English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
free-for-all U اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
free-for-alls U اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
prizer U برنده جایزه
prizewinner U برنده جایزه
Nobel Prize winner U برنده جایزه نوبل
Nobel laureate U برنده جایزه نوبل
cupholder U برنده گلدان جایزه در مسابقه نهایی
saving U قرارداد بین سوارکاران مسابقه برای تقسیم جایزه برنده
winner's circle U محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
Bounty hunter U جایزه بگیر،کسی که کارش دستگیری خلافکارها برای گرفتن جایزه است
awarding U جایزه دادن جایزه
reward and rewarded U جایزه.جایزه داده شده
awarded U جایزه دادن جایزه
award U جایزه دادن جایزه
awards U جایزه دادن جایزه
garnishment U میشود دائر براینکه حق تحویل اشیا یا نقودوی را به نامبرده ندارد وباید در محضر دادگاه حاضرشود و به ادعای خواهان پاسخ دهد
permissively U چنانکه اجازه بدهد
more power to your elbow U خدابشما توفیق بدهد
He was pressed for pressed for ad answer . U به اوفشار آوردند تا جواب بدهد
more power to your elbow U خدازور بازو بشما بدهد
whichever is the sooner U هر کدام که زودتر رخ بدهد [قانون]
turncoats U کسی که تغییر مسلک بدهد
God bless you! U خدا برکتت [تان] بدهد!
turncoat U کسی که تغییر مسلک بدهد
bonuses U جایزه
bounty U جایزه
prize man U جایزه بر
guerdon U جایزه
rewardable U جایزه
meed U جایزه
prise U جایزه
prised U جایزه
prises U جایزه
prising U جایزه
bonus U جایزه
prizing U جایزه
rewards U جایزه
rewarded U جایزه
reward U جایزه
prized U جایزه
prize U جایزه
trophies U جایزه
trophy U جایزه
premium U جایزه
premiums U جایزه
priase U جایزه
award U جایزه
awards U جایزه
awarding U جایزه
awarded U جایزه
prizes U جایزه
cedillas U نام نشانی که زیرزمیگذارندتاصدای سین بدهد
cedilla U نام نشانی که زیرزمیگذارندتاصدای سین بدهد
pursed U جایزه نقدی
purse U جایزه نقدی
laureate U جایزه دار
consideration U جایزه قیمت
head money U جایزه اوردن سر
prizes U انعام جایزه
considerations U جایزه قیمت
testimonial U پاداش جایزه
testimonials U پاداش جایزه
purses U جایزه نقدی
prize U انعام جایزه
prizing U انعام جایزه
prized U انعام جایزه
pursing U جایزه نقدی
export bounty U جایزه صدور
nobel prize U جایزه نوبل
money U جایزه نقدی
Nobel Prize U جایزه نوبل
to win laurels U جایزه گرفتن
testimonialize U جایزه دادن
premium for excellence U جایزه فضیلت
oscar U جایزه اسکار
the export of ... is granted the premium. U صدور ... جایزه دارد.
pewter U جام پیروزی جایزه
booby prizes U جایزه تسلی بخش
cup U گلدان جایزه مسابقات
booby prize U جایزه تسلی بخش
cups U گلدان جایزه مسابقات
Ig Nobel Prize U جایزه ایگ نوبل
cupped U گلدان جایزه مسابقات
brilliancy prize U جایزه درخشندگی شطرنج
coronate U جایزه یا انعام دادن
rewarder U جایزه یا پاداش دهنده
outland trophy U جایزه دانشگاهی بازیگرفوتبال
floater U کسی که درچند محل بنحو غیرقانونی رای بدهد
reconstituent U دارو یا چیز دیگری که نیرووبافت تازه به بدن بدهد
oblique section U مقطعی که بوسیله صفحه اریب جسم رابرش بدهد
He is trying to prove himself all the time. U او [مرد] همیشه می خواهد نشان بدهد از پس کار بر می آید.
