English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (39 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
take on <idiom> U استخدام کردن،اجازه دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
recruited U سرباز یا دانش اموز جدید استخدام کردن استخدام سربازگیری کردن
recruiting U سرباز یا دانش اموز جدید استخدام کردن استخدام سربازگیری کردن
recruit U سرباز یا دانش اموز جدید استخدام کردن استخدام سربازگیری کردن
recruits U سرباز یا دانش اموز جدید استخدام کردن استخدام سربازگیری کردن
to empower somebody to participate U به کسی اجازه شرکت کردن دادن
graceful degradation U اجازه دادن به بخشهایی از سیستم برای کار کردن پس از خرابی یک بخش
consent U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
union shop U یکی از اصول سیستم سندیکایی که به موجب ان کارگرانی که عضو اتحادیه نیستند می توانند استخدام شوند ولی پس از استخدام باید به عضویت اتحادیه درایند
conferencing U اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
chargeable accessions U استخدام به صورت پرسنل کادر استخدام به صورت پیمانی
employs U استخدام کردن
engages U استخدام کردن
employing U استخدام کردن
enroll U استخدام کردن
employ U استخدام کردن
engage U استخدام کردن
to retain U استخدام کردن
employed U استخدام کردن
take into service U استخدام کردن
reengage U دوباره استخدام کردن
engage U گرفتن استخدام کردن
recruited U نواموز استخدام کردن
recruit U نواموز استخدام کردن
recruiting U نواموز استخدام کردن
reemploy U دوباره استخدام کردن
recruits U نواموز استخدام کردن
engages U گرفتن استخدام کردن
lets U اجازه دادن
allowances U اجازه دادن
permits U اجازه دادن
allowance U اجازه دادن
grant U اجازه دادن
lincense or cence U اجازه دادن
permit U اجازه دادن
let U اجازه دادن
granted U اجازه دادن
take in <idiom> U اجازه دادن
grants U اجازه دادن
to admit of U اجازه دادن
permitting U اجازه دادن
to allow U اجازه دادن
authorizing U اجازه دادن
authorises U اجازه دادن
authorize U اجازه دادن
authorizes U اجازه دادن
letting U اجازه دادن
authorising U اجازه دادن
allow U اجازه دادن
grant U اجازه دادن
suffer U اجازه دادن
have it <idiom> U اجازه دادن
suffered U اجازه دادن
suffers U اجازه دادن
go through <idiom> U اجازه دادن
to retain a freelancer U استخدام کردن پیشه ور آزاد
employs U بکار گماشتن استخدام کردن
employing U بکار گماشتن استخدام کردن
employed U بکار گماشتن استخدام کردن
employ U بکار گماشتن استخدام کردن
give out <idiom> U اجازه فرار دادن
allow U اجازه دادن ستودن
licences U اجازه رفتن دادن
allows U اجازه دادن ستودن
keep the ball rolling <idiom> U اجازه فعالیت دادن
authorization U اختیاردادن اجازه دادن
keep someone on <idiom> U اجازه همکاری دادن
licenses U اجازه رفتن دادن
let in U اجازه دخول دادن
licensing U اجازه رفتن دادن
authorisations U اختیاردادن اجازه دادن
to permit oneself U بخود اجازه دادن
let by U اجازه رد شدن دادن
enter U اجازه دخول دادن
entered U اجازه دخول دادن
allowing U اجازه دادن ستودن
licence U اجازه رفتن دادن
let someone through U اجازه ورود دادن
license U اجازه رفتن دادن
keep the home fires burning <idiom> U اجازه ادامه دادن
to let in U اجازه دخول دادن
enters U اجازه دخول دادن
thole U گذاردن اجازه دادن
to hire U برگزیدن برای کار [استخدام کردن]
to license a book U اجازه چاپ کتابی را دادن
to give a U اجازه حضوردادن گوش دادن
to license a play U اجازه نمایش داستانی را دادن
give oneself up to <idiom> U اجازه خوشی را به کسی دادن
let out U اجازه بیرون امدن دادن
to permit somebody something U به کسی اجازه چیزی را دادن
lincense U اجازه یا پروانه یا امتیاز دادن به
to let it get to that point U اجازه دادن که به آنجا [موقعیتی] برسد
franks U اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
franking U اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
frankest U اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
franked U اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
frank U اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
franker U اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
to let out U اجازه برون امدن دادن اشکارساختن
authorizing U اجازه دادن برای انجام کاری
authorizes U اجازه دادن برای انجام کاری
authorises U اجازه دادن برای انجام کاری
authorize U اجازه دادن برای انجام کاری
authorising U اجازه دادن برای انجام کاری
give free rein to <idiom> U اجازه حرکت یا انجام کاری را دادن
authorize U اجازه دادن به کسی برای انجام کاری
authorizes U اجازه دادن به کسی برای انجام کاری
authorises U اجازه دادن به کسی برای انجام کاری
authorising U اجازه دادن به کسی برای انجام کاری
authorizing U اجازه دادن به کسی برای انجام کاری
finder U واسط کاربر گرافیکی به Macintosh اجازه دادن به کابر به مشاهده فایل ها و شروع برنامههای کاربردی با استفاده از Mouse
