English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 142 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
sinking U استهلاک نشست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
accelerated depreciation U استهلاک زودرس [روش استهلاک دارایی در مدتی کمتر از زمان مقرر]
meets U نشست نشست گاه
meet U نشست نشست گاه
amortization U استهلاک
merger U استهلاک
mergers U استهلاک
amortisement U استهلاک
damp U استهلاک
wear and tear U استهلاک
dampest U استهلاک
dampers U استهلاک
damping U استهلاک
depreciation U استهلاک
replacement investment U استهلاک
sublation U استهلاک
damping power U امکان استهلاک
depreciation rate U نرخ استهلاک
electrodynamic damping U استهلاک الکترودینامیکی
amortization U استهلاک وام
allowance for depreciation U ذخیره استهلاک
accelerated depreciation U استهلاک سریع
damping U استهلاک ارتعاش
depreciation U استهلاک ناچیزشماری
redemption U بازپرداخت استهلاک
accelerated depreciation U استهلاک سریع
amortization fund U وجه استهلاک
depreciation allowances U ذخیره استهلاک
attenuation coefficient U ضریب استهلاک
capital depreciation U استهلاک سرمایه
depreciable U استهلاک پذیر
straight line method of depreciation U استهلاک به روش خط مستقیم
depreciation U کاهش بها استهلاک
sinking fund U دخیره استهلاک دین
date of acquisition از آن به بعد استهلاک محاسبه میشود
appraisal method of depreciation U روش تعیین هزینه استهلاک
corrosion fatigue U استهلاک در اثر زنگ زدگی
maintenance U جلوگیری ازاستهلاک یا کند کردن استهلاک ماشینها و وسایل صنعتی ازطریق اعمال طرق فنی
meetings U نشست
meeting U نشست
consolidation U نشست
fouling U ته نشست
seepage U نشست
settlement of the dam U نشست سد
settletment U نشست
seance U نشست
sitting U نشست
symposiums U هم نشست
sediments U ته نشست
slumped U نشست
slumping U نشست
slumps U نشست
slump U نشست
settlement U نشست
symposium U هم نشست
session U نشست
sessions U نشست
sittings U نشست
symposia U هم نشست
settlements U نشست
siting U نشست
sediment U ته نشست
trim U نشست
trimmest U نشست
trims U نشست
leakages U نشست
leakage U نشست
precipitation U ته نشست
deposition U ته نشست
depositions U ته نشست
seep in U نشست کردن
sinkable U نشست کردنی
to cave in U نشست کردن
settlement ratio U نسبت نشست
settlement of the foundation U نشست پی گاه
soft spot U ناحیه نشست
she sat behind me U او پشت من نشست
trim aft U نشست پاشنه
trim forward U نشست سینه
true slump U نشست واقعی
special session U نشست ویژه
extraordinary meeting U نشست ویژه
closed meeting U نشست مسدود
closed conference U نشست مسدود
deposits U ته نشست ته نشین
subsided U نشست کردن
subsides U نشست کردن
extravasate U نشست کردن
electrolytic deposition U ته نشست الکترولیتی
subsiding U نشست کردن
subsidence U نشست خاک
assembly U مجمع نشست
subsidence U نشست فرونشینی
air landed U هوا نشست
annual accumulation of sediment U ته نشست سالانه
boring stay U محل نشست
calcareous deposit U ته نشست اهکی
exudation U برون نشست
subside U نشست کردن
rate of deposition U سرعت ته نشست
sink U نشست کردن
sinks U نشست کردن
precipitated rocks U سنگهای ته نشست
lime deposite U ته نشست اهکی
deposit U ته نشست ته نشین
oil residue U ته نشست روغن
leaky U نشست کننده
settles U نشست کردن
lacustrine sediment U ته نشست دریاچهای
shore formation U ته نشست دریاچهای
settle U نشست کردن
annual accumulation of sediment U سال اورد ته نشست
special session U نشست فوق العاده
extraordinary meeting U نشست فوق العاده
settlement forecast U پیش بینی نشست
seat of settlement U محل نشست ساختمان
She went to the bad. U بروز سیاه نشست
landing zone U منطقه نشست هوایی
She sat beside ( next to ) her mother . U کنار مادرش نشست
powwow U نشست وگفتگو کردن
The plan landed . U هواپیما بزمین نشست
He was favorably impressed by what I told him . U حرفم دردلش نشست
The dust was laid ( settled ) . U گرد وخاک نشست
settlement of abutments U نشست تکیه گاه
proces verbal U صورت جلسه نشست نامه
exudate U ترشح التهابی برون نشست
the bird took its perch U مرغ روی چوب نشست
conventional take off and landing U هواپیمایی با نشست وبرخاست معمولی
the veaael was neaped U کشتی بواسطه فرو کش اب بگل نشست
To associate ( mix) with someone . U با کسی نشست وبر خاست کردن
to have a closed meeting U نشست محرمانه داشتن [بخصوص سیاست]
capital consumption allowance U کسر مصرف سرمایه مترادف با استهلاک سرمایه
date of acquisition U تاریخی که به عنوان شروع دوره استیلای خریدار بر مال دردفتر ثبت و اگر مال استهلاک پذیر باشد
drops U نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
drop U نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
dropped U نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
dropping U نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
he took her in to dinner U انزن را بسفره خانه برده پهلویش نشست
inclusus U گوشه نشینی که در غاریا کلبهای می نشست ودرجهانیان رابروی خود می بست
amortization U استهلاک کردن مستهلک کردن
valve seat insert U مدخل نشست سوپاپ نشیمنگاه سوپاپ
settling rounds U گلولههای نشست دهنده توپ گلولههای مستقر کننده توپ
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com