English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sick leave U استراحت بیماری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lounge U اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounged U اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounging U اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounges U اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
sequela U بیماری ناشی از بیماری دیگر
relaxation U استراحت
byes U استراحت
bye U استراحت
idle U استراحت
breather U استراحت
vacations U استراحت
vacation U استراحت
breathers U استراحت
rehabilitation U استراحت
yasme U استراحت
idled U استراحت
recumbency U استراحت
rests U استراحت
idles U استراحت
rest U استراحت
idlest U استراحت
unbuckles U استراحت کردن
unbuckled U استراحت کردن
unbuckle U استراحت کردن
electrode bias U ولتاژ استراحت
binnacle U استراحت پزشکی
lie off U استراحت کردن
lie by U استراحت کردن
quiescent current U جریان استراحت
lie-down U استراحت کوتاه
go to rest U استراحت کردن
lie down U استراحت کوتاه
lie down U استراحت کردن
calm down <idiom> U استراحت کردن
lie-down U استراحت کردن
idle period U دوره استراحت
nooning U استراحت نیمروز
to pause U استراحت کردن
lie up U استراحت کردن
unbuckling U استراحت کردن
to rest oneself U استراحت کردن
surcease U پایان استراحت
repose U اسودگی استراحت
resting potential U پتانسیل استراحت
rest period U دوره استراحت
rest cure U معالجه با استراحت
respite _ U فاصله استراحت
relief time U زمان استراحت
relief interval U استراحت متناوب
rests U استراحت کردن
rests U محل استراحت
quiescent point U نقطه استراحت
rest U استراحت کردن
outstretch U استراحت کردن
meal break U استراحت ناهار
rest U محل استراحت
to take one's rest U استراحت کردن
to rest on one's oars U استراحت کردن
to repose oneself U استراحت کردن
to retire to bed U استراحت کردن
to go to roost U استراحت کردن
mass practice U تمرین بدون استراحت
zazen U پایان استراحت نشسته
lodgment area U منطقه استراحت یا فرود در سر پل
binnacle list U فهرست استراحت پزشکی
jump suit U لباس خانه و استراحت
jump suits U لباس خانه و استراحت
to breathe a horse U استراحت کردن به اسب
kick back <idiom> U تنها استراحت کردن
i yearn for U ارزوی استراحت دارم
parlor car U سالن استراحت قطار
to rest up U استراحت کامل کردن
rest up U استراحت کامل کردن
work ratio U نسبت کار به استراحت
work relief U استراحت توام با کار
lairs U محل استراحت جانور
rest U استراحت کردن بالشتک
lair U محل استراحت جانور
retire U استراحتگاه استراحت کردن
easing U سهولت استراحت رسایی
eases U سهولت استراحت رسایی
eased U سهولت استراحت رسایی
retires U استراحتگاه استراحت کردن
ease U سهولت استراحت رسایی
respite U استراحت تمدید مدت
rest U تکیه گاه استراحت
rests U استراحت کردن بالشتک
rests U تکیه گاه استراحت
Zen U استراحت بحالت نشسته
rehabilitation U اردوگاه استراحت تسلی دادن
bedtimes U وقت استراحت موقع خوابیدن
dwells U محل توقف توقفگاه استراحت
to take a mandatory break U وقت استراحت اجبا ری گذاشتن
bedtime U وقت استراحت موقع خوابیدن
dwelling U پیاده شدن برای استراحت
lounging U محل استراحت ولم دادن
lie دراز کشیدن استراحت کردن
lied U : دراز کشیدن استراحت کردن
dwellings U پیاده شدن برای استراحت
lies U : دراز کشیدن استراحت کردن
dwell U محل توقف توقفگاه استراحت
slack suit U لباس مخصوص گردش یا استراحت
dwelled U محل توقف توقفگاه استراحت
lounge U محل استراحت ولم دادن
bucket step U فیکس کردن پا برای استراحت
lounged U محل استراحت ولم دادن
lounges U محل استراحت ولم دادن
change up U جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
