Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
gross negligence
U
اشتباهات کلی ناشی از بی دقتیها بی دقتی کلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
errors and omissions expected
U
باستثنای اشتباهات وچیزهایکه از قلم افتاده این عبارت روی صورت حسابهانوشته میشود و یعنی مسئولیت اشتباهات بعهده شرکت نمیباشد
low cycle fatigue
U
خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
tortious liability
U
ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
inaccuracies
U
بی دقتی
single precision
U
تک دقتی
inexactness
U
بی دقتی
inobservance
U
بی دقتی
inaccuracy
U
بی دقتی
per incuriam
U
به علت بی دقتی
inattentively
U
از روی بی دقتی
inexactly
U
ازروی بی دقتی
t. errors
U
اشتباهات
jerry built
U
با بی دقتی روی هم سوار شده
jerry-built
U
با بی دقتی روی هم سوار شده
bombing errors
U
اشتباهات حاصله از پرتاب بمب
strike out
<idiom>
U
رفتاری ازبین اشتباهات خود پذیرفتن
display tolerance
U
میزان دقتی که با ان اطلاعات گرافیکی می توانند خروجی باشند
margins
U
تعداد اشتباهات که در متن یا محاسبه پذیرفته میشود
margin
U
تعداد اشتباهات که در متن یا محاسبه پذیرفته میشود
debug
U
آزمایش برنامه یا مکان دهی یا تصحیح خطاها و اشتباهات
debugs
U
آزمایش برنامه یا مکان دهی یا تصحیح خطاها و اشتباهات
debugged
U
آزمایش برنامه یا مکان دهی یا تصحیح خطاها و اشتباهات
Wise men learn by other mens mistakes;fools by the.
<proverb>
U
مردم عاقل از اشتباهات دیگران درس مى گیرند جاهلان از خطاهاى خود .
look ahead
U
جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
negligence
U
اهمال تفریط معیار ان در CL رفتارو دقتی است که یک فرد بافهم و شعور عادی در امورخود معمول می دارد
bombed
U
یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bombs
U
یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bombed out
U
یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bomb
U
یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
arrest of judgment
U
سرباز زدن قاضی از صدورحکم پس از اعلام نظر هیات منصفه به علت مطالبی که درمدارک ارائه شده به نظررسیده و انهارا غلط یا قابل نقض قلمداد کند . به عبارت دیگر خودداری قاضی ازصدور رای است تا رفع اشتباهات موجود
vertical redundancy check
U
بررسی عمودی اشتباهات بررسی افزونگی عمودی
resultant
U
ناشی
skill less
U
ناشی
skilless
U
ناشی
on account of somebody
[something]
U
ناشی از
therefrom
U
ناشی از ان
even tual
U
ناشی
maladroit
U
ناشی
ill
U
ناشی
amateurish
U
ناشی
dilettanti
U
ناشی
dilettantes
U
ناشی
dilettante
U
ناشی
result
U
ناشی
resulted
U
ناشی
due
U
ناشی از
gauche
U
ناشی کج
emergent
U
ناشی
ills
U
ناشی
descended
U
ناشی
mala filde
U
ناشی
resulting
U
ناشی
ill-
U
ناشی
muffed
U
ناشی
muff
U
ناشی
muffs
U
ناشی
Due to
U
ناشی از
muffing
U
ناشی
novice
U
ادم ناشی
novices
U
ادم ناشی
irritative
U
ناشی از تحریک
jackleg
U
ناشی نادرست
adipic
U
ناشی ازچربی
issue
U
ناشی شدن
issued
U
ناشی شدن
issues
U
ناشی شدن
abnerval
U
ناشی از عصب
guttural
U
ناشی از گلو
as green as grass
<idiom>
U
کم تجربه و ناشی
awkward
U
بی لطافت ناشی
toxic
U
ناشی از زهراگینی
unfortunate
U
ناشی ازبدبختی
emanating
U
ناشی شدن
emanates
U
ناشی شدن
emanated
U
ناشی شدن
premune
U
ناشی از جلوگیری
privative
U
ناشی از محرومیت
emanate
U
ناشی شدن
awkwardness
U
ناشی گری
variorum
U
ناشی ازچندمنبع
hypostatic
U
ناشی از ته نشینی
rise
U
ناشی شدن
awkward age
U
سن خامکار
[ناشی]
gremie
U
بی تجربه و ناشی
gaucherie
U
ناشی گری
rises
U
ناشی شدن از
rises
U
ناشی شدن
tisy
U
ناشی از مستی
rise
U
ناشی شدن از
due to an accident
U
ناشی از یک حادثه
dittographic
U
ناشی ازتکراراشتباهی
internal
U
ناشی ازدرون
unperfect
U
ناشی نابلد
unskil
U
ناشی بی مهارت
stingy
U
ناشی از خست
sequent
U
منتج ناشی
negligent
U
ناشی از بی مبالاتی
rhapsodical
U
ناشی از احساسات
damage feasant
U
خسارت ناشی از حیوانات
associative facilitation
U
سهولت ناشی از تداعی
occupation authorities