acetiam U برای عملی تا قاضی بتواند رای خود را بدهد
prize poem U شعری که جایزه برده است
salvage money U جایزه نجات کشتی یا محموله
edward j. neil award U جایزه بوکسور ممتاز سال
eclipse award U جایزه سوارکار ممتاز سال
despatch money U جایزه بارگیری یا تخلیه سریع
ecosystems U بخشی از جامعه و بوم که تشکیل یک واحد فاعله درطبیعت بدهد
to goose [American E] the engine U موتور [ماشین] را روشن کردن [که صدا مانند زوزه بدهد]
to rev [British E] the engine U موتور [ماشین] را روشن کردن [که صدا مانند زوزه بدهد]
ecosystem U بخشی از جامعه و بوم که تشکیل یک واحد فاعله درطبیعت بدهد
prizefight U مسابقه مشت زنی جایزه دار
dispatch money U جایزه یا انعام بارگیری یاتخلیه سریع
golden shoe U بهترین جایزه گلزن فصل اروپا
vehicles U برنده
cutter U برنده
high proof U برنده
incisory U برنده
mutilator U برنده
incisor tooth U برنده
foretooth U برنده
winning U برنده
winnings U برنده
deferent U برنده
portative U برنده
scissile U برنده
heuristic U پی برنده
conductive U برنده
winner U برنده
cutting U برنده
incisive U برنده
trenchant U برنده
cutters U برنده
winners U برنده
discoverer U پی برنده
discoverers U پی برنده
vehicle U برنده
sacks U حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
sack U حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
to bring somebody into line U زور کردن کسی که خودش را [به دیگران] وفق بدهد یا هم معیار بشود
sacked U حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
prize fight U جنگ با مشت برای گرفتن پول یا جایزه
grey cup U مسابقه قهرمانی و جایزه اتحادیه فوتبال کانادایی
ashes U جایزه مخصوص مسابقه کریکت استالیا و انگلستان
Excepting [With the exception of] two students, no one could answer the last question correctly. U به غیر از دو دانش آموز هیچ کس نتوانست آخرین پرسش را درست پاسخ بدهد.
decision U برنده با امتیاز
incisively U بطور برنده
contenders U برنده احتمالی
impeller U پیش برنده
lacerative U برنده یا درنده
impellor U پیش برنده
dissolvent U حل کننده برنده
medallists U برنده مدال
medallist U برنده مدال
medalists U برنده مدال
highest bidder U برنده مزایده
edge tool U الت برنده
gestatorial U برنده پاپ
decisions U برنده با امتیاز
gonfalonier U برنده پرچم
contender U برنده احتمالی
outpoint U برنده با امتیاز
persi U برنده سر دیو
matrolinous U بارث برنده
medalist U برنده مدال
edged tool U الت برنده
perseus U برنده سر دیو
user U بکار برنده
shoo-in <idiom> U برنده مطلق
promoters U پیش برنده
promoter U پیش برنده
victor U برنده مسابقه
victors U برنده مسابقه
uptake U بالا برنده
boosters U بالا برنده
booster U بالا برنده
heiress U ارث برنده زن
winners U برنده بازی
winner U برنده بازی
propelling U پیش برنده
raiders U یورش برنده
wearing U تحلیل برنده
winning position U پوزیسیون برنده
cutting head U نوک برنده
promotor U پیش برنده
propulsive U جلو برنده
resolutive U تحلیل برنده
heiresses U ارث برنده زن
deferent U بیرون برنده
uplifter U بالا برنده
dark horse U برنده غیرمترقبه
utilizer U بکار برنده
winner of a match U برنده مسابقه
users U بکار برنده
winning move U حرکت برنده
annihilator U از بین برنده
achiever U از پیش برنده
dark horses U برنده غیرمترقبه
raider U یورش برنده
sullivan award U جایزه سولیوان برای بهترین ورزشکار اماتور سال
captions U کامپیوتر یا وسیله الکترونیکی که به کاربر امکان میدهد به یک ترتیب ویدیویی نام یا عنوان بدهد
caption U کامپیوتر یا وسیله الکترونیکی که به کاربر امکان میدهد به یک ترتیب ویدیویی نام یا عنوان بدهد
raise the hand U بالابردن دست برنده
won ending U اخر بازی برنده
winterer U بسر برنده زمستان
jackpot U برنده تمام پولها
emasculatory U برنده نیروی مردی
backsword U شمشیر یک لبهء برنده
benefic U فایده برنده نیکوکار
emulous U رشک برنده طالب
emasculative U برنده نیروی مردی
cutler U فروشنده الات برنده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com