English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 75 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
the horse paws the ground U اسب سم بزمین میزنند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
i hear a tap at the door U در میزنند
they serve it with butter U کره به ان میزنند
there is a ring at the door U دم در زنگ میزنند
the stars twinkle U چشمک میزنند
birds are singing U مرغان چهچه میزنند
pipe light U تیکه چوبی که با ان پیپ یاچپق را اتش میزنند
kench U تغاری که ماهی یاپوست رادران نمک میزنند
jew's harp U سازی که با دندان نگاه میدارند و باانگشت میزنند
noyau U یکجور نوشابه که مغز هسته بان میزنند
wedding favour U گل یا نوار سفید که به افتخارعروسی به جامه خود میزنند
papier U یکجور مقوای سخت که چسب و گل رس و چیزهای دیگربخمیران میزنند
irredentist U طرفدار برگرداندن همه جاهایی که ایتالیایی حرف میزنند به ایتالیا
gongs U زنگی که عبارت است ازکاسه و چکشی که اهسته بران میزنند
gong U زنگی که عبارت است ازکاسه و چکشی که اهسته بران میزنند
aground U بزمین
land vi U بزمین رسیدن
set down U بزمین گذاشتن
landed U وابسته بزمین
overbear U بزمین زدن
to cast down U بزمین زدن
To stamp the ground . U با پا بزمین کوبیدن
To fall head first . U با سر بزمین خوردن
ground U بزمین نشستن
to set down U بزمین گذاشتن
to measure one'd length U رو بزمین خوابیدن
to lick the dust U بزمین خوردن
to laylow U بزمین زدن
to knock down U بزمین زدن
land U بزمین نشستن
to hurl down U بزمین زدن
fell U بزمین زدن
felled U بزمین زدن
felling U بزمین زدن
fells U بزمین زدن
to hew down U بزمین افکندن
to clatter down U با صدا بزمین افتادن
knock down U باضربت بزمین کوبیدن
rootle U پوز بزمین زدن
to bring to ruin U فناکردن بزمین زدن
The plan landed . U هواپیما بزمین نشست
landings U بزمین نشستن هواپیما
geomorphic U شبیه بزمین زمینی
landing U بزمین نشستن هواپیما
captive balloon U بالون بزمین بسته
to lay down ones arms U سلاح خودرا بزمین گذاشتن
handstand U دست ها بزمین وپاهادر هوا
handstands U دست ها بزمین وپاهادر هوا
lob U چیزی راسنگین بزمین زدن
lobbed U چیزی راسنگین بزمین زدن
to lay by the heels U در بند نهادن بزمین زدن
floor U بزمین زدن شکست دادن
stratus U ابر گسترده ونزدیک بزمین
lobbing U چیزی راسنگین بزمین زدن
lobs U چیزی راسنگین بزمین زدن
fall out U ذرات رادیواکتیوی که از جو بزمین میریزد
floors U بزمین زدن شکست دادن
trailers U گیاهی که بزمین یا در ودیوار میچسبد
trailer U گیاهی که بزمین یا در ودیوار میچسبد
floored U بزمین زدن شکست دادن
clicked U صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
click U صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
clicks U صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
kite balloon U یکجوربالن بزمین بسته که به بادبادک درازمیماند
to knock down U زمین زدن بامشت بزمین انداختن ازپادراوردن
ventre a terre U سراسیمه باشتاب هرچه بیشتر شکم بزمین
land tie U تیر یا جرزی که قسمتی ازدیوار را بزمین اتصال میدهد
punts U ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punt U ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punted U ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
predial slaves U بردگان وابسته بزمین بردگان زراعتی
steer roping U کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
crushes U له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
crushed U له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
crush U له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com