Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (22 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
rest up
U
استراحت کامل کردن
to rest up
U
استراحت کامل کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lounging
U
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounge
U
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounged
U
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounges
U
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
to rest oneself
U
استراحت کردن
unbuckling
U
استراحت کردن
unbuckles
U
استراحت کردن
rests
U
استراحت کردن
unbuckled
U
استراحت کردن
to take one's rest
U
استراحت کردن
unbuckle
U
استراحت کردن
lie up
U
استراحت کردن
outstretch
U
استراحت کردن
to pause
U
استراحت کردن
lie-down
U
استراحت کردن
lie by
U
استراحت کردن
lie off
U
استراحت کردن
calm down
<idiom>
U
استراحت کردن
to repose oneself
U
استراحت کردن
to retire to bed
U
استراحت کردن
to rest on one's oars
U
استراحت کردن
to go to roost
U
استراحت کردن
go to rest
U
استراحت کردن
rest
U
استراحت کردن
lie down
U
استراحت کردن
retire
U
استراحتگاه استراحت کردن
kick back
<idiom>
U
تنها استراحت کردن
to breathe a horse
U
استراحت کردن به اسب
rest
U
استراحت کردن بالشتک
rests
U
استراحت کردن بالشتک
retires
U
استراحتگاه استراحت کردن
lies
U
: دراز کشیدن استراحت کردن
lie
دراز کشیدن استراحت کردن
lied
U
: دراز کشیدن استراحت کردن
bucket step
U
فیکس کردن پا برای استراحت
lair
U
گل الود کردن استراحت کردن
lairs
U
گل الود کردن استراحت کردن
full mobilization
U
تحرک کامل بحرکت دراوردن کامل
completed case
U
جعبه کامل خشاب کامل
full scale
U
باندازه کامل بمقیاس کامل
full annealing
U
بازپخت کامل تاباندن کامل
finish
U
کامل کردن
mature
U
کامل کردن
complement
U
کامل کردن
roundest
U
کامل کردن
round
U
کامل کردن
matures
U
کامل کردن
complements
U
کامل کردن
totalize
U
کامل کردن
finishes
U
کامل کردن
complementing
U
کامل کردن
complemented
U
کامل کردن
overhauled
U
اوراق کردن کامل
use up
<idiom>
U
استفاده کامل کردن
overhauling
U
اوراق کردن کامل
to pay home
U
تلافی کامل کردن
overhauls
U
اوراق کردن کامل
overhaul
U
اوراق کردن کامل
check up
U
رسیدگی کامل کردن ازمایش کردن
complete
U
کامل کردن انجام دادن
completed
U
کامل کردن انجام دادن
bleach
U
سفید کردن شستن کامل
bleached
U
سفید کردن شستن کامل
bleaches
U
سفید کردن شستن کامل
completes
U
کامل کردن انجام دادن
salvages
U
پیاده کردن کامل قطعات
overmaster
U
مهارت کامل پیدا کردن در
salvaging
U
پیاده کردن کامل قطعات
salvaged
U
پیاده کردن کامل قطعات
salvage
U
پیاده کردن کامل قطعات
completing
U
کامل کردن انجام دادن
to post up
U
مطلع کردن کامل دادن به
to be all eyes
U
موافبت کامل کردن سرتاپاچشم شدن
hitch
U
کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitched
U
کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitches
U
کامل کردن پاس به دریافت کننده
to play one's card well
U
از فرصت خود استفاده کامل کردن
souse
U
بطور کامل پوشاندن حمله کردن
optimization
U
کار کردن چیزی با کارایی کامل
to browse
U
ویرایش کامل کردن
[علوم کامپیوتر]
hitching
U
کامل کردن پاس به دریافت کننده
pay off
U
با دادن مزد کامل اخراج کردن
overhauled
U
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauling
U
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
To perfect oneself in a foreign language .
