English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
extractable U استخراج شدنی
mibeable U استخراج شدنی
minable U استخراج شدنی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lapsable U سلب شدنی ساقط شدنی برگشتنی
trainable U تربیت شدنی قطار شدنی
lapsible a U ساقط شدنی باطل شدنی
perishable goods U کالاهای خراب شدنی کالاهای فاسد شدنی
excerption U استخراج
extraction of copper U استخراج مس
productions U استخراج
working U استخراج
workings U استخراج
production U استخراج
eduction U استخراج
copper extraction U استخراج مس
exploitation U استخراج
decipherment U استخراج
extraction U استخراج
message retrieval U استخراج پیام
winnings U استخراج معدن
extracting U استخراج کردن
exploitation U انتفاع استخراج
mining U استخراج معدن
extracts U استخراج کردن
derivation U استنساخ استخراج
winning U استخراج معدن
production of oil U استخراج نفت
silver extraction U استخراج نقره
separatory funnel U قیف استخراج
pan U استخراج کردن
pan- U استخراج کردن
minable U قابل استخراج
stope U استخراج کردن
pans U استخراج کردن
derivations U استنساخ استخراج
mibeable U قابل استخراج
extractor U استخراج کننده
exploitable U قابل استخراج
exploiters U استخراج کننده
exploiter U استخراج کننده
extraction thimble U انگشتانه استخراج
extraction point U محل استخراج
extraction of bitumen U استخراج قیر
extractible U قابل استخراج
extract copper U مس استخراج شده
educt U استخراج یا استنباط
workable U قابل استخراج
draw out U استخراج کردن
decipherable U قابل استخراج
counting votes U استخراج اراء
extracted U استخراج کردن
indecipherable U غیرقابل استخراج
acid extraction U استخراج اسیدی
feature extraction U استخراج خصیصه
extract U استخراج کردن
under ground mining U استخراج زیرزمینی
under ground working U استخراج زیرزمینی
extractors U استخراج کننده
gold mining U استخراج طلا
saltworks U محل استخراج نمک
extraction solvent U حلال استخراج کننده
pull out quote U عبارت استخراج شده
illatively U بطریق استنتاج یا استخراج
educe U گرفتن استخراج کردن
salter U استخراج کننده نمک
educible U قابل استخراج یا استنباط
metallurgy U استخراج و ذوب فلزات
grub U از کتاب استخراج کردن
quarries U استخراج کردن معدن
extracts U بیرون کشیدن استخراج
extracting U بیرون کشیدن استخراج
extracted U بیرون کشیدن استخراج
mine U استخراج کردن یاشدن
extract U بیرون کشیدن استخراج
quarrying U استخراج کردن معدن
quarry U استخراج کردن معدن
Open-pit mining U استخراج معدن روباز
grubbed U از کتاب استخراج کردن
mined U استخراج کردن یاشدن
mines U استخراج کردن یاشدن
surface mining استخراج معدن روباز
strip mining [American E] U استخراج معدن روباز
grubs U از کتاب استخراج کردن
opencast mining [British E] U استخراج معدن روباز
continuous extraction apparatus U دستگاه استخراج پیوسته
metallurgy U فن استخراج وذوب فلزات فلزگری
acetum U استخراج عصاره ازگیاهان دارویی
extract U بیرون کشیدن استخراج کردن
extracts U بیرون کشیدن استخراج کردن
extracted U بیرون کشیدن استخراج کردن
saltern U کارخانه یا معدن استخراج نمک
pyrometallurgy U استخراج فلزات در اثر حرارت
extracting U بیرون کشیدن استخراج کردن
metallurgical U وابسته به فن استخراج وذوب فلزات
surface digging U استخراج معادن در سطح زمین
