Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
authorized strength
U
استعداد مجاز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
authorized strength of theater
U
استعداد مجاز صحنه عملیات از نظر پرسنلی
peace time complement
U
استعداد مجاز زمان صلح
peace time establishment
U
جدول استعداد مجاز زمان صلح
peak strenght
U
حداکثر استعداد مجاز
personnel ceiling
U
سقف استعداد مجاز پرسنلی
Other Matches
piggyback
U
دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
piggybacks
U
دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
legit
U
نمایش مجاز تاتر مجاز
visiting correspondent
U
نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
average strength
U
استعداد پرسنلی متوسط میانگین استعداد پرسنلی
authorized level of organization
U
سطح مجاز پرسنل سازمانی سطح مجاز سازمانی
talented
U
استعداد
talent
U
استعداد
capacity
U
استعداد
talents
U
استعداد
property
U
استعداد
capability
U
استعداد
unintelligent
U
بی استعداد
genius
U
استعداد
geniuses
U
استعداد
capacities
U
استعداد
ingenuity
U
استعداد
endowment
U
استعداد
endowments
U
استعداد
simpleminded
U
کم استعداد
susceptivity
U
استعداد
talentless
U
بی استعداد
ungifted
U
بی استعداد
gormless
U
کم استعداد
predispostion
U
استعداد
liability to disease
U
استعداد
verve
U
استعداد
brilliance
U
استعداد
potentialities
U
استعداد
potentiality
U
استعداد
amplitude
U
استعداد
aptness
U
استعداد
cabiler
U
استعداد
aptitude
U
استعداد
gifted
U
با استعداد
parted
U
با استعداد
turns
U
استعداد
aptitudes
U
استعداد
turn
U
استعداد
susceptibility
U
استعداد
inapt
U
بی استعداد
indisposition
U
عدم استعداد
capability
U
استعداد پیشرفت
reproductivity
U
استعداد تولید
liability
U
بدهکاری استعداد
liabilities
U
بدهکاری استعداد
cleverness
U
هوشیاری استعداد
scholastic aptitude
U
استعداد تحصیلی
strengths
U
استعداد رزمی
academic aptitude
U
استعداد تحصیلی
capacity
U
استعداد مقام
strength
U
استعداد رزمی
war strenght
U
استعداد جنگی
reproductivity
U
استعداد هم اوری
resistibility
U
استعداد مقاومت
risible faculty
U
استعداد خنده
shift
U
نوبتی استعداد
capacity
U
گنجایش استعداد
shifts
U
نوبتی استعداد
capacities
U
گنجایش استعداد
capacities
U
استعداد مقام
indispositions
U
عدم استعداد
capable
U
با استعداد صلاحیتدار
aptitude test
U
ازمون استعداد
aptitude tests
U
ازمون استعداد
sconce
U
جمجمه استعداد
artistry
U
استعداد هنرپیشگی
flair
U
استعداد خصیصه
caliber
U
گنجایش استعداد
clever
U
باهوش با استعداد
end strength
U
استعداد نهایی
mechanical aptitude
U
استعداد فنی
shifted
U
نوبتی استعداد
frost susceptibility
U
استعداد یخزدگی
tendency
U
توجه استعداد
tendencies
U
توجه استعداد
artistic aptitude
U
استعداد هنری
indisposedness
U
عدم استعداد
imitativeness
U
استعداد تقلید
occupational aptitude
U
استعداد شغلی
command strength
U
استعداد یکان
child prodigy
U
بچهبا استعداد
division slice
U
استعداد لشگری
cleverer
U
باهوش با استعداد
cleverest
U
باهوش با استعداد
art
U
استعداد استادی
arts
U
استعداد استادی
palooka
U
بوکسور بی استعداد
able
با استعداد صلاحیت دار
scholastic aptitude test
U
ازمون استعداد تحصیلی
versatile
U
دارای استعداد و ذوق
habiliment
U
جامه استعداد فکری
differential aptitude tests
U
ازمونهای تشخیص استعداد دی ا تی
flatlander
U
موج سوار کم استعداد
potentially
U
با داشتن استعداد نهانی
fabllibility
U
استعداد خطا کردن
