Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
contra indicate
U
اشاره برخلاف داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
imply
U
اشاره داشتن بر اشاره کردن
implying
U
اشاره داشتن بر اشاره کردن
implies
U
اشاره داشتن بر اشاره کردن
innuendoes
U
اشاره تلویحا اشاره کردن
innuendo
U
اشاره تلویحا اشاره کردن
innuendos
U
اشاره تلویحا اشاره کردن
unlike
U
برخلاف
with
U
برخلاف
to the contrary
U
برخلاف ان
athwart
U
برخلاف
circulars
U
فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
circular
U
فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
contrany to my expectation
U
برخلاف انتظارمن
counterwork
U
برخلاف کارکردن
against one's will
U
برخلاف میل
to my great surprise
U
برخلاف انتظار من
the styeam
U
برخلاف جریان اب
shoe is on the other foot
<idiom>
U
برخلاف حقیقت
averse
U
برخلاف میل
against his grain
U
برخلاف تمایل او
contrary to my expectation
U
برخلاف انتظارمن
up-river
برخلاف روند جریان آب
to do v to one's principles
U
برخلاف اصول خودرفتارکردن
unparliamentary
U
برخلاف اصول پارلمانی
in the teeth of the wind
U
برخلاف جهت باد
in the wind's eye
U
برخلاف جهت باد
illegally
U
برخلاف قانون و مقررات
out of order
<idiom>
U
برخلاف قانون ،نامناسب
active
U
دروازهای که برخلاف دروازه نافعال
anticlastic
U
[ظاهری با دو قوس که دو منحنی برخلاف هم هستند.]
poached
U
برخلاف مقررات شکار صید کردن
unconstitutional
U
بر خلاف قانون اساسی برخلاف مشروطیت
flareback
U
اشتعال برخلاف مسیر عادی شعله
poach
U
برخلاف مقررات شکار صید کردن
poaches
U
برخلاف مقررات شکار صید کردن
heteroclite
U
کسیکه کارهایش برخلاف قاعده همگانیست
it is u.for him to tell a lie
دروغ گفتن برخلاف عادت اوست یا از او بعید است
crossed controls
U
بکارگیری سطوح کنترل برخلاف حالت عادی درمانورهای ویژه
longer
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn
<idiom>
U
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
long-
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down
U
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up
U
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
resided
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
hope
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoping
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
abhorred
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
differing
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hoped
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
abhors
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
differ
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
resides
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
abhorring
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
reside
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
cost
U
قیمت داشتن ارزش داشتن
proffer
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
meaner
U
مقصود داشتن هدف داشتن
to have by heart
U
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
proffering
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
differed
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differs
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffers
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
meanest
U
مقصود داشتن هدف داشتن
mean
U
مقصود داشتن هدف داشتن
with reference to
U
با اشاره به
manifests
U
اشاره
references
U
اشاره
allusion
U
اشاره
reference
U
اشاره
allusions
U
اشاره
beckon
U
اشاره
beckoned
U
اشاره
referral
U
اشاره
referrals
U
اشاره
manifesting
U
اشاره
manifested
U
اشاره
manifest
U
اشاره
gesturing
U
اشاره
gestured
U
اشاره
suggestions
U
اشاره
gesture
U
اشاره
suggestion
U
اشاره
implication
U
اشاره
implications
U
اشاره
beck
U
اشاره
tip
U
اشاره
beckoning
U
اشاره
insinuative
U
اشاره
nutation
U
اشاره با سر
insinuation
U
اشاره
promptings
U
اشاره
prompting
U
اشاره
inking
U
اشاره
slurred
U
اشاره
hints
U
اشاره
intimation
U
اشاره
hinted
U
اشاره
intimations
U
اشاره
actions
U
اشاره
hint
U
اشاره
mention
U
اشاره
action
U
اشاره
slur
U
اشاره
warning
U
اشاره
warnings
U
اشاره
cell pointer
U
اشاره گر سل
beckons
U
اشاره
mentioning
U
اشاره
inkling
U
اشاره
slurring
U
اشاره
indication
U
اشاره
pointer
U
اشاره گر
in reference to
U
با اشاره به
symbol
U
اشاره
mentions
U
اشاره
pointers
U
اشاره گر
slurs
U
اشاره
suggestible
U
اشاره کردنی
as already mentioned
<adv.>
U
همانطور که اشاره شد
symbol
U
رمز اشاره
sp
U
اشاره گرپشته
modally
U
با اشاره بوجه
pointing device
U
دستگاه اشاره گر
record printer
U
اشاره گر رکورد
ensign
U
اشاره دسته
ensigns
U
اشاره دسته
insinuatingly
U
اشاره کنان
indicatively
U
بطور اشاره
indicant
U
اشاره نما
short notice
U
باکوچکترین اشاره
stack pointer
U
اشاره گر پشته
signaller
U
اشاره کننده
demonstrative
U
اسم اشاره
as previously mentioned
<adv.>
U
همانطور که اشاره شد
geste
U
قیافه اشاره
sign languages
U
مکالمه با اشاره
flag wagging
U
اشاره باپرچم
sign languages
U
زبان اشاره
eyewink
U
اشاره با چشم
d. pronoun
U
ضمیر اشاره
d. adjective
U
صفت اشاره
signal
U
با اشاره رساندن
signaled
U
با اشاره رساندن
signalled
U
با اشاره رساندن
to make a motion
U
اشاره کردن
cheep
U
اشاره مختصرکردن به
cheep
U
اشاره مختصر
sign language
U
زبان اشاره
sign language
U
مکالمه با اشاره
tuch
U
اشاره کردن
gest
U
قیافه اشاره
motions
U
اشاره کردن
motioning
U
اشاره کردن
motioned
U
اشاره کردن
motion
U
اشاره کردن
to throw out
U
اشاره کردن
abodes
U
اشاره کردن
demonstrative
U
صفت اشاره
abode
U
اشاره کردن
suggestive
U
اشاره کننده
allusive
U
اشاره کننده
insinuated
U
به اشاره فهماندن
to raise
U
اشاره کردن
point
U
اشاره کردن
mention
U
اشاره کردن
allude
U
اشاره کردن
mentioning
U
اشاره کردن
mentions
U
اشاره کردن
suggests
U
اشاره کردن بر
suggesting
U
اشاره کردن بر
alluded
U
اشاره کردن
alludes
U
اشاره کردن
to bring up
U
اشاره کردن
to touch upon
U
اشاره کردن
insinuates
U
به اشاره فهماندن
inferred
U
اشاره کردن بر
beckons
U
اشاره کردن
beckoning
U
اشاره کردن
insinuate
U
به اشاره فهماندن
beckoned
U
اشاره کردن
hints
U
اشاره کردن
beckon
U
اشاره کردن
hinted
U
اشاره کردن
hint
U
اشاره کردن
nudging
U
اشاره کردن
nudges
U
اشاره کردن
nudged
U
اشاره کردن
nudge
U
اشاره کردن
to touch on
U
اشاره کردن
alluding
U
اشاره کردن
inferring
U
اشاره کردن بر
hand gesture
U
اشاره دست
infer
U
اشاره کردن بر
that
U
اشاره بدور
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com