English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
respirator U اسبابی که به دهان و بینی می گذارند تا از استنشاق موادزیان اور جلوگیری کند
respirators U اسبابی که به دهان و بینی می گذارند تا از استنشاق موادزیان اور جلوگیری کند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
contrast U فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
contrasted U فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
contrasting U فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
contrasts U فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
orinasal U از دهان و بینی درامده
face hold U گرفتن غیرمجاز دهان و چشم و بینی
drivel U اب دهان جاری ساختن از دهن یا بینی جاری شدن دری وری سخن گفتن
slaver U گلیز مالیدن بزاق از دهان ترشح کردن اب افتادن دهان
slaver U اب دهان اب دهان روان ساختن چاپلوسی کردن
To pass the news by word of mouth . U خبری را در دهان به دهان پخش کردن
rictus U گشادی دهان چاک دهان پرندگان
kiss of life U تنفس مصنوعی دهان به دهان
stomal U دهان دار وابسته به دهان
expired air method U روش دهان به دهان method mouth to mouth :syn
aired U استنشاق
aspirations U استنشاق
aspiration U استنشاق
imbibition U استنشاق
inhalation U استنشاق
inspiration U استنشاق
airs U استنشاق
air U استنشاق
snub-nosed U دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
pug nosed U دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
snub nosed U دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
inbreathe U استنشاق کردن
inhalant U استنشاق کننده
inhale U استنشاق کردن
inspire U استنشاق کردن
aspiring U استنشاق کردن
inhalator U اسباب استنشاق
inspires U استنشاق کردن
inhaler U استنشاق کننده
inhaled U استنشاق کردن
inhales U استنشاق کردن
aspires U استنشاق کردن
irrespirable U غیرقابل استنشاق
aspire U استنشاق کردن
inhaling U استنشاق کردن
aspired U استنشاق کردن
drencher U اسبابی که با ان دوابجانوران میخوارانند
indoklon therapy U درمان با استنشاق اندوکلون
weather board U تخته سرازیری که دم دراطاق می گذارند
breathe U نفس کشیدن استنشاق کردن
breathed U نفس کشیدن استنشاق کردن
breathes U نفس کشیدن استنشاق کردن
phonendoscope U اسبابی که بوسیله ان صداهای کوچک
aeroscope U اسبابی که غباروذرات هواراجمع میکنند
lardoon U تکه چربی که لای گوشت گذارند
lardon U تکه چربی که لای گوشت گذارند
metronome U اسبابی که برای تعیین زمان دقیق
trigonometer U اسبابی که با ان سه گوشهای راست گوشه رامیسنجند
inhalator U اسبابی که با ان بخاری رادرشش فرو برند
metronomes U اسبابی که برای تعیین زمان دقیق
hemacytometer U اسبابی برای شمارش گویچههای خون
myocardiograph U اسبابی که حرکات قلب راترسیم میکند
beanie U یکنوع عرقچین کوچک که محصلین برسر می گذارند
contiguous U خانههای گرافیکی یا حروفی که بر همدیگر اثر می گذارند
dichroscope U اسبابی برای ازمایش بلورهای دورنگ نما
corer U اسبابی که سیب یامیوه دیگر راازتخمدان ان جدامیکند
turnspit U اسبابی که سیخ کباب را روی اتش میچرخاند
pulper U اسبابی که دانههای قهوه رابان مغز می کنند
black cap U کلاهی که هنگام اجرای حکم اعدام برسرمحکوم گذارند
true bill U اعلام جرمی که هیئت منصفه در فهر ان صحه گذارند
petasus U یکجورکلاه کوتاه ولبه پهن که یونانیان برسرمی گذارند
eidograph U اسبابی که بوسیله ان نقشه ایرابهرمقیاسی بخواهندبزرگ وکوچک میک
dioptometer U اسبابی که قدرت تطابق وانکسار چشم را اندازه می گیرد
fanner U غربال یا اسبابی که اشغال وکاه را بوجاری میکند بادبزن
durometer U اسبابی که بوسیله ان سختی وسفتی اجسام را معین میکنند
biretta U یکجور کلاه چهارگوش که کشیشان کلیسای کاتولیک روم بر سر می گذارند
jardiniere U جعبهای که گل دران سبز کرده و برای ارایش اطاق می گذارند
grape shot U گلولههای بهم چسبیده چون خوشه انگورکه یکباردرتوپ گذارند
septum U حفرههای بینی پره بینی
skiascope U اسبابی برای اندازه گیری قدرت انکسار نور در شبکیه
eudiometer U اسبابی که جهت اندازه گیری حجمی و تجزیه گازها بکارمیرود
phonopore U اسبابی که بوسیله ان مخابرات تلفنی را ازتوی سیم تلگراف می گذراند
gimbals U اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نماوچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
swing bar U اسبابی مانند دنبل برای تقویت عضلههای بازو و شانه
transmission U سرایت اسبابی که بوسیله ان نیروی موتور اتومبیل بچرخهامنتقل میشود
swing bell U اسبابی مانند دنبل برای تقویت عضلههای بازو و شانه
transmissions U سرایت اسبابی که بوسیله ان نیروی موتور اتومبیل بچرخهامنتقل میشود
