Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
imperialism
U
استعمار طلبی سیاست مبتنی بر توسعه یک کشور تا حد یک امپراطوری ویا حفظ چنین قلمرویی درصورت وجود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
reich
U
کشور و امپراطوری المان
expandsionism
U
توسعه طلبی
expansionism
U
توسعه طلبی
expansionist
U
توسعه طلبی
power politics
U
سیاست جبر زور طلبی
Such a thing does not exist at all .
U
چنین چیزی اصلا" وجود ندارد
imperialism
U
سیاست مبتنی بر استفاده از وسایل سیاسی برای بسط قدرت اقتصادی درخارج از محدوده کشورامپریالیستی
isolationism
U
سیاست مبتنی برکناره گیری و دوری جستن ازجریانات سیاسی جهان و نیزقطع رابطه اقتصادی با سایرکشورها
development policy
U
سیاست توسعه
anti development policy
U
سیاست ضد توسعه
enclave economices
U
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
militarists
U
ارتش گرای هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
militarist
U
ارتش گرای هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
mercantilism
U
سیاست موازنه بازرگانی کشور
geopolitics
U
درمشی سیاسی و سیاست خارجی کشور
inward looking development policies
U
سیاستهای توسعه "درون نگر " سیاست هائی است که بر خود اتکائی اقتصادی
implied malice
U
سوء نیتی است که به موجب نشانههای موجود در قانون درصورت سرزدن اعمال خاص از فرد و یا به وجود امدن شرایط خاص در موضوع موجود فرض میشود
bagger my neihbour trade palicy
U
سیاست فقیر ساختن کشورهمسایه به منظور ابادساختن کشور خود با استثماران
bill of rights
U
منظور هرسندی است که در ان از حقوق و ازادیهای فردی و اجتماعی سخن به میان اید و معمولااین چنین سندی بعد ازانقلابات بزرگ و یا تغییررژیم و یا تغییر قانون اساسی وجود پیدا میکند
policy of contianment
U
سیاست بازدارندگی اعمال سیاستی که باعث تحدید و توقف اقدامات سیاسی کشور دیگری بشود
north atlantic treaty organization (nato
U
پیمانی که در 9491 باشرکت 51 کشور به وجود امدو هدف ان در واقع مقابله نظامی با پیمان ورشو وبلوک شرق است
methought
U
چنین بنظرم میرسد چنین می نماید
reciprocal agreement
U
قراردادی که دو کشور برای توسعه روابط اقتصادی با یکدیگرمنعقد می سازند و بر این مبنا به یکدیگر امتیازاتی ازنظر تعرفه گمرکی و عوارض و تسهیلات می دهند
tacit collusion
U
حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
wellŠsuppose it is so
U
خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
We are firm believers that party politics has no place in foreign policy.
U
ما کاملا متقاعد هستیم که سیاست حزب جایی در سیاست خارجی ندارد .
monetrarist keynesian debate
U
اینکه ایا سیاست پولی موثر است یا سیاست مالی
policy maker
U
سیاست ساز و سیاست افرین تعیین کننده خط مشی سیاسی
republics
U
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republic
U
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
contiguous zone
U
منطقهای ازابهای متصل به ابهای ساحلی کشور را گویند که هرچند قواعد مربوط به ابهای ساحلی در مورد انها رعایت نمیشود ولی برای کشورمجاور در محدوده ان حقوق استیلایی خاص و محدودی وجود دارد
cesarian
U
امپراطوری
roman empire
U
امپراطوری رم
Caesareans
U
امپراطوری
emperorship
U
امپراطوری
Caesarean
U
امپراطوری
enhances
U
در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
developments
U
رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
development
U
رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
enhanced
U
در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
enhancing
U
در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
enhance
U
در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
characteristics of underdeveloping
U
مشخصات کشورهای در حال توسعه ویژگیهای توسعه نیافتگی
caesarism
U
حکومت امپراطوری
ottoman
U
امپراطوری عثمانی
imperialize
U
بصورت امپراطوری دراوردن
imperial
U
امپراطوری مربوط به شاهنشاهی
