Perdic | اشکار یا بدیهی است که | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 200 (9 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	it is obvious that U	اشکار یا بدیهی است که

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	disruptive pattern U	اشکار سازنده هدف استتارشده وسیله اشکار ساختن هدف استتار شده روی صفحه رادار
	manifesting U	اشکار اشکار ساختن
	manifests U	اشکار اشکار ساختن
	manifested U	اشکار اشکار ساختن
	manifest U	اشکار اشکار ساختن
	apodictical U	بدیهی
	evident U	بدیهی
	immediacy U	بدیهی
	postulation U	بدیهی
	self-evident U	بدیهی
	naturals U	بدیهی
	axiomatic U	بدیهی
	self evident U	بدیهی
	axiomatical U	بدیهی
	natural U	بدیهی
	axioms U	اصل بدیهی
	axiom U	امر بدیهی
	axiom U	اصل بدیهی
	axioms U	امر بدیهی
	naturally U	بدیهی است که ...
	trivial U	کم مایه بدیهی
	pragmatism U	بدیهی بودن
	postulated U	بدیهی شمرده
	postulates U	بدیهی شمرده
	postulating U	بدیهی شمرده
	prima facie U	با یک نظر بدیهی
	postulate U	بدیهی شمرده
	It stands to reason that ... U	بدیهی است که...
	obvious U	واضح بدیهی
	truistic U	بدیهی مبتذل
	that is taken for granted U	بدیهی است
	secundine naturam U	بدیهی است ت
	postulation U	بدیهی شمردن
	obviously U	بدیهی است که
	obviousness U	بدیهی بودن وضوح
	self explaining U	بدیهی واضح فی نفسه
	self-explanatory U	بدیهی واضح فی نفسه
	self explanatory U	بدیهی واضح فی نفسه
	inevitable U	حتمی الوقوع بدیهی
	understood that U	بدیهی است که البته
	matter of course U	بدیهی نتیجه منطقی
	matter of couurse U	چیز عادی یا طبیعی یا بدیهی
	to be the obvious thing [for somebody or something] U	آشکار [بدیهی] بودن [برای کسی یا چیزی]
	The library is the obvious place for the after-dinner hours. U	کتابخانه جایی بدیهی برای ساعت پس از شام است.
	out- U	اشکار
	inevidence U	اشکار
	evident U	اشکار
	uncovered U	اشکار
	out U	اشکار
	outed U	اشکار
	crying U	اشکار
	inapparent U	نا اشکار
	apparent U	اشکار
	opens U	اشکار
	opened U	اشکار
	burning disgrace U	اشکار
	open U	اشکار
	semblable U	اشکار
	overt U	اشکار
	plainer U	اشکار
	clearest U	:اشکار
	clears U	:اشکار
	conspicuous U	اشکار
	plainest U	اشکار
	explicit U	اشکار
	obvious U	اشکار
	plains U	اشکار
	flagrant U	اشکار
	clearer U	:اشکار
	patent U	اشکار
	patented U	اشکار
	open-and-shut U	اشکار
	open and shut U	اشکار
	plain U	اشکار
	patenting U	اشکار
	patents U	اشکار
	clear U	:اشکار
	frequency demodulation U	اشکار ساختن
	barer U	ساده اشکار
	evident to any one U	نزدهمه اشکار
	bare U	ساده اشکار
	explicit behavior U	رفتار اشکار
	visible U	مرئی اشکار
	overt behavior U	رفتار اشکار
	explicit cost U	هزینه اشکار
	decrypt U	اشکار ساختن
	conspicuous defect U	عیب اشکار
	bares U	ساده اشکار
	barest U	ساده اشکار
	baring U	ساده اشکار
	amende honorable U	عذرخواهی اشکار
	manifestations U	اشکار سازی
	manifestation U	اشکار سازی
	decryption U	اشکار سازی
	detects U	اشکار کردن
	revealed preference U	رجحان اشکار
	revealer U	اشکار کننده
	self evident U	خود اشکار
	bared U	ساده اشکار
	self explaining U	واضح اشکار
	to lay open U	اشکار ساختن
	to make known U	اشکار ساختن
	to reveal itself U	اشکار شدن
	transpicuous U	فرا اشکار
	transpicuous U	روشن اشکار
	public U	عامه اشکار
	detect U	اشکار کردن