humidistat U اسبابی برای تنظیم ونگاهداری درجه رطوبت درحد معینی
yule log U کنده بزرگی که شب میلادبمناسبت اغاز مراسم عید دربخاری منزل گذارند
sachet U بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
sachets U بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
inverted commas U نام این دو نشان که در سوی عبارات نقل قول شده می گذارند
gimbal ring U اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نما وچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
light trap U اسبابی که حائل نور بوده ولوازم عکاسی دران حرکت کند
panopticon U نمایشگاه کالای گوناگون اسبابی که دوربین و ریزبین هردودران جمع میشود
gimmick U اسبابی که در قمار بازی وسیله تقلب و بردن پول ازدیگران شود
gimmicks U اسبابی که در قمار بازی وسیله تقلب و بردن پول ازدیگران شود
bookends U تخته یاچیز دیگری که درانتهای ردیف کتب برای نگاهداری انهامی گذارند
bookend U تخته یاچیز دیگری که درانتهای ردیف کتب برای نگاهداری انهامی گذارند
dunnage U کاه وپوشال ومواد سبکی که لای فروف ومال التجاره می گذارند تا از اسیب مصون بماند
clipboards U قسمتی از حافظه کامپیوتر که به منظور ذخیره دادهای که از یک فایل یا برنامه دیگرمنتقل میشود کنار می گذارند تخته رسم
clipboard U قسمتی از حافظه کامپیوتر که به منظور ذخیره دادهای که از یک فایل یا برنامه دیگرمنتقل میشود کنار می گذارند تخته رسم
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
young saints Šold devils U جوانان دین دار گاهی چون پابسن گذارند بی دین می شوند
name part U بازی کننده نمایش که نامش را روی داستان نمایش می گذارند
dress guard U اسبابی که دردوچرخه جامه را ازاسیب چرخ نگه میدارد جامه پناه
gas fittings U اسبابی که برای گرم کردن یاروشن کردن جایی باگازبکا
guided propagation U تبلیغات پیش بینی شده انتشار امواج رادار در مسیرپیش بینی شده ردیابی هدایت شده رادار
orphrey U سجاف زردوزی که بجامه روحانیون می گذارند زردوزی
frowst U بوی بد دراطاق بوی ناه استنشاق کردن
vomer U استخوان میانی بینی استخوان تیغه بینی
anticipated stock losses U تلفات پیش بینی شده اماد ضایعات پیش بینی شده
anaglyph U عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
weather forecast U پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
weather forecasts U پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
jibs U دهان
jibbing U دهان
jibbed U دهان
mouths U دهان
puss U دهان
mouthing U دهان
slobbered U اب دهان
saliva U اب دهان
unmuffle U دهان
slobbers U اب دهان
OS U دهان
slobbering U اب دهان
jib U دهان
spittle U اب دهان
astomatous U بی دهان
astomatal U بی دهان
slobber U اب دهان
mouthed U دهان
polystome U دهان
polystomatous U دهان
potato box U دهان
chops U دهان
mouth U دهان
gob U دهان
gobs U دهان
throats U صدا دهان
throat U صدا دهان
stomatous U دهان دار
reek U بخار دهان
slobbers U دهان را اب انداختن
reeking U بخار دهان
mouth-watering U دهان آب انداز
mouthwash U دهان شویه
say a mouthful <idiom> U حرف دهان پر کن
mum's the word <idiom> U دهان قرص
gagging U دهان باز کن
gags U دهان باز کن
mouthwashes U دهان شویه
gagged U دهان باز کن
stomatology U دهان پزشکی
insalivate U اب دهان زدن به
slobbering U دهان را اب انداختن
palates U سقف دهان
gag U دهان باز کن
slobbered U دهان را اب انداختن
to shut up U دهان بستن
toho U دهان ببر
neb U پوزه دهان
openmouthed U دهان باز
palate U سقف دهان
orals U از راه دهان
microstomous U کوچک دهان
oral U از راه دهان
reeks U بخار دهان
mouthy U دهان دار
peroral U از راه دهان
fetid U گند دهان
slobber U دهان را اب انداختن
stomatitis U ورم دهان
stomatal U دهان دار
cyclostomatous U دهان گرد
fomalhaut U دهان ماهی
cyclostomate U دهان گرد
spit U اب دهان خدو
halitosis U گند دهان
mouthed U در دهان گذاشتن
rictus U چاک دهان
gymnostomous U برهنه دهان
widemouthed U دهان باز
astomatal U فاقد دهان
mouths U در دهان گذاشتن
spits U اب دهان خدو
stomatal U وابسته به دهان
scold U ادم بد دهان
reeked U بخار دهان
mouth U در دهان گذاشتن
mouthing U در دهان گذاشتن
stoma U شکاف دهان
scolded U ادم بد دهان
stomatic U شبیه دهان
scolds U ادم بد دهان
predicting interval U فاصله زمانی پیش بینی شده هدف سبقت پیش بینی شده هدف
ejaculates U از دهان بیرون پراندن
chops U دهان [اصطلاح روزمره]
maw U دهان [اصطلاح روزمره]
slobbering U اب دهان روان ساختن
mugged U ساده لوح دهان
trap U نیرنگ فریب دهان
slobbered U اب دهان روان ساختن
Wellington U چکمه دهان گشاد
trap U دهان [اصطلاح روزمره]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com