colonization
U
استعمار
colonialism
U
استعمار
neo-colonialism
U
استعمار نو
imperial institute
U
بنگاه امپراطوری است در لندن برای پیشرفت بازرگانی
particularism
U
اعطا استقلال سیاسی به کشورها و اجزاء متشکله یک امپراطوری
imperialistic
U
استعمار طلبانه
exploitation of colonies
U
استعمار مستعمرات
imperialistic
U
استعمار طلب
in the event of
U
درصورت
Burundi
U
کشور بروندی در مرکز خاوری افریقا و شرق کشور زئیر
secession
U
تجزیه جدایی یک قسمت از خاک کشور و خروج ان از حاکمیت کشور منفصل منه
extradites
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradite
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extraditing
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradited
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
colonizing
U
تحت استعمار در اوردن
colonized
U
تحت استعمار در اوردن
colonizes
U
تحت استعمار در اوردن
colonised
U
تحت استعمار در اوردن
colonises
U
تحت استعمار در اوردن
colonising
U
تحت استعمار در اوردن
colonize
U
تحت استعمار در اوردن
international development association
U
مجمع بین المللی توسعه مجمعی است وابسته به بانک جهانی که به منظور کمک به کشورهای توسعه نیافته ایجاد شده است
failings
U
درصورت کوتاهی از
failing
U
درصورت کوتاهی از
provincialism
U
اعتقاد به لزوم عدم تمرکز دراداره کشور و تقسیم اختیارات و مسئولیتها بین ایالات ونواحی کشور
imperialistic
U
استعمار گرای بهره جویانه
blackheads
U
جوش کوچک درصورت
gash
U
جای زخم درصورت
gashed
U
جای زخم درصورت
gashing
U
جای زخم درصورت
blackhead
U
جوش کوچک درصورت
gashes
U
جای زخم درصورت
on the surface
U
درصورت فاهر از بیرون
imperialist
U
طرفدار حکومت امپریالیستی استعمار طلب
colon
U
محلی که مورد استعمار قرارگیرد و استعمارگران در ان ساکن شوند
colons
U
محلی که مورد استعمار قرارگیرد و استعمارگران در ان ساکن شوند
innocent passage
U
مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
democratic
U
مبتنی بر دمکراسی
machine based
U
مبتنی بر ماشین
back-up
U
اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
subject to being unsold
U
فروخته نشده باشد درصورت موجود بودن کالا
back up
U
اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
computer based training
U
تربیت مبتنی بر کامپیوتر
market directed economy
U
اقتصاد مبتنی بر بازار
tortious
U
مبتنی بر تعدی و تفریط
character based program
U
برنامه مبتنی بر کاراکتر
also eligible
U
اسبی که درصورت حذف یک اسب دیگر میتواند جای انرابگیرد
outreach
U
توسعه یافتن توسعه
letter of recall
U
نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
monetarists
U
طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
privileged
U
مجاز به ادامه مسیر و گرفتن سرعت درصورت رسیدن قایق دیگر به ان
hypostyle
U
دارای سقف مبتنی بر ردیف ستون
buyer's option to duble
U
خیار مشتری در این که درصورت ترقی ارزش پول پیش از تسلیم مبیع
seller's option to duble
U
خیار بایع در مورد این که درصورت تنزل ارزش پول پیش از تسلیم مبیع
combativeness
U
مبارزه طلبی
isolationism
U
انزوا طلبی
opportunism
U
فرصت طلبی
monopolization
U
انحصار طلبی
pacifism
U
صلح طلبی
alarmism
U
اشوب طلبی
ambition
U
جاه طلبی
meliorism
U
بهبود طلبی
abasement
U
خواری طلبی
ambitiousness
U
جاه طلبی
reformism
U
اصلاح طلبی
ambitions
U
جاه طلبی
nomadism
U
اوارگی طلبی
contentiousness
U
نزاع طلبی
poriomania
U
اوارگی طلبی
monarchical
U
سلطنت طلبی
royalism
U
سلطنت طلبی
militancy
U
نزاع طلبی
monopolism
U
انحصار طلبی
bellicosity
U
جنگ طلبی
indolence
U
راحت طلبی
authoritarianism
U
قدرت طلبی
secessionism
U
تجزیه طلبی
defiance
U
مبارزه طلبی
judge made law
U
نظام حقوقی مبتنی بر سوابق قضایی و ارا محاکم
replication
U
1-قطعه یدکی درسیستم درصورت بروزخطا یا خرابی . 2-کپی کردن دکورد یا داده درمحل دیگری
gage
U
مبارزه طلبی گروگذاشتن
quarrelsomeness
U
نزاع طلبی جنگجوئی
He is a man of leisure.