lying in U دوران استراحت ونقاهت بعداز زایمان
lounge car U قطار دارای سالن استراحت وتفریح
change of pace U جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
neutral corner U گوشههای رینگ بوکس درموقع استراحت
truce U وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
diastasis U استراحت قلب در فاصله بین انقباض و انبساط
truces U وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
longtour area U منطقه استراحت خارج ازکشور افراد نظامی
ring stool U چهارپایه مخصوص استراحت بین روندهای بوکس
lounger U کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
rest and recuperation U عقب بردن پرسنل برای استراحت و تجدید قوا
coffee break U تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
coffee breaks U تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
pathogenic U بیماری زا
illnesses U بیماری
maladies U بیماری
malady U بیماری
disease U بیماری
diseases U بیماری
virulent <adj.> U بیماری زا
illness U بیماری
epizootic U بیماری
downtime U مدتی که کارخانه کار نمیکند مدت استراحت ماشین وکارخانه درشبانه روز
some kind of sickness U یک نوعی از بیماری
tay sach's disease U بیماری تی- ساکس
sick bed U بستر بیماری
legionnaires' disease U بیماری لژیونرها
radiation sickness U بیماری برتابشی
radiation sickness U بیماری تابشی
VD U بیماری مقاربتی
VD U بیماری زهروی
Diagnosis. U تشخیص بیماری
to be laid up with something U بیماری گرفتن
wilson's disease U بیماری ویلسون
to be down with something U بیماری گرفتن
to be ill with something U بیماری گرفتن
to have something [a disease, an illness] U بیماری گرفتن
The symptoms ( of a disease) . U علائم بیماری
AIDS U بیماری ایدز
AIDS U بیماری سیدا
radiation sickness U بیماری اشعه
addison's disease U بیماری ادیسون
mental disease U بیماری روانی
illness U بیماری کسالت
mental disorder U بیماری روانی
catamnesis U تاریخچه بیماری
symptomatic U نشانه بیماری
psychosis U بیماری روانی
Parkinson's disease U بیماری پارکینسون
neuropathy U بیماری عصب
nosophilia U بیماری خواهی
illnesses U بیماری کسالت
lumpy jaw U بیماری "اکتینومیکوز"
herpes simplex U بیماری تب خال
advantage by illness U بهره بیماری
alzeimer's disease U بیماری الزایمز
hansen's disease U بیماری هنسن
venereal disease U بیماری مقاربتی
insect vectors U حشرات بیماری زا
ailments U بیماری مزمن
ailment U بیماری مزمن
rabies U بیماری هاری
love sickness U بیماری عشق
nosophobia U بیماری هراسی
pathophobia U بیماری هراسی
mental illness U بیماری روانی
pathognomy U بیماری شناسی
parkinsonism U بیماری پارکینسون
remission U بهبودی بیماری
epilepsy U بیماری صرع
pick's disease U بیماری پیک
pick's syndrome U بیماری پیک
encephalopathy U بیماری مغزی
graves'disease U بیماری گریوز
pott's disease U بیماری پوت
down's disease U بیماری داون
pestilence U بیماری طاعون
pathogenesis U بیماری زایی
paced U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paces U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
pace U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
half area U محل توقف سربازان در حین حرکت برای تجدید سازمان یاگرفتن مهمات یا استراحت
epinosic gain U بهره ثانوی بیماری
diathesis U بیماری پذیری ارثی
to die of an illness U در اثر بیماری مردن
allopathy U معالجهء بیماری با اضداد ان
haemorrhoid [British] U بواسیر [بیماری] [پزشکی]
basedow's disease U بیماری بیس داو
hemorrhoid [American] U بواسیر [بیماری] [پزشکی]
secondary gain U بهره ثانوی بیماری
beriberi U بیماری کمبود ویتامن B
migraine U میگرن [پزشکی] [بیماری]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com