	detected U	اشکار کردن
	it will manifest it self U	اشکار خواهد شد
	kithe U	اشکار ساختن
	lay open U	اشکار کردن
	let out U	اشکار ساختن
	manifest need U	نیاز اشکار
	manifestative U	اشکار سازنده
	manifester U	اشکار کننده
	revealed preference U	ترجیح اشکار
	market overt U	بازار اشکار
	detecting U	اشکار کردن
	visible balance U	تراز اشکار
	signaled U	اشکار مشخص
	reveals U	اشکار کردن
	revealed U	اشکار کردن
	unfolding U	اشکار کردن
	axiom U	حقیقت اشکار
	unfolded U	اشکار کردن
	reveal U	اشکار کردن
	glaring U	اشکار مشهور
	unfold U	اشکار کردن
	axioms U	حقیقت اشکار
	open U	ازاد اشکار
	avowal U	افهار اشکار
	signalled U	اشکار مشخص
	avowals U	افهار اشکار
	explicit U	اشکار صاف
	opened U	ازاد اشکار
	signal U	اشکار مشخص
	unfolds U	اشکار کردن
	self explanatory U	واضح اشکار
	self-explanatory U	واضح اشکار
	roundly U	بی پرده اشکار
	opens U	ازاد اشکار
	notoriously U	بطور اشکار
	known U	اشکار ساختن
	patently U	بطور اشکار
	flagrantly U	باوقاحت اشکار
	detection U	اشکار سازی
	displays U	اشکار کردن
	displaying U	اشکار کردن
	displayed U	اشکار کردن
	display U	اشکار کردن
	undisguised U	اشکار بی تلبیس
	plain text U	متن واضح و اشکار
	palpably U	بطور محسوس یا اشکار
	manifesting U	صورت بار اشکار
	to make public U	اشکار یا علنی کردن
	self revelation U	خود اشکار سازی
	the secret will open to me U	ان راز بمن اشکار
	manifested U	صورت بار اشکار
	palpable U	قابل لمس اشکار
	overt homosexuality U	همجنس خواهی اشکار
	open to the public U	اشکار در نزد همه
	manifest U	صورت بار اشکار
	revelations U	اشکار سازی افشاء
	untold U	بی حساب اشکار نشده
	revelation U	اشکار سازی افشاء
	apparent electromotive force U	نیروی برقرانی اشکار
	manifests U	صورت بار اشکار
	obviously U	بطور اشکار یا معلوم
	manifest anxiety scale U	مقیاس اضطراب اشکار
	manifest dream content U	محتوای اشکار رویا
	unfolded U	فاش کردن اشکار شدن
	quarries U	اشکار کردن معدن سنگ
	quarry U	اشکار کردن معدن سنگ
	quarrying U	اشکار کردن معدن سنگ
	peep U	جوانه زدن اشکار شدن
	peeping U	جوانه زدن اشکار شدن
	peeped U	جوانه زدن اشکار شدن
	oscillations U	تفکیک امواج اشکار سازی
	oscillation U	تفکیک امواج اشکار سازی
	unfold U	فاش کردن اشکار شدن
	taylor manifest anxiety scale U	مقیاس اضطراب اشکار تیلور
	unfolds U	فاش کردن اشکار شدن
	unfolding U	فاش کردن اشکار شدن
	peeps U	جوانه زدن اشکار شدن
	to breathe one's simplicity U	بسادگی کسی اشکار شدن
	to speak one's mind U	اندیشه خود را اشکار کردن رک سخن گفتن
	noise U	اختلال در سیگنال به علت اشکار در مدتهای زمانی کوتاه
	noises U	اختلال در سیگنال به علت اشکار در مدتهای زمانی کوتاه
	cold fault U	نقص کامپیوتر که به محض روشن کردن اشکار میشود
	it goes without saying U	پرواضح است بدیهی است
	ultrasonic inspection U	متد تست غیرمخرب که در انهاترکها توسط ناپیوستگی انتشار امواج نوسانات مکانیکی در فلز اشکار میشود
	federal privacy act U	قانون فدرال که از اشکار شدن پرونده پرسنلی افراد توسط عوامل دولتی یا طرفهای قرارداد ان جلوگیری میکند
	it was publicly known U	همه میدانستند در نظر همه اشکار بود
	uncovers U	اشکار کردن برهنه کردن
	uncovering U	اشکار کردن برهنه کردن
	uncovering U	اشکار کردن کشف کردن
	uncover U	اشکار کردن برهنه کردن
	uncover U	اشکار کردن کشف کردن
	uncovers U	اشکار کردن کشف کردن