flowchart U صفحه پلاستیکی با نشانههای بریده شده موقت برای اجازه دادن به نشانه ها تا به آسانی و به سرعت رسم شوند
flow diagram U صفحه پلاستیکی با نشانههای بریده شده موقت برای اجازه دادن به نشانه ها تا به آسانی و به سرعت رسم شوند
applications U به کار گماردن استخدام کردن به کار بردن
application U به کار گماردن استخدام کردن به کار بردن
to engage somebody as somebody U کسی را به عنوان کسی [در پیشه ای] استخدام کردن
warranting U اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warranted U اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warrants U اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warrant U اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
electronic cottage U مفهوم اجازه دادن به کارگران برای اینکه در خانه بمانند و کارها را توسط بکارگیری ترمینالهای کامپیوتر که به یک دفترمرکزی متصل میباشد انجام دهند
flattest U برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
flat U برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
exquatur U اجازه اقدام دادن به کنسول منظور اجازهای است که به کنسول داده میشود تا به وفایف خود عمل کند
clearance U اجازه ترخیص اجازه نامه
leave U اجازه مرخصی رها کردن ترک کردن
leaving U اجازه مرخصی رها کردن ترک کردن
to obtain permission U تحصیل اجازه کردن
to pray permission U در خواست اجازه کردن
emulation U رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
recruitment U استخدام
service U استخدام
serviced U استخدام
sorb U استخدام
employment U استخدام
lincense or cence U مرخص کردن اجازه استفاده از چیزی
c U استفاده از سیستم کامپیوتری برای اجازه دادن به کاربران برای ارسال و دریافت پیام از سایر کاربران
featherbed U استخدام کارمنداضافی
public service U استخدام دولتی
employable U قابل استخدام
unemployable U غیرفابل استخدام
retd U مخفف در استخدام
personnel manager U مدیر استخدام
reenagement U استخدام دوباره
personnel management U مدیریت استخدام
employers U استخدام کننده
employer U استخدام کننده
prior admission U اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
inductee U نفر استخدام شده
labour policy U سیاست استخدام کارکنان
working paper U ورقهء استخدام کارگر
administrative contracting office U دفتر استخدام کارگزینی
pirated U بدون اجازه ناشر یا صاحب حق طبع چاپ کردن
pirate U بدون اجازه ناشر یا صاحب حق طبع چاپ کردن
pirating U بدون اجازه ناشر یا صاحب حق طبع چاپ کردن
pirates U بدون اجازه ناشر یا صاحب حق طبع چاپ کردن
reenlistment U دوباره در ارتش استخدام شدن
sign on U قرارداد استخدام کسی را امضاکردن
disciplining U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplines U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
discipline U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
he was engagedon probation U بعنوان کاراموزی اورا استخدام کردند
open shop U بنگاه دارای سیستم استخدام ازاد
billeted U پروانه ورقه رای را ثبت کردن اجازه نامه جا و خوراک صادرکردن
billeting U پروانه ورقه رای را ثبت کردن اجازه نامه جا و خوراک صادرکردن
CD E U فرصتی که اجازه ضبط و پاک کردن داده را از دیسک فشرده میدهد
billet U پروانه ورقه رای را ثبت کردن اجازه نامه جا و خوراک صادرکردن
billets U پروانه ورقه رای را ثبت کردن اجازه نامه جا و خوراک صادرکردن
PID U متصل یاد شده به سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه به کاربران
restricts U محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
restricting U محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
restrict U محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
licence U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licenses U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
authorization to copy U اجازه ناشر نرم افزار به کاربر برای کپی کردن از برنامه در تعدادی معین
licences U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
to depict somebody or something [as something] U کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
conducts U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducting U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducted U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
to picture U شرح دادن [نمایش دادن] [وصف کردن]
personal U متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
piracy U چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
communication U بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
trojan horse U برنامه وارد شده در سیستم توسط سک شخص کلاهبردار. یک تابع نامناسب انجام میدهد درحین کپی کردن اطلاعات در فایل با اولویت کمتر که از آن پس آن شخص بدون اجازه کاربر به آن دسترسی خواهد داشت
designs U پروژه دادن طرح دادن طرح کردن برنامه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com