Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
apparatus
U
اسباب و وسایل ژیمناستیک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
vaulting
U
پرش از روی اسباب ژیمناستیک
utensils
U
وسایل اسباب
utensil
U
وسایل اسباب
beach gear
U
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
cpu
U
سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
prevention of stripping
U
ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
tackling
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
mounting
U
وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
recovering
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recover
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovers
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
gymnastic
U
ژیمناستیک
gymnasts
U
قهرمان ژیمناستیک
parallel bars
U
پارالل ژیمناستیک
gymnast
U
قهرمان ژیمناستیک
gymnastics
U
ورزش ژیمناستیک
gym
U
سالن ژیمناستیک
gyms
U
سالن ژیمناستیک
excess property
U
وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
floor exercise
U
حرکات زمینی ژیمناستیک
mill circle
U
چرخ اسیاب ژیمناستیک
routine
U
یک سری حرکت ژیمناستیک
decline board
U
پیش تخته ژیمناستیک
break one's fall
U
افتادن از وسیله ژیمناستیک
belly grind
U
چرخ فلک ژیمناستیک
stoop vault
U
پرش از خرک ژیمناستیک
still rings
U
حلقههای بی حرکت ژیمناستیک
routines
U
یک سری حرکت ژیمناستیک
routinely
U
یک سری حرکت ژیمناستیک
horse
[gymnastics apparatus]
U
خرک حلقه
[دستگاه ژیمناستیک]
vaulting horse
U
خرک حلقه
[دستگاه ژیمناستیک]
pommel horse
U
خرک حلقه
[دستگاه ژیمناستیک]
side horse
U
خرک حلقه
[دستگاه ژیمناستیک]
springboard
U
پیش تخته پرش در ژیمناستیک
springboards
U
پیش تخته پرش در ژیمناستیک
mount
U
شروع حرکت روی وسیله ژیمناستیک
mounts
U
شروع حرکت روی وسیله ژیمناستیک
beat board
U
ضربع زدن به پیش تخته ژیمناستیک
channels
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
scale
U
حرکت تعادلی ژیمناستیک کندن فلسهای ماهی
underswing
U
تاب دادن بدن در زیر میله ژیمناستیک
pipeline assets
U
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
maps
U
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
map
U
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios
U
توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test
U
ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
to jackknife
U
با بدن سیخ از روی خرک حلقه پریدن
[ژیمناستیک]
dispersal lays
U
محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
computation of replacement factors
U
محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
red concept
U
جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
cryptoancillary equipment
U
وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
pioneer tools
U
وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
landing aids
U
وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
basic
U
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basics
U
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic issue items
U
وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
cartwheel
[gymnastics exercise]
U
چرخ فلک
[ورزش ژیمناستیک]
[ورزش]
kit
U
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kits
U
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
doodad
U
اسباب
doodads
U
اسباب
