Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (41 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
use up
<idiom>
U
استفاده کامل کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
to make the most of
U
به بهترین طرزی بکار بردن استفاده کامل کردن از
to play one's card well
U
از فرصت خود استفاده کامل کردن
cable weft
U
پود ضخیم
[بعد از کامل شدن یک ردیف گره جهت محکم کردن آنها در اکثر فرش ها از یک پود نازک و سپس یک پود کلفت استفاده می شود در برخی مناطق نیز از دو پود نازک و یک پود کلفت بصورت یک در میان استفاده میکنند]
Other Matches
muscles
U
استفاده کامل ازعضله ها بکاربردن تمام نیرو
muscle
U
استفاده کامل ازعضله ها بکاربردن تمام نیرو
solid
U
چاپگری که از شکل حرف کامل برای چاپ یک حرکت استفاده کند مثل چاپگر -daisy wheel
solids
U
چاپگری که از شکل حرف کامل برای چاپ یک حرکت استفاده کند مثل چاپگر -daisy wheel
turnkey system
U
سیستم کامل که طبق نیاز مشتری طراحی شده است و آماده استفاده است
exploiting
U
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploit
U
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploits
U
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
full mobilization
U
تحرک کامل بحرکت دراوردن کامل
defect skipping
U
روش مشخص کردن و برچسب گداری شیارهای حساس مغناطیسی در حال ساخت تا استفاده نشوند. اشاره به شیار بعدی مناسبی که قابل استفاده است
solenoid sweep
U
پاک کردن مین با استفاده ازقدرت سیم پیچی مغناطیسی مین روبی با استفاده ازسلونوئید
completed case
U
جعبه کامل خشاب کامل
full scale
U
باندازه کامل بمقیاس کامل
full annealing
U
بازپخت کامل تاباندن کامل
mature
U
کامل کردن
complements
U
کامل کردن
matures
U
کامل کردن
complement
U
کامل کردن
round
U
کامل کردن
finish
U
کامل کردن
complementing
U
کامل کردن
complemented
U
کامل کردن
totalize
U
کامل کردن
roundest
U
کامل کردن
finishes
U
کامل کردن
collective goods
U
کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
to rest up
U
استراحت کامل کردن
rest up
U
استراحت کامل کردن
overhauls
U
اوراق کردن کامل
overhaul
U
اوراق کردن کامل
overhauled
U
اوراق کردن کامل
overhauling
U
اوراق کردن کامل
to pay home
U
تلافی کامل کردن
reed
U
شانه
[وسیله ای که جهت کوبیدن و محکم کردن نخ پود در چله استفاده می شود و بیشتر در دارهای مکانیکی مورد استفاده قرار می گیرد. اندازه اینگونه شانه به پهنای عرض بافت است.]
check up
U
رسیدگی کامل کردن ازمایش کردن
completing
U
کامل کردن انجام دادن
bleach
U
سفید کردن شستن کامل
bleaches
U
سفید کردن شستن کامل
complete
U
کامل کردن انجام دادن
completes
U
کامل کردن انجام دادن
bleached
U
سفید کردن شستن کامل
salvages
U
پیاده کردن کامل قطعات
salvaged
U
پیاده کردن کامل قطعات
salvage
U
پیاده کردن کامل قطعات
salvaging
U
پیاده کردن کامل قطعات
overmaster
U
مهارت کامل پیدا کردن در
to post up
U
مطلع کردن کامل دادن به
completed
U
کامل کردن انجام دادن
usages
U
استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
usage
U
استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
hitched
U
کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitch
U
کامل کردن پاس به دریافت کننده
optimization
U
کار کردن چیزی با کارایی کامل
hitches
U
کامل کردن پاس به دریافت کننده
to browse
U
ویرایش کامل کردن
[علوم کامپیوتر]
hitching
U
کامل کردن پاس به دریافت کننده
to be all eyes
U
موافبت کامل کردن سرتاپاچشم شدن
souse
U
بطور کامل پوشاندن حمله کردن
pay off
U
با دادن مزد کامل اخراج کردن
overhauls
U
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauled
U
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhaul
U
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
To perfect oneself in a foreign language .
