English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
arm of precision U اسلحه دقیق
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
inspection arms U سلاح برای بازدید حاضر بازدید اسلحه اسلحه رابازدید کنید
robber U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
brigand U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
raider U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
heister [American E] U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
preyer U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
bandit U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
quartz clock U بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
bare handed U بی اسلحه
weapon U اسلحه
weapons U اسلحه
armless U بی اسلحه
unarmed U بی اسلحه
d. armour U اسلحه دفاع
cold steel U اسلحه سرد
piece U اسلحه گرم
pieces U اسلحه گرم
firearm U اسلحه گرم
fire arms U اسلحه ی گرم
arm U اسلحه گرم
misfired U گیرکردن اسلحه
misfires U گیرکردن اسلحه
safety lock U ضامن اسلحه
repeating firearm U اسلحه خودکار
maximum range U بردنهایی اسلحه
weaponry U اسلحه سازی
light armed U سبک اسلحه
ordnance U اسلحه ومهمات
heavy armed U سنگین اسلحه
misfire U گیرکردن اسلحه
armourer U اسلحه ساز
armory U اسلحه خانه
armoury U اسلحه قوزخانه
thumb U شستی اسلحه
thumbing U شستی اسلحه
thumbs U شستی اسلحه
stoppage U گیر در اسلحه
stoppages U گیر در اسلحه
armouries U اسلحه خانه
armouries U اسلحه قوزخانه
holster U جلد اسلحه
holsters U جلد اسلحه
trigger U ماشه اسلحه
triggers U ماشه اسلحه
armorer U اسلحه ساز
thumbed U شستی اسلحه
antiaircraft U اسلحه ضد هوایی
weapons U اسلحه حربه
firearms U اسلحه گرم
weapon U اسلحه حربه
armoury U اسلحه خانه
side arm U اسلحه کمری
single shot U اسلحه تک تیر
side arms U اسلحه کمری
weaponary U مربوط به اسلحه
shooting iron U اسلحه گرم
triggered U ماشه اسلحه
Elaborate U اسلحه بزرگ
Ten firearms . U ده قبضه اسلحه
armor bearer U حامل اسلحه زرهدار
ranging U تنظیم کردن اسلحه
stock U دسته ابزار و اسلحه
armorer U نگهبان اسلحه زراد
magazines U مخزن خشاب اسلحه
magazine U مخزن خشاب اسلحه
chamber U خزانه فشنگ در اسلحه
muzzling U دهانه لوله اسلحه
poppers U اسلحه صدا دار
popper U اسلحه صدا دار
to decommission weapons U اسلحه ها را غیردایر کردن
to decommission weapons U اسلحه ها را از کار انداختن
hold up U با اسلحه سرقت کردن
hold-up U با اسلحه سرقت کردن
muzzles U دهانه لوله اسلحه
muzzled U دهانه لوله اسلحه
muzzle U دهانه لوله اسلحه
hold-ups U با اسلحه سرقت کردن
chambers U خزانه فشنگ در اسلحه
armory U کارخانهء اسلحه سازی
ordnance U مربوط به اسلحه و مهمات
velite U سرباز سبک اسلحه
missile U اسلحه پرتاب کردنی
To lay down ones arms . U اسلحه رابزمین گذاشتن
to sight gun U نشان کردن اسلحه
cleaning rod U سمبه نظافت اسلحه
disassemble U بازکردن اسلحه یا موتور
light infantry U پیاده سبک اسلحه
lift fire U زیادکردن برد اسلحه
gunrunner U قاچاقچی اسلحه و مهمات
biathlon U اسکی صحرانوردی با اسلحه
missiles U اسلحه پرتاب کردنی
free U کمی محدودیت نوع اسلحه
freed U کمی محدودیت نوع اسلحه
freeing U کمی محدودیت نوع اسلحه
frees U کمی محدودیت نوع اسلحه
arm U اسلحه دستهء صندلی یا مبل