U
معلومات خودرا در یک زبان خارجی کامل کردن
overhauls
U
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhaul
U
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
modeled
U
آنچه مثال کامل برای کپی کردن است
model
U
آنچه مثال کامل برای کپی کردن است
models
U
آنچه مثال کامل برای کپی کردن است
to make the most of
U
به بهترین طرزی بکار بردن استفاده کامل کردن از
cancels
U
متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
cancelling
U
متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
cancel
U
متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
modelled
U
آنچه مثال کامل برای کپی کردن است
integrating
U
کامل کردن درست کردن
integrates
U
کامل کردن درست کردن
integrate
U
کامل کردن درست کردن
imago
U
حشره کامل و بالغ اخرین مرحله دگردیسی حشره که بصورت کامل و بالغ در میاید
double leg pick up
U
زیر و عوض کردن دست و افت کامل حریف کشتی
high leg attack and shoulder control
U
زیر یک خم با گرفتن شانه حریف سرنگون کردن و افت کامل
thorough
U
بطور کامل کامل
document
U
ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
documenting
U
ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
documented
U
ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
breathers
U
استراحت
idle
U
استراحت
idled
U
استراحت
idles
U
استراحت
idlest
U
استراحت
recumbency
U
استراحت
breather
U
استراحت
rehabilitation
U
استراحت
vacations
U
استراحت
vacation
U
استراحت
rest
U
استراحت
yasme
U
استراحت
byes
U
استراحت
bye
U
استراحت
rests
U
استراحت
relaxation
U
استراحت
lie down
U
استراحت کوتاه
lie-down
U
استراحت کوتاه
sick leave
U
استراحت بیماری
nooning
U
استراحت نیمروز
repose
U
اسودگی استراحت
meal break
U
استراحت ناهار
rest
U
محل استراحت
rest period
U
دوره استراحت
rest cure
U
معالجه با استراحت
quiescent point
U
نقطه استراحت
relief time
U
زمان استراحت
respite _
U
فاصله استراحت
relief interval
U
استراحت متناوب
surcease
U
پایان استراحت
quiescent current
U
جریان استراحت
resting potential
U
پتانسیل استراحت
electrode bias
U
ولتاژ استراحت
rests
U
محل استراحت
idle period
U
دوره استراحت
binnacle
U
استراحت پزشکی
jump suit
U
لباس خانه و استراحت
rests
U
تکیه گاه استراحت
Zen
U
استراحت بحالت نشسته
lairs
U
محل استراحت جانور
mass practice
U
تمرین بدون استراحت
rest
U
تکیه گاه استراحت
lair
U
محل استراحت جانور
ease
U
سهولت استراحت رسایی
jump suits
U
لباس خانه و استراحت
eased
U
سهولت استراحت رسایی
parlor car
U
سالن استراحت قطار
binnacle list
U
فهرست استراحت پزشکی
easing
U
سهولت استراحت رسایی
work ratio
U
نسبت کار به استراحت
work relief
U
استراحت توام با کار
zazen
U
پایان استراحت نشسته
eases
U
سهولت استراحت رسایی
lodgment area
U
منطقه استراحت یا فرود در سر پل
i yearn for
U
ارزوی استراحت دارم
respite
U
استراحت تمدید مدت
dwellings
U
پیاده شدن برای استراحت
bedtime
U
وقت استراحت موقع خوابیدن
to take a mandatory break
U
وقت استراحت اجبا ری گذاشتن
lounge
U
محل استراحت ولم دادن
rehabilitation
U
اردوگاه استراحت تسلی دادن
lounged
U
محل استراحت ولم دادن
lounges
U
محل استراحت ولم دادن
bedtimes
U
وقت استراحت موقع خوابیدن
lounging
U
محل استراحت ولم دادن
dwelled
U
محل توقف توقفگاه استراحت
dwelling
U
پیاده شدن برای استراحت
dwell
U
محل توقف توقفگاه استراحت
slack suit
U
لباس مخصوص گردش یا استراحت
dwells
U
محل توقف توقفگاه استراحت
change up
U
جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
neutral corner
U
گوشههای رینگ بوکس درموقع استراحت
lying in
U
دوران استراحت ونقاهت بعداز زایمان
change of pace
U
جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
lounge car
U
قطار دارای سالن استراحت وتفریح
lounger
U
کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
ring stool
U
چهارپایه مخصوص استراحت بین روندهای بوکس
truce
U
وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
truces
U
وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
longtour area
U
منطقه استراحت خارج ازکشور افراد نظامی
diastasis
U
استراحت قلب در فاصله بین انقباض و انبساط
rest and recuperation
U
عقب بردن پرسنل برای استراحت و تجدید قوا
coffee break
U
تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
coffee breaks
U
تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
factorize
U
تقسیم یک عدد به دو عدد کامل که در اثر ضرب کردن همان عدد اصلی نتیجه شود
downtime
U
مدتی که کارخانه کار نمیکند مدت استراحت ماشین وکارخانه درشبانه روز
half area
U
محل توقف سربازان در حین حرکت برای تجدید سازمان یاگرفتن مهمات یا استراحت
paces
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
pace
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paced
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
lap
U
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lapped
U
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
round
U
هرروند 3 دقیقه و هرمسابقه 3روند دارد با یک دقیقه استراحت بین روندها
roundest
U
هرروند 3 دقیقه و هرمسابقه 3روند دارد با یک دقیقه استراحت بین روندها
leave area
U
منطقه استراحت پرسنل درپشت منطقه مواصلات
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com