hydrometallurgy U استخراج یاتهیه فلزات بوسیله اب یا مایعات
public opinion polling U استخراج عقاید و اراء عمومی رفراندوم
metallurgic U وابسته بفن استخراج و قال کردن فلزات
stope U حفره پله مانند برای استخراج سنگ معدن
copper smelting U استخراج مس از سنگهای معدن توسط حرارت ذوب وگداز مس
quarry sap U مقدار رطوبتی که یک قطعه سنگ تا استخراج شدن ازمعدن دارد
blasting machine U دستگاهی که برای منفجرکردن سنگهای معدنی جهت استخراج انها
dissoluble U حل شدنی
resolvable U حل شدنی
dissolvable U اب شدنی
doable U شدنی
solvable U حل شدنی
pracitcable U شدنی
solubility U حل شدنی
makable <adj.> U شدنی
dissolvable U حل شدنی
workable <adj.> U شدنی
water-soluble U حل شدنی در آب
achievable <adj.> U شدنی
contrivable <adj.> U شدنی
doable <adj.> U شدنی
feasible <adj.> U شدنی
makeable <adj.> U شدنی
manageable <adj.> U شدنی
possible [doable, feasible] <adj.> U شدنی
practicable <adj.> U شدنی
executable <adj.> U شدنی
makable [spv. makeable] <adj.> U شدنی
possible U شدنی
collapsible U له شدنی
feasible U شدنی
ramrods U خم شدنی
ramrod U خم شدنی
solvency U حل شدنی
severable U جدا شدنی
separable U جدا شدنی
spoilable U خراب شدنی
saturable U اشباع شدنی
spareable U یدکی شدنی
scrutable U کشف شدنی
sectile U بریده شدنی
shrinkable U جمع شدنی
severable U سوا شدنی
transposable U جابجا شدنی
superable U مغلوب شدنی
transplantable U پیوند شدنی
transmutative U تبدیل شدنی
liquid U پول شدنی
tractile U کشیده شدنی
tensive U کشیده شدنی
tawie U رام شدنی
tameable U رام شدنی
tamable U رام شدنی
talus U رام شدنی
surmountable U فائق شدنی
liquids U پول شدنی
superimposable U اضافه شدنی
satisfiable U راضی شدنی
satiable U اشباع شدنی
satiable U اقناع شدنی
perishable U نابود شدنی
pulverizable U پودر شدنی
pulverable U پودر شدنی
perishable U هلاک شدنی
perishable U فاسد شدنی
precipitant U تعلیق شدنی
precipitant U جدا شدنی
persuasible U ترغیب شدنی
persuasible U تحریک شدنی
perishability U نابود شدنی
attainable U نائل شدنی
reducible U ساده شدنی
removable U رفع شدنی
detachable U جدا شدنی
locking U قفل شدنی
rightable U درست شدنی
rightable U راست شدنی
retracttable U جمع شدنی
retractile U جمع شدنی
resolvable U تجزیه شدنی
resoluble U تجزیه شدنی
repellency U دفع شدنی
removable U معزول شدنی
removable U برداشته شدنی
penetrable U سوراخ شدنی
utilitarian [useful] <adj.> U اجرا شدنی
manageable <adj.> U اجرا شدنی
makeable <adj.> U اجرا شدنی
makable [spv. makeable] <adj.> U اجرا شدنی
feasible <adj.> U اجرا شدنی
doable <adj.> U اجرا شدنی
contrivable <adj.> U اجرا شدنی
achievable <adj.> U اجرا شدنی
workable <adj.> U انجام شدنی
executable <adj.> U انجام شدنی
visible U دیده شدنی
possible [doable, feasible] <adj.> U اجرا شدنی
practicable <adj.> U اجرا شدنی
useful <adj.> U اجرا شدنی
suitable <adj.> U اجرا شدنی
purposive <adj.> U اجرا شدنی
purposeful <adj.> U اجرا شدنی
purpose-built <adj.> U اجرا شدنی
proper <adj.> U اجرا شدنی
practical <adj.> U اجرا شدنی
functional <adj.> U اجرا شدنی
convenient <adj.> U اجرا شدنی
appropriate [for an occasion] <adj.> U اجرا شدنی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com