bore U قطر داخلی لوله اسلحه
bores U قطر داخلی لوله اسلحه
clanging U صدای بهم خوردن اسلحه
to be packing [heat] [colloquial] U اسلحه ای با خود حمل کردن
to pack a weapon [colloquial] U اسلحه ای با خود حمل کردن
to carry a weapon U اسلحه ای با خود حمل کردن
clanged U صدای بهم خوردن اسلحه
light horse U سوار نظام سبک اسلحه
clangs U صدای بهم خوردن اسلحه
clang U صدای بهم خوردن اسلحه
firing pin U سوزن گلنگدن اسلحه اتشی
shooting position U حالت بدن و اسلحه در تیراندازی
caliber U قطر داخلی لوله اسلحه
cant U اسلحه را درهدفگیری کمی کج کردن
To drow ( pull ) a gun on some one . U بروی کسی اسلحه کشیدن
gunfighter U کسیکه با اسلحه گرم میجنگد
to call to arms U اعلام دست به اسلحه کردن
gun running U واردکردن اسلحه درکشوری بطورقاچاق
gun-running U واردکردن اسلحه درکشوری بطورقاچاق
hussar U سرباز سواره نظام سبک اسلحه
karate U فن ژاپونی دفاع بدون اسلحه کاراته
tenty U دقیق
astute U دقیق
accurate U دقیق
scholastical U دقیق
exact solution U حل دقیق
scrutinizer U دقیق
particular redemption U دقیق
stringently U دقیق
stringent U دقیق
subtil U دقیق
advertent U دقیق
scholastic U دقیق
precision U دقیق
exacted U دقیق
exacts U دقیق
intent U دقیق
wistful U دقیق
punctual U دقیق
exact U دقیق
punctiliously U دقیق
exquisite U دقیق
literal U دقیق
punctilious U دقیق
flatling U زده شده از طرف پهن اسلحه از پهنا
brigand U سارق مسلح سرباز پیاده سبک اسلحه
brigands U سارق مسلح سرباز پیاده سبک اسلحه
flatlings U زده شده از طرف پهن اسلحه از پهنا
big bore U اسلحه دارای کالیبر بزرگ بیش از 220
judo U فن دفاع بدون اسلحه ژاپونی کشتی جودو
tacit U تعهد کنترل اسلحه بین دو یاچند کشور
boresight U میزان کردن لوله و مگسک اسلحه در هدفگیری
goings-over U بررسی دقیق
subtler U دقیق لطیف
in-depth U دقیق و عمیق
precision tool U ابزار دقیق
exact location U محل دقیق
fine spun U دقیق خیالی
corrects U دقیق یا درست
fine setting U تنظیم دقیق
thoroughgoing U بسیار دقیق
fine adjustment U تنظیم دقیق
tenuous U لطیف دقیق
going-over U بررسی دقیق
set U لجوج دقیق
control U توپزن دقیق
queazy U زیاد دقیق
precision instrument U سنجه دقیق
precisian U خیلی دقیق
controlling U توپزن دقیق
pryingly U با نگاه دقیق
precision adjustment U تنظیم دقیق
precision balance U ترازوی دقیق
precisionist U بسیار دقیق
precision sweep U روبش دقیق
precision spirit level U ترازوی دقیق
precision scale U مقیاس دقیق
precision levelling U ترازیابی دقیق
perpend U دقیق بودن
high accuracy measurement U سنجش دقیق
precision measurment U سنجش دقیق
watchfulness U دقیق هشیاری
sets U لجوج دقیق
setting up U لجوج دقیق
thorough paced U دقیق گام
strictly speaking U دقیق شویم
micro pressure gage U فشارسنج دقیق
subtle U دقیق لطیف
controls U توپزن دقیق
particularization U شرح دقیق
persnickety U کاربسیار دقیق
precision fire U تیر دقیق
imprecise U غیر دقیق
scrutiny U بررسی دقیق
precise U دقیق کردن
precise U خیلی دقیق
watchful U بی خواب دقیق
instrument U الات دقیق
punctual U باذکرجزئیات دقیق
an a calculator U محاسب دقیق
pernickety U کاربسیار دقیق
queasy U زیاد دقیق
sound U بی خطر دقیق
sounded U بی خطر دقیق
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com