله
center of impact registration
U
ثبت مرکز اصابت
direct access storage device
U
اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
impact
U
با شدت اصابت کردن ضربت
hits
U
اصابت کردن به هدف زدن
hitting
U
اصابت کردن به هدف زدن
the lot fell upon me
U
قرعه بنام من اصابت کرد
hit
U
اصابت کردن به هدف زدن
impact pressure
U
نیروی اصابت فشار ترکش
single shot hit probability
U
احتمال اصابت یک گلوله به هدف
patterns
U
نقشه طرح اصابت گلوله ها
vertical probable error
U
خطای اصابت قائم گلوله
impacts
U
با شدت اصابت کردن ضربت
pattern
U
نقشه طرح اصابت گلوله ها
surface of impact
U
سطح مماس بر نقطه اصابت گلوله
impact registration
U
ثبت تیر بروش مرکز اصابت
absolute deviation
U
انحراف اصابت گلوله تا مرکز هدف
bomb impact plot
U
بردن محل اصابت بمب روی نقشه
bull's-eyes
U
قلب هدف تیری که بهدف اصابت کند
bull's eye
U
قلب هدف تیری که بهدف اصابت کند
course line shot
U
تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
flukes
U
یکنوع ماهی پهن دارای دو انتهای نوک تیز اصابت اتفاق
grand slams
U
علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
fluke
U
یکنوع ماهی پهن دارای دو انتهای نوک تیز اصابت اتفاق
grand slam
U
علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
set forward
U
جهش یا حرکت بجلو بوسیله قطعات داخلی گلوله در هنگام اصابت
sensing
U
تخمین محل اصابت گلوله به زمین مشاهده ترکش گلوله
contact burst preclusion
U
ضامن ضد انفجار ضربتی وسیله ممانعت از انفجار دراثر اصابت
missed
U
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
misses
U
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
miss
U
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
skittle
U
که در طی که توپی بطرف میخ پرتاب میکنند ودرصورت اصابت به میخ برنده محسوب میشوند
pinging
U
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pings
U
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
bilateral spotting
U
دیدبانی مضاعف محل اصابت گلوله دیدبانی دو جانبه
dud probability
U
درصد احتمال عمل نکردن گلوله یا اصابت نکردن ان
pinged
U
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
ping
U
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
hits
U
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hit
U
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hitting
U
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
firsthand
U
مستقیم
bee line
U
خط مستقیم
on line
U
مستقیم
level
U
مستقیم
leveled
U
مستقیم
levelled
U
مستقیم
levels
U
مستقیم
attributive
U
مستقیم
beeline
U
خط مستقیم
straightest
U
مستقیم
straighter
U
مستقیم
straight
U
مستقیم
first-hand
U
مستقیم
directs
U
مستقیم
straightish
U
مستقیم
righted
U
مستقیم
right
U
مستقیم
straight line
U
خط مستقیم
straight line code
U
کد مستقیم
straight line code
U
کد خط مستقیم
upstanding
U
مستقیم
direct
<adj.>
U
مستقیم
righting
U
مستقیم
directed
U
مستقیم
straight line
U
مستقیم
unintermediate
<adj.>
U
مستقیم
direct outlet
U
ابگیر مستقیم
hotter
U
خط تلفن مستقیم
close supervision
U
نظارت مستقیم
hot
U
خط تلفن مستقیم
direct processing
U
پردازش مستقیم
direct process
U
فرایند مستقیم
directness
U
مستقیم بودن
d.c
U
جریان مستقیم
direct pressure
U
فشار مستقیم
direct control
U
کنترل مستقیم
spur offtake
U
ابگیر مستقیم
d.c.
U
جریان مستقیم
uniaxial bending
U
خمش مستقیم
direct observation
U
دیدبانی مستقیم
proximate
U
بیفاصله مستقیم
airlines
U
خط مستقیم هوایی
highroads
U
صراط مستقیم
highroad
U
صراط مستقیم
airline
U
خط مستقیم هوایی
Go straight ahead.
مستقیم بروید.
dressing
U
مستقیم کنی
ambagious
U
غیر مستقیم
wall pass
U
پاس مستقیم
as the crow files
U
بخط مستقیم
backstair
U
غیر مستقیم
dressings
U
مستقیم کنی
hottest
U
خط تلفن مستقیم
visual fire
U
تیر مستقیم
air line
U
خط مستقیم هوایی
video disk
U
دسترسی مستقیم
straight position
U
فرم مستقیم
direct reading
U
قرائت مستقیم
line storm
U
طوفان مستقیم
direct support
U
کمک مستقیم
direct support
U
پشتیبانی مستقیم
direct selling
U
فروش مستقیم
direct selection
U
انتخاب مستقیم
direct material
U
مواد مستقیم
direct load
U
بارگذاری مستقیم
direct lighting
U
روشنایی مستقیم
direct labour
U
دستمزد مستقیم
specific cost
U
هزینه مستقیم
straight left
U
چپ مستقیم در بوکس
straight edge
U
لبه مستقیم
on line help
U
کمک مستقیم
positive relation
U
رابطه مستقیم
proximate cause
U
علت مستقیم
random access
U
دستیابی مستقیم
rectiliner
U
مستقیم الخط
sideway
U
غیر مستقیم
forward voltage
U
ولتاژ مستقیم
forward resistance
U
مقاومت مستقیم
sonna deung koot
U
دست مستقیم
straight line
U
بخط مستقیم
straight line
U
دارای خط مستقیم
direct conversion
U
تبدیل مستقیم
direct aggression
U
پرخاشگری مستقیم
uncurl
U
مستقیم شدن
direct address
آدرس مستقیم
direct address
U
نشانی مستقیم
direct access
U
دستیابی مستقیم
direct access
U
دسترسی مستقیم
direct relationship
U
وابستگی مستقیم
direct cost
U
هزینه مستقیم
direct coupling
U
جفتگری مستقیم
direct fire
U
تیر مستقیم
direct fire
U
اتش مستقیم
straightening flute drill
U
مته مستقیم
direct file
U
پرونده مستقیم
direct file
U
فایل مستقیم
through call
U
مکالمه مستقیم
direct dye
U
رنگینه مستقیم
direct damage
U
ضرر مستقیم
direct coupling
U
کوپلینگ مستقیم
direct relationship
U
ارتباط مستقیم
straighter
U
قسمت مستقیم
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com