U
معلومات خودرا در یک زبان خارجی کامل کردن
overhauling
U
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
modeled
U
آنچه مثال کامل برای کپی کردن است
cancels
U
متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
cancel
U
متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
models
U
آنچه مثال کامل برای کپی کردن است
model
U
آنچه مثال کامل برای کپی کردن است
modelled
U
آنچه مثال کامل برای کپی کردن است
cancelling
U
متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
integrating
U
کامل کردن درست کردن
integrate
U
کامل کردن درست کردن
integrates
U
کامل کردن درست کردن
imago
U
حشره کامل و بالغ اخرین مرحله دگردیسی حشره که بصورت کامل و بالغ در میاید
high leg attack and shoulder control
U
زیر یک خم با گرفتن شانه حریف سرنگون کردن و افت کامل
double leg pick up
U
زیر و عوض کردن دست و افت کامل حریف کشتی
thorough
U
بطور کامل کامل
documenting
U
ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
documented
U
ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
document
U
ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
spoliation
U
تحریف یا اخفا یا معدوم کردن یا سوء استفاده کردن از سند
jobs
U
کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از
job
U
کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از
junk
U
پاک کردن یا حذف کردن از فایل ذخیره سازی که دیگر استفاده نمیشود
fanned
U
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanning
U
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fan
U
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fans
U
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
seizes
U
اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن
seized
U
اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن
impose
U
تحمیل کردن اعمال نفوذ یا سوء استفاده کردن
imposes
U
تحمیل کردن اعمال نفوذ یا سوء استفاده کردن
seize
U
اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن
dead time
U
زمان بدون استفاده زمانی که در ان ازراندمان دستگاه استفاده نمیشود
dead freight
U
کرایه قسمتی از کشتی که به صرفنظر از استفاده یا عدم استفاده باید پرداخت شود
operated
U
از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
operates
U
از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
operate
U
از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
vertical
U
نرم افزار کاربردی که برای استفاده خاص طراحی شده است و نه استفاده عمومی
frees
U
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
capacity
U
استفاده از زمان یا فضایی که کاملاگ استفاده نشده است
freed
U
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
free
U
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
capacities
U
استفاده از زمان یا فضایی که کاملاگ استفاده نشده است
idled
U
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
idles
U
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
idle
U
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
freeing
U
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
idlest
U
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
fourth generation computers
U
فناوری کامپیوتر با استفاده از مدارهای CSI که قبلا توسعه یافته اند و هنوز هم استفاده می شوند
bitmap
U
معرفی رویدادها یا استفاده از آرایه تک بیتی به عنوان تصویر یا شکل یا جدول وسایل استفاده شده و...
quad
U
چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند
quads
U
چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند
composite demand
U
تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی
band
U
شبکه محلهای که از سیگنالهای تقسیم شده و ارسالی روی کابل coaxiad با استفاده از پروتکل CSMA / CD استفاده میکند
bands
U
شبکه محلهای که از سیگنالهای تقسیم شده و ارسالی روی کابل coaxiad با استفاده از پروتکل CSMA / CD استفاده میکند
ill treat
U
سوء استفاده کردن ضایع کردن
ieee
U
که فقط داده و سیگنالهای تصدیق استفاده می شوند و در آزمایشگاهها برای اتصال کامپیوتر به قط عات اندازه گیری استفاده میشود
shareware
U
نرم افزاری که آماده استفاده است ولی وقتی که توسط کاربر استفاده شود باید به نویسنده آن مبلغی بپردازد.
to take a of
U
استفاده کردن از
employed
U
استفاده کردن
put-upon
U
استفاده کردن از
employ
U
استفاده کردن
put upon
U
استفاده کردن از
employing
U
استفاده کردن
to a. one self of
U
استفاده کردن از
utilises
U
استفاده کردن از
to make much of
U
استفاده کردن از
utilising
U
استفاده کردن از
utilised
U
استفاده کردن از
utilize
U
استفاده کردن از
to make use of
U
استفاده کردن از
to trade on
U
سو استفاده کردن از
utilizes
U
استفاده کردن از
utilizing
U
استفاده کردن از
employs
U
استفاده کردن
to play upon
U
سو استفاده کردن از
exerciser
U
وسیلهای که به استفاده کننده امکان میدهد تا با استفاده از وسائل دستی برنامه ها واتصالات سخت افزاری راایجاد نموده و اصلاح نماید
joint tenants
U
در CLچند تن را گویند که مشترکا"از عین مستاجره استفاده کندبا این قید که هر یک پس ازمرگ دیگری یا دیگران حق استفاده انحصاری داشته باشد
duplex
U
دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود
duplexes
U
دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود
common use
U
مورد استفاده عمومی استفاده مشترک
strain
U
سوء استفاده کردن از
solarize
U
استفاده کردن از نورافتاب
exercise one's veto
U
از حق وتو استفاده کردن
to tread on somebody's foot
<idiom>
U
از کسی سو استفاده کردن
To take advantage of an opportunity.