articles
U
اسباب
article
U
اسباب
apparel
U
اسباب
whigmaleery
U
اسباب
whigmaleerie
U
اسباب
device
U
اسباب
devices
U
اسباب
appliance
U
اسباب
appliances
U
اسباب
remover
U
اسباب کش
removers
U
اسباب کش
freehand
U
بی اسباب
apparatus
U
اسباب
accouterment
U
اسباب
rigs
U
اسباب
tackle
U
اسباب
contrivance
U
اسباب
free hand
U
بی اسباب
mountings
U
اسباب
free handed
U
بی اسباب
geap
U
اسباب
rig
U
اسباب
instrumentally
U
با اسباب
lash up
U
اسباب
things
U
اسباب
tackling
U
اسباب
fixings
U
اسباب
instrument
U
اسباب
tool
U
اسباب
rigged
U
اسباب
tackled
U
اسباب
dixings
U
اسباب
tackles
U
اسباب
rigging
U
اسباب
traps
U
اسباب
gadgets
U
اسباب
gadget
U
اسباب
outfits
U
اسباب
outfit
U
اسباب
contraptions
U
اسباب
contraption
U
اسباب
valuables
U
اسباب
contrivances
U
اسباب
purofier
U
اسباب پاک کن
slides
U
اسباب لغزنده
stamper
U
اسباب کوبیدن
Luggage
U
اسباب و اثاثیه
toy
U
اسباب بازی
moves
U
اسباب کشی
slide
U
اسباب لغزنده
appliances
U
اسباب کار
plaything
U
اسباب بازی
playthings
U
اسباب بازی
spared
U
اسباب یدکی
implement
U
اسباب اجراء
implemented
U
اسباب اجراء
implementing
U
اسباب اجراء
implements
U
اسباب اجراء
toys
U
اسباب بازی
moved
U
اسباب کشی
kits
U
اسباب کار
enginery
U
اسباب جنگی
disfurnish
U
بی اسباب کردن
rectifier
U
اسباب تقطیر
drag
U
اسباب لایروبی
resonator
U
اسباب ارتعاش
exerciser
U
اسباب ورزش
dragged
U
اسباب لایروبی
fishing gear
U
اسباب ماهیگیری
malice
U
اسباب چینی
fittings and fixtures
U
اسباب و اثاثه
move
U
اسباب کشی
drags
U
اسباب لایروبی
crimper
U
اسباب فردادن مو
spare
U
اسباب یدکی
discommodity
U
اسباب زحمت
kit
U
اسباب کار
inconveniences
U
اسباب زحمت
tools
U
اسباب کار
causes of revelation
U
اسباب نزول
(be) put out
<idiom>
U
اسباب زحمت
thing
U
اسباب دارایی
conspiracy
U
اسباب چینی
conspiracies
U
اسباب چینی
inconvenienced
U
اسباب زحمت
gear
U
اسباب لوازم
trocar
U
اسباب بزل
inconvenience
U
اسباب زحمت
geared
U
اسباب لوازم
appurtenance
U
اسباب جهاز
engine
U
موتور اسباب
gears
U
اسباب لوازم
appliance
U
اسباب کار
military device
U
اسباب ارتشی
inhalator
U
اسباب استنشاق
dumbbell
U
اسباب ورزشی
dumbbells
U
اسباب ورزشی
impedimenta
U
اسباب تاخیرحرکت
caboodle
U
اسباب سفر
furniture
U
سامان اسباب
inconveniencing
U
اسباب زحمت
paraphernalia
U
اسباب لوازم
churn
U
بوسیله اسباب گردنده
piano player
U
اسباب پیانو زنی
equipage
U
اسباب و لوازم جنگی
encumbering
U
اسباب زحمت شدن
roulette
U
اسباب قمار چرخان
encumbered
U
اسباب زحمت شدن
encumber
U
اسباب زحمت شدن
encumbers
U
اسباب زحمت شدن
partition
U
وسیله یا اسباب تفکیک
partitions
U
وسیله یا اسباب تفکیک
instrumental drawing
U
نقشه کشی با اسباب
to shift to the new building
U
اسباب کشی کردن
moonlight fliting
U
اسباب کشی شبانه
hatcher
U
اسباب جوجه گیری
this luggage
U
این اسباب و اثاثیه
move house
U
اسباب کشی کردن
lay out
U
اسباب خرده ریز
mathematical instrument
U
اسباب نگاره کشی
churned
U
بوسیله اسباب گردنده
churns
U
بوسیله اسباب گردنده
luggage van
U
واگن اسباب و اثاثیه
emcumber
U
اسباب زحمت شدن
leech
U
اسباب خون گیری
bauble
U
اسباب بازی بچه
baubles
U
اسباب بازی بچه
shear
U
اسباب برش قیچی
take your w to another room
U
اسباب کارخودراباطاق دیگرببرید
charge coupled device
U
اسباب تزویج علامت
to form a plot
U
اسباب چینی کردن
to put to inconvenience
U
اسباب زحمت شدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com