English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
gaited U اسب دارای حرکت پاهای معین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
foot sore U دارای پاهای زخمی
rough footed U دارای پاهای پردار
plumiped U دارای پاهای پردار
footsore U دارای پاهای زخمی
feather footed U دارای پاهای پردار
duckfooted U دارای پاهای شهن
gait U طرز حرکت پاهای اسب
rough legged U دارای پاهای پردار مودرچهارقلم
spindle legged U دارای پاهای درازوباریک لندوک
fin footed U دارای پاهای پرده دار
spindle shanked U دارای پاهای دراز وباریک لندوک
leg of mutton U دارای پاهای مثلثی شکل شبیه گوسفند
move off the ball U حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
named airport of departure U فرودگاه معین برای حرکت
circumstanced U دارای یک حالت معین
morphous U دارای شکل معین ومعلوم
figurate U دارای شکل معین منقوش
propertied U متمکن دارای خواص معین
tabulation U 1-مرتب کردن جدول اعداد.2-حرکت نوک چاپ یا نشانه گر در یک فاصله معین شده در امتداد یک خط
time distance U مسافت زمانی حرکت ستون مسافت طی شده در زمان معین
succussatory U دارای حرکت دشوار
slow moving U دارای حرکت کند
self moved U دارای حرکت بادی
knock kneed U دارای حرکت کج ومعوج
reciprocating U دارای حرکت متناوب
snaked U دارای حرکت مارپیچی بودن
snakes U دارای حرکت مارپیچی بودن
self moved U دارای حرکت خود بخود
snake U دارای حرکت مارپیچی بودن
boresafe fuze U ماسوره دارای ضامن حرکت در داخل لوله
false attack U حمله معین شمشیرباز درانتظار واکنش معین
tacks U سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacking U سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacked U سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tack U سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tandem roller U نوعی قلطک که دارای چرخهای فلزی بوده وچرخها پشت سر هم حرکت میکند
heel U پاهای عقب
heels U پاهای عقب
astride U با پاهای گشاداز هم
astraddle U با پاهای از هم گشاده
stag position U وضع پاهای باز
stag jump U پرش با پاهای باز در هوا
hermit crabs U خرچنگی که پاهای عقب ان ناقص است
hermit crab U خرچنگی که پاهای عقب ان ناقص است
red legs U نام چندجورپرنده که پاهای قرمز دارند
jack knife U خم شدن بجلو با پاهای مستقیم و گرفتن مچ پا بادستها
capriole U پرش عمودی اسب با پاهای کشیده به عقب
She has long and shapely legs . U ساق پاهای کشیده وخوش ترکیبی دارد
side staddle hep U پرش به بالا با پاهای باز ودستها به طرفین
weatherly U حرکت در مسیر باد دارای باد مساعد
differential ailerons U ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
lenz' law U جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
straddle seat U تعادل روی پارالل روی دستها با پاهای باز
time charter U اجاره وسیله نقلیه برای مدت معین اجاره کشتی برای مدت معین
waves U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feinting U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouse U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order U ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
trackball U وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
strokes U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
fish tailing U حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
stroke U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruised U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
tape U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
taped U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroked U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
tapes U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
cruising U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
stroking U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
isobar U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious U دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled U دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
transfer U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
compound motion U حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
transfers U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
counter clockwise U حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
transferring U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
ringent U دارای دهن باز دارای لبان برگشته
gravel blind U دارای چشم تار دارای دید کم
virile U دارای نیروی مردی دارای رجولیت
acinaseous U دارای تخم و بذر دارای تخمدان
low tension U دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
galleried U دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
aberration جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
drags U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouse U وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouses U وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
relative U که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum U سرعت حرکت شتاب حرکت
angle of depression U میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
skulls U حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
skull U حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
moving havens U مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
outrigged U دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
travelling overwatch U راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش
rubicon U حد معین
punctual U معین
ledgers U معین
specifics U معین
specific U معین
accessory U معین
indeterminate U نا معین
adjutant U معین
ledger U معین
auxiliaries U معین
certain U معین
specified U معین
fixed U معین
given U معین
ally U معین
allying U معین
adjutants U معین
subsidiaries U معین
subsidiary U معین
regulars U معین
precise U معین
regular U معین
settled U معین
adjutor U معین
accessorial U معین
limiting U معین
ancillary U معین
auxiliary U معین
definite U معین
determinate U معین
ledger card U کارت معین
assignable U معین مشخص
specified time U وقت معین
destined U مقصد معین
do U فعل معین
adverb modifying a verb U معین فعل
aoristic U غیر معین
statically determined U از نظراستاتیکی معین
limit U معین کردن
figure out U معین کردن
systematically U با روش معین
linking verb U فعل معین
space U مدت معین
allotted time U وقت معین
spaces U مدت معین
at a stated time U در وقت معین
part performance U عقد معین
denominate U معین کردن
dosed U اندازه معین
doses U اندازه معین
determinately U بطور معین
inset U : معین کردن
dosing U اندازه معین
determinate error U خطای معین
adverb U معین فعل
spans U فاصله معین
insets U : معین کردن
rhomboidal U شبه معین
specifying U معین کردن
anyone U هرشخص معین
general ledger U معین عام
shall U فعل معین
specify U معین کردن
positive U یقین معین
specifies U معین کردن
dose U اندازه معین
definitive U معین کننده
adverbs U معین فعل
settles U معین کردن
designate U معین کردن
designates U معین کردن
designating U معین کردن
auxiliaries U امدادی معین
auxiliary U امدادی معین
on a given day U در روزی معین
draw the line <idiom> U معین کردن
span U مدت معین
spanned U مدت معین
allocating U معین کردن
allocates U معین کردن
settle U معین کردن
regulars U معین مقرر
regular U معین مقرر
define U معین کردن
defined U معین کردن
defines U معین کردن
defining U معین کردن
allocate U معین کردن
rose bay U گل معین التجاری
thetical U مقرر معین
specifics U مخصوص معین
the fullness of time U وقت معین
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com