U
از فرصت استفاده کردن
impose upon
U
سوء استفاده کردن از
strains
U
سوء استفاده کردن از
to work out
U
منتهای استفاده را کردن از
make much of
U
استفاده زیاد کردن از
with open arms
<idiom>
U
با گرمی استفاده کردن
take advantage
U
سوء استفاده کردن از
misusing
U
سوء استفاده کردن از
use
U
مصرف استفاده کردن
reuse
U
دوباره استفاده کردن
trade on
U
سوء استفاده کردن از
to profit by the accasion
U
از موقع استفاده کردن
misuse
U
سوء استفاده کردن از
misused
U
سوء استفاده کردن از
uses
U
مصرف استفاده کردن
misuses
U
سوء استفاده کردن از
do up
U
اماده استفاده کردن
to seize the opportunity
U
ازموقع استفاده کردن
play on
U
سوء استفاده کردن از
wimp
U
نمایش برنامه که از گرافیک یا نشانههای کنترل نرم افزار برای تسهیل در استفاده , استفاده میکند. دستورات سیستم لازم نیست تایپ شوند
PPP
U
که معمولا برای ارسال داده بین کامپیوتر کاربر و سرور راه دور روی اینترنت با استفاده از پروتکل شبکه Tcp/Ip استفاده میشود
wimps
U
نمایش برنامه که از گرافیک یا نشانههای کنترل نرم افزار برای تسهیل در استفاده , استفاده میکند. دستورات سیستم لازم نیست تایپ شوند
to play
U
با وسائل پست سو استفاده کردن
to play it
U
با وسائل پست سو استفاده کردن از
To pick other peoples brains.
U
از افکار دیگران استفاده کردن
done with
<idiom>
U
تمام کردن استفاده از چیزی
to lay hold on
U
استفاده ازضعف کسی کردن
to use these rules
U
از این قاعده ها استفاده کردن
talk down to someone
<idiom>
U
از کلمات ساده استفاده کردن
Hamming code
U
سیستم کدگذتاری که از بیتهای بررسی برای تشخیص و تصحیح خطاها در داده ارسالی استفاده میکند که بیشتر در سیستمهای متن راه دور استفاده میشود
indexing
U
استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
abused
U
سو استفاده کردن از ضایع کردن
abusing
U
سو استفاده کردن از ضایع کردن
use
U
استفاده کردن استعمال کردن
uses
U
استفاده کردن استعمال کردن
abuse
U
سو استفاده کردن از ضایع کردن
abuses
U
سو استفاده کردن از ضایع کردن
clear
U
مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده
clearer
U
مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده
clearest
U
مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده
clears
U
مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده
simplest
U
که استفاده و کار کردن با آن ساده است
misfeasance
U
سوء استفاده کردن ازاقتدار قانونی
simpler
U
که استفاده و کار کردن با آن ساده است
simple
U
که استفاده و کار کردن با آن ساده است
lincense or cence
U
مرخص کردن اجازه استفاده از چیزی
published
U
1-استفاده از بستههای نشر رومیزی و چاپگرهای لیزری برای تولید چاپ . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات .
publishes
U
1-استفاده از بستههای نشر رومیزی و چاپگرهای لیزری برای تولید چاپ . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات .
publish
U
1-استفاده از بستههای نشر رومیزی و چاپگرهای لیزری برای تولید چاپ . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات .
wires
U
روش ساده اتصال الکتریکی قط عات ترمینال , هم با استفاده از سیمهای عایق که دور هم پیچیده شده اند در هرترمینال و سپس وارد یک محل می شوند با استفاده از سیستمهای نمونه
wire
U
روش ساده اتصال الکتریکی قط عات ترمینال , هم با استفاده از سیمهای عایق که دور هم پیچیده شده اند در هرترمینال و سپس وارد یک محل می شوند با استفاده از سیستمهای نمونه
factorize
U
تقسیم یک عدد به دو عدد کامل که در اثر ضرب کردن همان عدد اصلی نتیجه شود
trails
U
یات استفاده از یک سیستم با یادداشت کردن تراکنشها
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com