Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
restoration
U
استقرار مجدد
reintegration
U
استقرار مجدد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
preposition
U
استقرار در محل پیش بینی شده استقرار در محل معین شده
prepositions
U
استقرار در محل پیش بینی شده استقرار در محل معین شده
charges
U
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charge
U
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
re endorsement
U
پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
regenerated
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerating
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerates
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerate
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
localization
U
استقرار
sessility
U
استقرار
stability
U
استقرار
solidification
U
استقرار
establishments
U
استقرار
establishment
U
استقرار
pitches
U
استقرار
pitch
U
استقرار
settlement
U
استقرار
downloading
U
استقرار
mounting
U
استقرار
settlements
U
استقرار
colony
U
استقرار
installation
U
استقرار
installations
U
استقرار
lodgment area
U
منطقه استقرار
stations
U
استقرار یافتن
angle of repose
U
زاویه استقرار
confirmation
U
تثبیت استقرار
posteriori
U
ازراه استقرار
delocalization
U
عدم استقرار
positioning band
U
حلقه استقرار
permanent emplacement
U
استقرار دایمی
crimping groove
U
شیار استقرار
seats
U
سکوی استقرار
seated
U
سکوی استقرار
seat
U
سکوی استقرار
station
U
استقرار یافتن
yoke
U
پایه استقرار
centralisation
U
استقرار درمرکز
yoke
U
دوشاخه استقرار
stationed
U
استقرار یافتن
centralization
U
استقرار درمرکز
stanchion
U
سکوی استقرار
tent striking
U
فرمان ضد استقرار
downloading utility
U
برنامه کمکی استقرار
automatic font downloading
U
استقرار خودکار فونت
lodgement
U
منزل گیری استقرار
angle of repose
U
حداکثر شیب استقرار
equatorial mounting
U
استقرار معدل النهاری
network topology
U
چگونگی استقرار شبکه
alt azimuth mounting
U
استقرار سمت- ارتفاعی
set up
U
اماده بکار استقرار
setting ring
U
حلقه استقرار یا ثبات
seating
U
محل استقرار نشیمن
lodgment
U
منزل گیری استقرار
metacenter
U
نقطه استقرار وثبات یاتوازن
disposition
U
استقرار یکانها و اماد درمنطقه
location of industry
U
تعیین محل استقرار صنعت
make up
<idiom>
U
استقرار وسایل تزئین وآرایش
settling rounds
U
تیر استقرار قنداق توپ
downloadable font
U
فونت قابل استقرار در حافظه
anchor line cable
U
کابل استقرار چتردر هواپیما
cannelure
U
شیار استقرار پوکه روی گلوله
cannelure
U
شیار استقرار روکش گلوله ثاقب
sponson
U
سکوی استقرار توپ روی برجک
settle
U
مستقر شدن یامستقر کردن استقرار
settles
U
مستقر شدن یامستقر کردن استقرار
gun post
U
سوراخ محل استقرار لوله توپ
location theory
U
نظریه تعیین محل استقرار صنعت
steric
U
وابسته بطرز استقرار اجزاء اتم در فضا
trailer camp
U
محل استقرار ترایلربااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
trailer court
U
محل استقرار ترایلر بااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
rack space
U
محوطه کف چینی شده انباربرای استقرار پالتها یا جعبههای مهمات
trailer park
U
محل استقرار ترایلربا اتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
staging
U
سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت
syzygial
U
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
sabot
U
کمربند گلوله حلفه تمرکز یا وسیله ثبات گلوله در مسیر بوش استقرار لوله جوفی
further on
U
مجدد
renewed
U
مجدد
reflorescence
U
مجدد
furthermore
U
مجدد
second
U
مجدد
furthered
U
مجدد
seconded
U
مجدد
furthering
U
مجدد
seconding
U
مجدد
further
U
مجدد
seconds
U
مجدد
furthers
U
مجدد
replenish
U
تدارک مجدد
remand
U
بازداشت مجدد
replenished
U
پرکردن مجدد
replenished
U
تدارک مجدد
reissue
U
چاپ مجدد
replenish
U
پرکردن مجدد
reissues
U
چاپ مجدد
subdivisions
U
تقسیم مجدد
subdivision
U
تقسیم مجدد
remands
U
بازداشت مجدد
remanding
U
بازداشت مجدد
remanded
U
بازداشت مجدد
replenishes
U
پرکردن مجدد
replenishing
U
پرکردن مجدد
replenishing
U
تدارک مجدد
recurrences
U
رویدادن مجدد
restatements
U
بیان مجدد
reinforcement
U
وضع مجدد
reproduction
U
تولید مجدد
recurrence
U
رویدادن مجدد
after shrinkage
U
انقباض مجدد
restatement
U
بیان مجدد
reassurances
U
اطمینان مجدد
reassurance
U
اطمینان مجدد
replenishes
U
تدارک مجدد
recreations
U
خلق مجدد
recreation
U
خلق مجدد
reconditioning
U
تعمیر مجدد
reissuing
U
چاپ مجدد
reissued
U
چاپ مجدد
reproductions
U
تولید مجدد
crossecheck
U
مقابله مجدد
retaking
U
گرفتن مجدد
restart
U
شروع مجدد
resorption
U
مکیدن مجدد
reshipment
U
حمل مجدد
resale
U
حراج مجدد
resale
U
فروس مجدد
rerun
U
اجرای مجدد
republication
U
انتشار مجدد
reporduce
U
تولید مجدد
reoccur
U
فهور مجدد
renascence
U
زندگی مجدد
remotion
U
حرکت مجدد
resupply
U
اماد مجدد
resurvey
U
بررسی مجدد
retakes
U
گرفتن مجدد
retaken
U
گرفتن مجدد
retake
U
گرفتن مجدد
re-runs
U
نمایش مجدد
re-running
U
نمایش مجدد
re-ran
U
نمایش مجدد
comebacks
U
دستیابی مجدد
comeback
U
دستیابی مجدد
re-run
U
نمایش مجدد
retread process
U
تعمیر مجدد
retransmission
U
ارسال مجدد
retransmission
U
مخابره مجدد
reinterpretation
U
تفسیر مجدد
reinsurance
U
بیمه مجدد
reinfection
U
عفونت مجدد
recoupment
U
کسب مجدد
reconviction
U
محکومیت مجدد
reconveyance
U
اعاده مجدد
reconversion
U
گرایش مجدد
recompile
U
کامپایل مجدد
recaption
U
توقیف مجدد
reapparition
U
فهور مجدد
reallocation
U
تخصیص مجدد
reactivation
U
فعالیت مجدد
re establishment
U
تاسیس مجدد
re claim
U
تقاضای مجدد
re attachment
U
توقیف مجدد
recrystallization
U
تبلور مجدد
rededication
U
اهدا مجدد
regeneracy
U
تولید مجدد
regelation
U
انجماد مجدد
reformat
U
فرمت مجدد
reexport
U
صادرات مجدد
reentrance
U
دخول مجدد
reenlistment
U
سربازگیری مجدد
reeducation
U
تربیت مجدد
reebtry
U
تملک مجدد
reebtry
U
دخول مجدد
reebtry
U
ورود مجدد
redirection
U
راهنمایی مجدد
rededication
U
تقدیم مجدد
renegotiation
U
مذاکره مجدد
redrawn
U
رسم مجدد
rallied
U
اجتماع مجدد
reorganises
U
سازماندهی مجدد
resurgence
U
طغیان مجدد
reload
U
پر کردن مجدد
reload
U
بارکردن مجدد
reloaded
U
پر کردن مجدد
reloaded
U
بارکردن مجدد
reloading
U
پر کردن مجدد
reloads
U
پر کردن مجدد
rallies
U
اجتماع مجدد
rally
U
اجتماع مجدد
redraws
U
رسم مجدد
redrew
U
رسم مجدد
recounts
U
شمارش مجدد
recounting
U
شمارش مجدد
recounted
U
شمارش مجدد
recount
U
شمارش مجدد
repaint
U
رسم مجدد
redistribution
U
توزیع مجدد
reorganization
U
تشکیلات مجدد
reorganization
U
سازماندهی مجدد
reloads
U
بارکردن مجدد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com