Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 80 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
maritime
U
استان بحری یاساحلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
long tom
U
توپ دریایی دور رس یاساحلی
thalassic
U
بحری
maritime
U
بحری
marine
U
بحری
marines
U
بحری
actinia
U
شقایق بحری
marine insurance
U
بیمه بحری
finger fish
U
نجم بحری
sea pad
U
نجم بحری
sea power
U
قدرت بحری
monometer
U
شعر یک بحری
sindbad the sailor
U
سندباد بحری
averaging
U
خسارت بحری
average
U
خسارت بحری
averaged
U
خسارت بحری
averages
U
خسارت بحری
pentameters
U
شعر پنج بحری
pentameter
U
شعر پنج بحری
shire
U
استان
nomarchy
U
استان
eparchy
U
استان
counties
U
استان
county
U
استان
province
U
استان
provinces
U
استان
shires
U
استان
provice
U
استان
manchuria
U
استان منچوری
court of province
U
دادگاه استان
massachusett
U
استان ماساچوست
Moldavia
U
استان ملداوی
Azerbaijan
U
استان آذربایجان
sectionalism
U
استان گرایی
Zanjan
U
استان زنجان
massachusetts
U
استان ماساچوست
state bank
U
بانک استان
courts of appeal
U
دادگاه استان
stating
U
دولت استان
states
U
دولت استان
state
U
دولت استان
stated
U
دولت استان
state-
U
دولت استان
court of appeal
U
دادگاه استان
county town
U
حاکم نشین استان
welch
U
اهل استان ولزانگلستان
county towns
U
حاکم نشین استان
shires
U
به استان تقسیم کردن
upstater
U
اهل شمال استان
shire
U
به استان تقسیم کردن
county magestrate
U
قاضی دادگاه استان
pomeranian
U
اهل استان "ژپومرانیا"
Qainat
U
منطقه قائنات در استان خراسان
the story is at an end
U
استان به پایان رسیده است
welcher
U
اهل استان ولز انگلستان
Nain
U
شهر نائین در استان اصفهان
welsher
U
اهل استان ولز انگلستان
state flower
U
گل علامت مخصوص هر استان یا کشور
quebec
U
استان " کبک " در مشرق کانادا
Welsh
U
اهل استان ولز انگلستان
hawk eye
U
کنیه اهل استان ایوا
hoosier
U
لقب استان ومردم ایندیانا
sectionalism
U
طرفداری ازمحله یا استان بخصوصی
posse comitatus
U
قدرت قانونی یک بخش یا یک استان
jayhawker
U
لقب اهالی استان کانزاس دراتازونی
tarheel
U
اهل استان کارولینای شمالی امریکا
texas
U
استان تکزاس درکشورهای متحده امریکا
propretor
U
کنسول فرماندار استان قدیم روم
illinois
U
استان >ایلی نویز< در ایالت متحده امریکا
the principality
U
استان WALES که اسما بران حکومت دارد
the principality of wales
U
استان WALES که اسما بران حکومت دارد
state's attorney
U
نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
state attorney
U
نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
general grant
U
کمک دولت مرکزی به مقامات محلی به عنوان مثال کمک به اموزش و پرورش استان
lion rug
U
فرش شیری
[این طرح بیشتر مربوط به استان فارس و عشایر آن منطقه بوده و گاه در طرح از شتر و یا حیوانات دیگر نیز استفاده می شود.]
Rudbar
U
شهر رودبار
[این شهر در استان قزوین به بافت فرش در اندازه های مختلف و استفاد از پود سفید یا خاکستری یا صورتی شناخته شده است.]
Farahan
U
فراهان
[این ناحیه در استان مرکزی با بافت های هراتی، میناخانی و گل حنائی در قرن نوزدهم میلادی بازار جهانی خوبی داشته و شاخص آن استفاده از پودهای آبی و صورتی بوده است.]
Reihan
U
ریحان
[شهری در استان مرکزی و نزدیک اراک که به بافت طرح های هراتی و افشان یا زمینه قرمز شهرت داشته و اکثر فرش های آن بصورت تک پودی بافته می شوند.]
Sarouk
U
ساروق
[حوزه بافت ساروق در استان مرکزی با شهرت جهانی در بافت فرش های پر تراکم با زمینه قرمز و حاشیه آبی، پرز بلند و طرح افشان بته ای و گل خشتی است.]
rashwan medallion
U
ترنج رشوان
[این شهر در استان کردستان قرار داشته و به بافت قالیچه های خورجینی، گلیم و فرش های هندسی با ترنج مخصوص به این ناحیه شهرت دارد. ترنج این فرش ها بصورت لوزی بزرگ به همراه اشکال هندسی می باشد.]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com