English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
accountable strength استعداد قابل توجه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tendency U توجه استعداد
tendencies U توجه استعداد
accountable strength U استعداد قابل محاسبه
nota bene U قابل توجه
noteworthy U قابل توجه
considerable U قابل توجه
striking U قابل توجه
strikingly U قابل توجه
noticeable U قابل توجه
substantial U قابل توجه
remarkable U قابل توجه
interestingly U بطور قابل توجه
Please note [that] ... U قابل توجه است که
significant U قابل توجه حاکی از
chunks U مقدار قابل توجه
chunk U مقدار قابل توجه
significantly U قابل توجه حاکی از
notice to airmen U قابل توجه خلبانان
notice U قابل توجه دستور اماده باش
notices U قابل توجه دستور اماده باش
noticing U قابل توجه دستور اماده باش
noticed U قابل توجه دستور اماده باش
newsworthy U قابل توجه عامه برای درج درروزنامه
cam U حافظهای که با توجه به مقدارش قابل آدرس دهی و دستیابی است ونه محلش
cams U حافظهای که با توجه به مقدارش قابل آدرس دهی و دستیابی است ونه محلش
screamer U اگهی درشت وجالب توجه در روزنامه مطالب جالب توجه
average strength U استعداد پرسنلی متوسط میانگین استعداد پرسنلی
colours U شماره رنگهای مختلف که توسط پیکسل ها در صفحه نمایش قابل نمایش است که با توجه به تعداد بیتهای رنگی در هر پیکسل نمایش داده میشود
colour U شماره رنگهای مختلف که توسط پیکسل ها در صفحه نمایش قابل نمایش است که با توجه به تعداد بیتهای رنگی در هر پیکسل نمایش داده میشود
guild socialism U سوسیالیسم صنفی عقیده کسانی که درعین اعتقاد به سوسیالیسم معتقد به ایجاد سیستم عدم تمرکز در مورد اصناف ودادن ازادی بیشتر به انهابودند و کنترل دولتی صاحبان حرف را جایز نمیشمردند واز این نظر گرایش ایشان به سندیکالیسم قابل توجه است
draw attention U توجه کسی را جلب کردن توجه جلب شدن
favourite U طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
favorites U طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
favourites U طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
questionof interest U پرسشهای جالب توجه موضوعهای جالب توجه
simpleminded U کم استعداد
liability to disease U استعداد
unintelligent U بی استعداد
talent U استعداد
talented U استعداد
aptness U استعداد
parted U با استعداد
susceptivity U استعداد
capability U استعداد
turns U استعداد
turn U استعداد
ingenuity U استعداد
gormless U کم استعداد
susceptibility U استعداد
potentialities U استعداد
potentiality U استعداد
talents U استعداد
aptitudes U استعداد
brilliance U استعداد
endowments U استعداد
capacities U استعداد
aptitude U استعداد
cabiler U استعداد
predispostion U استعداد
verve U استعداد
gifted U با استعداد
genius U استعداد
talentless U بی استعداد
geniuses U استعداد
ungifted U بی استعداد
property U استعداد
inapt U بی استعداد
amplitude U استعداد
endowment U استعداد
capacity U استعداد
arts U استعداد استادی
art U استعداد استادی
capability U استعداد پیشرفت
indisposedness U عدم استعداد
caliber U گنجایش استعداد
command strength U استعداد یکان
clever U باهوش با استعداد
cleverer U باهوش با استعداد
child prodigy U بچهبا استعداد
aptitude test U ازمون استعداد
aptitude tests U ازمون استعداد
cleverest U باهوش با استعداد
shifts U نوبتی استعداد
indisposition U عدم استعداد
capable U با استعداد صلاحیتدار
palooka U بوکسور بی استعداد
occupational aptitude U استعداد شغلی
war strenght U استعداد جنگی
imitativeness U استعداد تقلید
strength U استعداد رزمی
authorized strength U استعداد مجاز
liability U بدهکاری استعداد
flair U استعداد خصیصه
shift U نوبتی استعداد
frost susceptibility U استعداد یخزدگی
resistibility U استعداد مقاومت
indispositions U عدم استعداد
artistry U استعداد هنرپیشگی
artistic aptitude U استعداد هنری
strengths U استعداد رزمی
cleverness U هوشیاری استعداد
shifted U نوبتی استعداد
liabilities U بدهکاری استعداد
capacity U استعداد مقام
capacities U گنجایش استعداد
capacities U استعداد مقام
