Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to ride one's horse to death
U
اسب خود رابا سواری زیادازپا در اوردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to rime one word with another
U
یک کلمه رابا کلمه دیگر قافیه اوردن
To bring two persons face to face .
U
دونفر رابا هم روبروکردن
drift bolt
U
میخی که میخ دیگری رابا ان دراورند
Handle the boxes with care.
U
جعبه ها رابا احتیاط جابجا کنید
I stamped on the spider .
U
عنکبوت رابا پایم کوبیدم ( وله کردم )
To do something waveringly.
U
کاری رابا ترس ولرز انجام دادن
To speake in great detail.
U
مطلبی رابا طول وتفصیل بیان کردن
hard starboard
U
ناو رابا چرخش سریع بسمت پاشنه بگردانید
ruddleman
U
چوپانی که گوسفندان خود رابا گل اخری رنگ کرده
snivels
U
اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
snivel
U
اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
sniveled
U
اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
snivelled
U
اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
snivelling
U
اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
To conduct a meeting in an orderly manner.
U
جلسه ای رابا نظم وتر تیب اداره کردن
To treat them all alike. (indiscriminately).
U
همه رابا یک چوب راندن ( یکسان رفتار کردن )
sniveling
U
اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
to peg out
U
میخ اخر رابا گوی زدن وبازی رابپایان رساندن
pugging
U
خاک اره یا چیز دیگری که فضایی رابا ان پرکنندتاصدادران نه پیچد
planimeter
U
دستگاهی که مساحت اشکال غیر هندسی رابا ان اندازه می گیرند
pot pourri
U
کوزهای که برگهای چندین جورگل رابا ادویه خوشبوامیخته دران میریزند
action oriented management report
U
گزارشی که شرایط غیرعادی رابا توجه ویژهای که نیازدارد به مدیریت هشدار میدهد
obituarist
U
کسیکه در گذشتهای تازه رابا شرح حال در گذشتگان درروزنامه اعلان می کنند
governmentalize
U
تحت کنترل حکومت در اوردن بصورت دولتی در اوردن
to press against any thing
U
بر چیزی فشار اوردن بچیزی زور اوردن
jargonize
U
بزبان غیر مصطلح یا امیخته در اوردن یا ترجمه کردن بقالب اصطلاحات خاص علمی یافنی مخصوص در اوردن
tenant by sufference
U
هر گاه کسی ملکی رابا عنوان و سمت قانونی درتصرف داشته باشد و پس اززوال سمت
grasps
U
بچنگ اوردن گیر اوردن
grasped
U
بچنگ اوردن گیر اوردن
grasp
U
بچنگ اوردن گیر اوردن
bioecology
U
رشتهای از محیط شناسی که روابط گیاهان و حیوانات رابا محیط اطراف خود موردبحث قرار میدهد
jigsaw puzzle
U
نوعی بازی معمایی که بازیکنان باید قطعات متلاشی و مختلف یک شکل یا نقشه رابا هم جفت کرده و شکل مخصوص با ان بسازند
ride
U
سواری
rides
U
سواری
driving
U
سواری
riding
U
سواری
Woman sitting on the man
U
کیر سواری
terrtorialize
U
محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
to take a drive
U
سواری کردن
to take a ride
U
سواری کردن
surfriding
U
موج سواری
passenger car
U
اتومبیل سواری
top boot
U
چکمه سواری
surfing
U
موج سواری
horsemanship
U
اسب سواری
saddled
U
سواری کردن
saddle
U
سواری کردن
saddles
U
سواری کردن
surf riding
U
موج سواری
cycling
U
دوچرخه سواری