U
اقتدارات ناشی از اشغال
flow
U
ناشی شدن فلو
sentiment
U
ضعف ناشی ازاحساسات
intuitional
U
ناشی از درک مستقیم
diastrophic
U
ناشی ازتغییرات ارضی
well meaning
U
ناشی از قصد خوب
interoceptive
U
ناشی از امعاء واحشاء
absorption losses
U
تلفات ناشی از جذب
despiteous
U
ناشی ازکینه یالج
impiteous
U
ناشی از سخت دلی
ebb current
U
جریان ناشی از افت اب
resulted
U
ناشی شدن نتیجه
associative inhibition
U
بازداری ناشی از تداعی
inexpertly
U
ازروی ناشی گری
inexpertness
U
ناشی گری بی تخصصی
resulting
U
ناشی شدن نتیجه
indiscriminate
U
ناشی از عدم تبعیض
left handed
U
واقع در سمت چپ ناشی
well-meaning
U
ناشی از قصد خوب
result
U
ناشی شدن نتیجه
transmissions
U
خطای ناشی از اختلال در خط
short sighted
U
ناشی از کوته نظری
ravening
U
حریص ناشی از حرص
toxic psychosis
U
روان پریشی ناشی از سم
renunciative
U
ناشی از انکار نفس
renunciatory
U
ناشی از انکار نفس
war risks
U
خطرات ناشی از جنگ
proceed
U
ناشی شدن از عایدات
ingenious
U
با هوش ناشی از زیرکی
wind wave
U
خیز اب ناشی از باد
wind wave
U
موج ناشی از باد
well-intentioned
U
ناشی از نیت خوب
shear stress
U
تنش ناشی از برش
royalistic
U
ناشی از شاه پرستی
rube
U
ادم دهاتی ناشی
scorbutic
U
ناشی از کمبود ویتامین C
proceeded
U
ناشی شدن از عایدات
shear crack
U
ترک ناشی از برش
shear failure
U
گسیختگی ناشی از برش
tutelar authority
U
اختیار ناشی از قیومت
internal
U
باطنی ناشی ازدرون
profits a prendre
U
حقوق ناشی از مزارعه
thoughtless
U
لاقید ناشی از بی فکری
vinculo matrimonii
U
ناشی از علقه زوجیت
perjurious
U
ناشی از پیمان شکنی
occupation disease
U
امراض ناشی از کار
use inheritance
U
وراثت ناشی از کاربرد
flows
U
ناشی شدن فلو
pot valour
U
دلپری ناشی از مستی
kinetic energy
U
نیروی ناشی ازحرکت
arise
U
رخ دادن ناشی شدن
arises
U
رخ دادن ناشی شدن
arising
U
رخ دادن ناشی شدن
come
U
رخ دادن ناشی شدن
comes
U
رخ دادن ناشی شدن
transmission
U
خطای ناشی از اختلال در خط
flowed
U
ناشی شدن فلو
social decrement
U
کاهش ناشی از کار جمعی
idols of the market
U
اوهام ناشی از سخن وامیزش
simple content debt
U
دین ناشی از قرارداد شفاهی
idols of the cave
U
اوهام ناشی از حالات ویژه هر کس
somatogenic
U
ناشی از سلولهای جداری وبدنه
to play a poor game
U
ناشی بودن مهارت نداشتن
wage push inflation
U
تورم ناشی از فشار مزد
technological unemployment
U
بیکاری ناشی ازپیشرفتهای فنی
excess demand inflation
U
تورم ناشی از مازاد تقاضا
faute de mieux
U
همجنس خواهی ناشی ازمحرومیت
dispersion error
U
اشتباه ناشی از پراکندگی تیر
forced vibration
U
ارتعاشات ناشی از تحریکات خارجی
form drag
U
مقاومت ناشی از شکل جسم
supply push inflation
U
تورم ناشی از فشار عرضه
greenhorn
U
مبتدی ادم خام یا ناشی
hunger osteopathy
U
بیماری استخوانی ناشی از گرسنگی
repetitive stress injury
U
اسیب ناشی از فشار تکراری
rental income
U
درامد ناشی از اجاره بها
property income tax
U
مالیات بر درامد ناشی ازمستغلات
property income
U
درامد ناشی از املاک ومستغلات
lummox
U
ادم ناشی وخام دست
rain wash
U
فرسایش ناشی از ریزش باران
paganish
U
بیت پرست ناشی ار شرک
rounding errors
U
خطاهای ناشی از سرراست کردن
social increment
U
افزایش ناشی از کار جمعی
well mcaning
U
خوش نیت ناشی از قصدخوب
wind load
U
سربار ناشی از اثرات باد
occupation authority
U
اقتدار ناشی از فتح و پیروزی
maladroitness
U
ناشی گری بیدست و پایی
scrupulous
U
ناشی ازوسواس یا دقت زیاد
lewd
U
ناشی از هرزگی شهوت پرست
catcher
U
بوکسور ناشی کتک خور
awesome
U
حاکی از ترس ناشی از بیم
derives
U
ناشی شدن از منتج کردن
greenhorns
U
مبتدی ادم خام یا ناشی
machine
U
خطای ناشی از خرابی قطعه
machined
U
خطای ناشی از خرابی قطعه
machines
U
خطای ناشی از خرابی قطعه
bizarre
U
غیر مانوس ناشی از هوس
laity
U
مردم غیر روحانی ناشی
deriving
U
ناشی شدن از منتج کردن
covenant in low
U
تعهد ناشی ازحکم قانون
deflationary gap
U
لطمه ناشی از رکود اقتصادی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com