reproductivity U استعداد تولید
reproductivity U استعداد هم اوری
end strength U استعداد نهایی
risible faculty U استعداد خنده
capacity U گنجایش استعداد
sconce U جمجمه استعداد
academic aptitude U استعداد تحصیلی
mechanical aptitude U استعداد فنی
scholastic aptitude U استعداد تحصیلی
division slice U استعداد لشگری
knack U صدای شلاق استعداد
differential aptitude tests U ازمونهای تشخیص استعداد دی ا تی
fabllibility U استعداد خطا کردن
gift U استعداد پیشکش کردن
reduced strenght U حداقل استعداد جنگی
level of strength U سطح استعداد رزمی
scholastic aptitude test U ازمون استعداد تحصیلی
attack size U استعداد وسایل درگیر در تک
versatile U دارای استعداد و ذوق
the talnet of the country U مردم با استعداد کشور
level of strength U میزان استعداد رزمی
talent for musics U استعداد یا ذوق موسیقی
habiliment U جامه استعداد فکری
gift U دارای استعداد کردن
gifts U استعداد پیشکش کردن
allotropy U استعداد تغییر و تبدیل
gifted U موید شخص با استعداد
manpower cieling U سطح استعداد پرسنل
flatlander U موج سوار کم استعداد
potentialize U دارای استعداد کردن
naturals U مسلم استعداد ذاتی
physical aptitude test U ازمون استعداد جسمانی
able با استعداد صلاحیت دار
natural U مسلم استعداد ذاتی
vocational aptitude test U ازمون استعداد شغلی
effective strength U استعداد رزمی موثر
peak strenght U حداکثر استعداد مجاز
gifts U دارای استعداد کردن
potentially U با داشتن استعداد نهانی
personnel ceiling U سقف استعداد مجاز پرسنلی
means end capacity U استعداد درک وسیله- هدف
peace time complement U استعداد مجاز زمان صلح
faculties U استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
strength U قدرت رزمی استعداد نفری
battle bill U فهرست استعداد رزمی ناو
rhymester U شاعربی استعداد وکم مایه
strengths U قدرت رزمی استعداد نفری
faculty U استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
Iranians have a gift of tongues. U ایرانیها استعداد زبان دارند
self rating U تعیین میزان استعداد خود
edacity U استعداد خوردن شکم پرستی
potential U دارای استعداد نهانی پتانسیل
potentiality U عاملیت بالفعل استعداد نهانی
potentialities U عاملیت بالفعل استعداد نهانی
seashore musical ability tests آزمون های استعداد موسیقی سیشور
peace time establishment U جدول استعداد مجاز زمان صلح
minnesota clerical aptitude test U ازمون استعداد امور دفتری مینه سوتا
authorized strength of theater U استعداد مجاز صحنه عملیات از نظر پرسنلی
green thumb U استعداد و قدرت فوق العاده درپروراندن گیاهان
friendly front end U طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item U وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
rimester U قافیه ساز شاعر بی استعداد وکم مایه شاعرک
it is insusceptible of change U اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد
one's light s U نهایت کوشش را در حدودتوانایی یا استعداد خود بعمل اوردن
archival quality U مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
manning level U درصد پرسنل موجود ناو سطح استعداد پرسنلی وسیله
escrow U سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
adducible U قابل اضهار قابل ارائه
elastic U قابل کش امدن قابل انعطاف
flexile U قابل تغییر قابل تطبیق
achievable U قابل وصول قابل تفریق
thankworthy U قابل تشکر قابل شکر
observable U قابل مشاهده قابل گفتن
changeable U قابل تعویض قابل تبدیل
presumable U قابل استنباط قابل استفاده
sensible U قابل درک قابل رویت
transferable U قابل واگذاری قابل انتقال
bilable U قابل رهایی قابل ضمانت
presentable U قابل نمایش قابل تقدیم
presentable U قابل معرفی قابل ارائه
combustible U قابل سوزش قابل تراکم
tenable U قابل مدافعه قابل تصرف
exigible U قابل مطالبه قابل پرداخت
exigible U قابل تقاضا قابل ادعا
attendances U توجه
advertency U توجه
cares U توجه
cared U توجه
noting U توجه
notes U توجه
note U توجه
heed U توجه
advertence U توجه
attendance U توجه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com