U
مردراحت طلبی است
agoraphobia
U
مرض انزوا طلبی
Unbounded ambition.
U
جاه طلبی بی حد واندازه
feminism
U
برابری طلبی زنان
reformism
U
تجدید نظر طلبی
anarchism
U
هرج و مرج طلبی
pacificism
U
ارامش طلبی صلحجویی
separatism
U
تفکیک تجزیه طلبی
adventurously
U
باجرات مخاطره طلبی
revisionism
U
تجدید نظر طلبی
pacifism
U
ارامش طلبی صلحجویی
hedonism
U
مکتب رفاه طلبی
pan germanism
U
نظریه مبتنی بر برتری نژاد اریایی ژرمنی بر سایر نژادها
nonaligned
U
کشور غیر متعهد از نظرسیاسی کشور غیر وابسته
He is an opportunist.
U
آدم فرصت طلبی است
secession
U
تجزیه طلبی انشعاب حزبی
quarelsomeness
U
نزاع طلبی فتنه جوئی
anarchistic
U
وابسته به هرج و مرج طلبی
bad dept
U
طلبی که امکان وصول ان کم باشد
he fell a v to his ambition
U
قربانی جاه طلبی خودشد
dialectic
U
روش مبتنی بر مباحثه و مکالمه روشی است که فلاسفهای نظیر سقراط
dialectic materialism
U
دیالکتیک مادی مبتنی بر قبول جبرتاریخ به عنوان یک سائق عمده وقایع
thus
U
چنین
such
U
چنین
sic
U
چنین
i express my regret for it
U
که چنین شد
like this
U
چنین
likewise
U
چنین
it happened thaf
U
چنین
so
U
چنین
such
U
یک چنین
war crimes
U
اعمالی راگویند که اگر از سربازان یااتباع دشمن صادر شود درصورت اسیر شدن بخاطرارتکاب انها مجازات خواهندشد
predicates
U
تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
predicated
U
تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
predicate
U
تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
predicating
U
تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
so said darius
U
چنین گفت ....
exactly
U
چنین است
beit so
U
چنین باشد
who said so?
U
که چنین حرفی زد
beit so
U
چنین باد
the report goes
U
چنین گویند
there is a rumour that
U
چنین میگویند که
secus
U
نه این چنین
i imagine he is my friend
U
چنین می پندارم
be it so
U
چنین باد
i was given to understand
U
چنین فهمیدم
such and such
U
چنین و چنان
be it so
U
چنین باشد
amen
U
چنین باد
methinks
U
چنین مینماید
voters
U
عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
voter
U
عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
objectivism
U
روش فکری که مبتنی بر اصالت حقایقی است که به وسیله درک حسی استنباط میشود
semble
U
چنین به نظر می رسد
that is not the case
U
مطلب چنین نیست
methinks
U
بنظرم چنین میرسد
meseems
U
چنین بنظرم میرسد
what
[some]
people would call
[may call]
<adj.>
U
که چنین نامیده شده
so-called
U
که چنین نامیده شده
i express my regret for it
U
پوزش میخواهم که چنین شد
it look as if
U
چنین مینماید که گویی
it follows that.....
U
چنین برمی اید که ....
is it not
U
ایا چنین نیست
Fate had so decreed . I t was so destined .
U
قسمت چنین بود
perhaps so
U
شاید چنین باشد
in that case
U
حال که چنین است
so called
U
که چنین نامیده شده
radicalism
U
روش فکری مبنی بر اصلاح طلبی و تحول خواهی
fractional reserve banking
U
روش مبتنی بر ذخیره جبران کسری در امریکا در ازای هرصد دلاری که مشتریان دربانک می گذارد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com