saddler
U
اسب سواری
skim boarding
U
موج سواری
saddle horse
U
اسب سواری
surf
U
موج سواری
motorcar
U
خودرو سواری
trooper
U
اسب سواری
jockeying
U
اسب سواری
autos
U
ماشین سواری
auto
U
ماشین سواری
passenger car trailer
U
تریلرخودروی سواری
equitation
U
هنراسب سواری
hackney
U
اسب سواری
amaxophobia
U
سواری هراسی
troopers
U
اسب سواری
roadsters
U
اسب سواری
roadster
U
اسب سواری
jumbles
U
سواری کردن
jumbled
U
سواری کردن
manege
U
اسب سواری
jumble
U
سواری کردن
jumbling
U
سواری کردن
hacking jacket
U
کت اسب سواری
hacking jackets
U
کت اسب سواری
stock watering
U
سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
surfmanship
U
مهارت در موج سواری
drive
U
سواری کردن کوبیدن
troopers
U
اسب سواری نظامی
riding habits
U
جامه سواری زنانه
riding habit
U
جامه سواری زنانه
habit
U
لباس سواری زنانه
trooper
U
اسب سواری نظامی
drive
U
رانش سواری دوندگی
equestrian
U
مربوط به اسب سواری
drives
U
رانش سواری دوندگی
drives
U
سواری کردن کوبیدن
motor road
U
جاده موتور سواری
cavalcade
U
سواری گردش سواره
cavalcades
U
سواری گردش سواره
jodhpur
U
شلوار چسبان سواری
joo choo seogi
U
ایستادن اسب سواری
outride
U
در سواری پیش افتادن از
sailable
U
قابل سواری دردریا
manege
U
اموزشگاه اسب سواری
harness horse
U
اسب سواری یا بارکش
hacking
U
اسب سواری تفریحی
bicycle path
U
مسیر دوچرخه سواری
habits
U
لباس سواری زنانه
surfboards
U
تخته موج سواری
to learn to ride
U
سواری یاد گرفتن
to go by bicycle
U
دوچرخه سواری کردن
to ride a bicycle
U
دوچرخه سواری کردن
nag
U
اسب کوچک سواری
to give somebody a lift
U
به کسی سواری دادن
nagged
U
اسب کوچک سواری
surfboard
U
تخته موج سواری
bicycles
U
دوچرخه سواری کردن
to give somebody a ride
U
به کسی سواری دادن
bicycle
U
دوچرخه سواری کردن
velodrome
U
پیست دوچرخه سواری
nags
U
اسب کوچک سواری
wake surfing
U
موج سواری بدنبال قایق
stick
U
تخته موج سواری شلاق
ride
[American E]
U
سواری
[گردشگری]
[خودرو رانی]
lift
U
سواری
[گردشگری]
[خودرو رانی]
freestyle
U
موج سواری بامانور ازاد
to stand treat
U
هزینه مهمانی یا سواری رادادن
barge
U
تخته بزرگ موج سواری
malibu
U
تخته فایبرگلاس موج سواری
hotdogging board
U
تخته کوتاه موج سواری
barged
U
تخته بزرگ موج سواری
barges
U
تخته بزرگ موج سواری
ap joo choom
U
ایستادن اسب سواری بجلو
body surf
U
موج سواری بدون تخته
eventing
U
انواع مسابقه اسب سواری
windsurfers
U
تخته موج سواری با بادبان
windsurfer
U
تخته موج سواری با بادبان
charreada
U
سواری مکزیکی اسب وحشی
to get a ride with somebody
U
سواری گرفتن از کسی
[در خودرو]
stage race
U
مسابقه مرحلهای دوچرخه سواری
to get a lift with somebody
U
سواری گرفتن از کسی
[در خودرو]
to get a lift from somebody
U
سواری گرفتن از کسی
[در خودرو]
windsurfing
U
موج سواری با تخته و بادبان
equitation
U
هنر سواری و مهار اسب
rodeo
U
مسابقه سواری اسب یا گاووحشی
rodeos
U
مسابقه سواری اسب یا گاووحشی
to hitch a lift
[ride]
from somebody
U
سواری شدن
[در خودروی کسی]
junk surf
U
امواج نامناسب برای موج سواری
australian pursuit
U
مسابقه تعقیبی 8 نفره دوچرخه سواری
[Could I]
give you a lift?