level of strength
U
سطح استعداد رزمی
reduced strenght
U
حداقل استعداد جنگی
effective strength
U
استعداد رزمی موثر
knack
U
صدای شلاق استعداد
attack size
U
استعداد وسایل درگیر در تک
physical aptitude test
U
ازمون استعداد جسمانی
potentialize
U
دارای استعداد کردن
allotropy
U
استعداد تغییر و تبدیل
accountable strength
U
استعداد قابل محاسبه
naturals
U
مسلم استعداد ذاتی
natural
U
مسلم استعداد ذاتی
gifts
U
دارای استعداد کردن
gifts
U
استعداد پیشکش کردن
gift
U
استعداد پیشکش کردن
manpower cieling
U
سطح استعداد پرسنل
gift
U
دارای استعداد کردن
level of strength
U
میزان استعداد رزمی
accountable strength
استعداد قابل توجه
talent for musics
U
استعداد یا ذوق موسیقی
the talnet of the country
U
مردم با استعداد کشور
gifted
U
موید شخص با استعداد
vocational aptitude test
U
ازمون استعداد شغلی
faculty
U
استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
faculties
U
استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
strength
U
قدرت رزمی استعداد نفری
means end capacity
U
استعداد درک وسیله- هدف
strengths
U
قدرت رزمی استعداد نفری
potentialities
U
عاملیت بالفعل استعداد نهانی
potentiality
U
عاملیت بالفعل استعداد نهانی
potential
U
دارای استعداد نهانی پتانسیل
Iranians have a gift of tongues.
U
ایرانیها استعداد زبان دارند
self rating
U
تعیین میزان استعداد خود
rhymester
U
شاعربی استعداد وکم مایه
battle bill
U
فهرست استعداد رزمی ناو
edacity
U
استعداد خوردن شکم پرستی
seashore musical ability tests
آزمون های استعداد موسیقی سیشور
admittable
U
مجاز
admissibll
U
مجاز
licensed
U
مجاز
admissible
U
مجاز
permissible
U
مجاز
permissive
U
مجاز
authorrized
U
مجاز
allowed
U
مجاز
at liberty
U
مجاز
authorised
U
مجاز
licensable
U
مجاز
commissioned
U
مجاز
metonymy
U
مجاز
lawful
U
مجاز
tropologic
U
مجاز
toluene
U
حد مجاز
certified
U
مجاز
rated
U
مجاز
legal
U
مجاز
permitted
U
مجاز
allowable
U
مجاز
authorized
U
مجاز
minnesota clerical aptitude test
U
ازمون استعداد امور دفتری مینه سوتا
green thumb
U
استعداد و قدرت فوق العاده درپروراندن گیاهان
idiographic
U
وابسته به مجاز
setting
U
شدت مجاز
impermissible
U
غیر مجاز
settings
U
شدت مجاز
justifiability
U
مجاز بودنی
trope
U
مجاز استعاره
permissible dosage
U
دوز مجاز
height clearance
U
ارتفاع مجاز
revocable contract
U
عقد مجاز
freed
U
مجاز منفصل
tolerance limit
U
خطای مجاز
circuit allocated use
U
مدارچانلهای مجاز
frees
U
مجاز منفصل
freeing
U
مجاز منفصل
delegation of authority
U
مجاز شمردن
safe load
U
بار مجاز
free
U
مجاز منفصل
contraband
U
غیر مجاز
working load
U
بار مجاز
permissible deviation
U
تفاوت مجاز
legitimize
U
مجاز کردن
prescribed load
U
بار مجاز
legitimizing
U
مجاز کردن
legitimizes
U
مجاز کردن
permissible load
U
بار مجاز
permissible velocity
U
سرعت مجاز
legitimized
U
مجاز کردن
permissible velocity
U
تندی مجاز
licensing hours
زمان مجاز
troplogy
U
مجاز گوئی
on the house
<idiom>
U
مجاز درکاری
fair game
U
شکار مجاز
legitimised
U
مجاز کردن
licit
U
روا مجاز
legitimises
U
مجاز کردن
maximum prr ermissible
U
مجاز حداکثر
legitimising
U
مجاز کردن
metonym
U
مجاز مرسل
legitimization
U
مجاز کردن
not allowed
U
غیر مجاز
permissibly
U
بطور مجاز
allowable cargo load
U
بار مجاز
allowed vibrations
U
ارتعاشهای مجاز
complementing
U
حد مجاز مکمل
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com