[colloquial]
U
به کسی پیشنهاد سواری دادن کردن
to offer somebody a lift
U
به کسی پیشنهاد سواری دادن کردن
haute ecole
U
تمرین اسب سواری از روی مانع
bodysurfing
U
موج سواری روی سینه وشکم
to bike
U
دوچرخه سواری کردن
[اصطلاح روزمره]
noses
U
دماغه جلویی تخته موج سواری
saddle bronc riding
U
سواری بر اسب وحشی برای 01 ثانیه
nose
U
دماغه جلویی تخته موج سواری
surf off
U
دور نهایی مسابقه موج سواری
slide
U
سواری کردن مقابل موج بازاویه شکسته
banking track
U
انحنای پیست دوچرخه سواری بطرف داخل
point race
U
مسابقه دوچرخه سواری طولانی چند مرحلهای
tubing
U
ورزش یا تفریح قایق سواری درمسیر رود
hang ten
U
سواری تخته موج درحال جلوبودن 01 انگشت پا
italian pursuit
U
مسابقه تعقیبی تیمی دوچرخه سواری از 2 تا 5 نفر
slides
U
سواری کردن مقابل موج بازاویه شکسته
caroche
U
نوعی کالسکه یادرشکه درشکه سواری کردن
catch a rail
U
برخورد تخته موج سواری باموج و سرنگونی
this ground rides soft
U
این زمین برای سواری نرم است
to tilt at the ring
U
سر سواری حلقه اویزانی رابانوک نیزه برداشتن
tourist trophy
U
مسابقههای سالانه موتورسیکلت سواری درجزیره من انگلستان
stall
U
برای چند لحظه ازسرعت موج سواری کاستن
floater
U
پاس ارام هوایی تخته بزرگ موج سواری
blown out
U
رانده شدن تخته موج سواری با باد شدید
bareback riding
U
سواری بدون زین برای 8ثانیه بر اسب وحشی
cheat
U
سواری تخته موج بدون جلو بردن بدن
stalling
U
برای چند لحظه ازسرعت موج سواری کاستن
pursuit
U
مسابقه دوچرخه سواری انفرادی یا تیمی تعقیبی بازمانگیری
madison
U
مسابقه دوچرخه سواری استقامت 6 روزه بین 2 تیم
pursuits
U
مسابقه دوچرخه سواری انفرادی یا تیمی تعقیبی بازمانگیری
cheated
U
سواری تخته موج بدون جلو بردن بدن
cheats
U
سواری تخته موج بدون جلو بردن بدن
kermesse
U
مسابقه دوچرخه سواری 3 تا5 مایل در شهر و خارج
big gun
U
سرسخت در کسب امتیاز تخته سنگین و بزرگ موج سواری
gun
U
تخته بزرگ وسنگین موج سواری برای موجهای سنگین
serpentine
U
سواری در طول مانژ با یک رشته پیچ و خمهادر سمت مخالف
guns
U
تخته بزرگ وسنگین موج سواری برای موجهای سنگین
skim board
U
تخته گرد یا مربع مستطیل برای موج سواری در اب کم عمق
tilts
U
شیب داشتن مسابقه نیزه سواری شمشیربازی سواره درقرون وسطی
tilt
U
شیب داشتن مسابقه نیزه سواری شمشیربازی سواره درقرون وسطی
tilted
U
شیب داشتن مسابقه نیزه سواری شمشیربازی سواره درقرون وسطی
scooter
U
روروک مخصوص بچه ها قایق موتوری ته پهن روروک سواری کردن
miss and out
U
مسابقه دوچرخه سواری بین 3 نفر یا بیشتر که نفر اخرحذف میشود
scooters
U
روروک مخصوص بچه ها قایق موتوری ته پهن روروک سواری کردن
banked track
U
پیست اتومبیلرانی با انحنای برجسته پیست انحناداربرجسته دوچرخه سواری
goofy foot
U
موج سواری که بجای پای چپ پای راست را روی تخته بجلو می گذارد
dude ranch
U
گله داری واسب سواری وحشم داری
horsy
U
معتاد به اسب سواری یا اسب دوانی
shoot the tube
U
موج سواری در حفره موج
shoot the curl
U
موج سواری در حفره موج
immigrated
U
اوردن
procure
U
اوردن
immigrating
U
اوردن
bring back
U
پس اوردن
immigrates
U
اوردن
bring in
U
اوردن
immigrate
U
اوردن
procuring
U
اوردن
leavens
U
ور اوردن
leavening
U
ور اوردن
brings
U
اوردن
procured
U
اوردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com