Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 171 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
heartsease
U
اسایش فکری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
conveniency
U
راحت- اسایش- راه دست-اسوده- وسیله اسایش یاراحت- مستراح
rest
U
اسایش
grith
U
اسایش
comfort
U
اسایش
comforted
U
اسایش
comforting
U
اسایش
comfortableness
U
اسایش
comforts
U
اسایش
comfortably
U
به اسایش
rests
U
اسایش
welfare
U
اسایش
weal
U
اسایش
weals
U
اسایش
comfort
U
اسایش دادن
comforted
U
اسایش دادن
security
U
اسایش خاطر
easement
U
راحتی اسایش
comforting
U
اسایش دادن
flags of convenience
U
پرچم اسایش
flag of convenience
U
پرچم اسایش
comforts
U
اسایش دادن
reliever
U
اسایش دهنده
tranquillity
U
اسایش خاطر
relaxation time
U
زمان اسایش
the rough and the smooth
U
اسایش وسختی
tranquility
U
اسایش خاطر
relief
U
ترمیم اسایش خاطر
heart sease
U
اسایش قلب اسودگی خاطر
pest house
U
بیمارستان طاعونی ها اسایش گاه
bothered
U
زحمت دادن مخل اسایش شدن
to i. upon any one's privacy
U
مخل تنهایی و اسایش کسی شدن
bother
U
زحمت دادن مخل اسایش شدن
bothers
U
زحمت دادن مخل اسایش شدن
bothering
U
زحمت دادن مخل اسایش شدن
liberty civil
U
ازادیی که محدود باشد بوضع قوانین برای اسایش مردم
an intrusive person
U
کسیکه سرزده بجایی رود یا مخل اسایش کسی شود
to disturb any one's privacy
U
کسیرا تنها یا اسوده نگذاشتن مخل اسایش کسی شدن
unlawful assembly
U
در CL سه نفر یا بیشتر را گویند که به قصد ارتکاب اعمالی که مخل اسایش و امنیت جامعه است گرد هم ایند
intellectual
U
فکری
conceptual
U
فکری
notional
U
فکری
excogitative
U
فکری
cerebral
U
فکری
incogitance
U
بی فکری
incogitancy
U
بی فکری
reflectional
U
فکری
mental
U
فکری
intellectuals
U
فکری
inconsiderateness
U
بی فکری
braininess
U
فکری
irreflection
U
بی فکری
brain work
U
کار فکری
dyslogia
U
گفتارپریشی فکری
reflective
U
فکری بازتابی
provinciality
U
کوته فکری
perspicuity
U
روش فکری
sentience
U
زندگی فکری
obsessive rumination
U
نشخوار فکری
narrow minddedness
U
کوتع فکری
mental work
U
کار فکری
intellectual capital
U
سرمایه فکری
insularism
U
کوته فکری
ideological war
U
جنگ فکری
ideational shield
U
سپر فکری
infantilism of thought
U
کوته فکری
head work
U
کار فکری
visualization
U
تجسم فکری
prudery
U
کوته فکری
obsession
U
وسواس فکری
obsessions
U
وسواس فکری
ideo motor
U
فکری- حرکتی
enlightenment
U
روشن فکری
perspective
U
جنبه فکری
perspectives
U
جنبه فکری
provincialism
U
کوته فکری
notion
U
ادراک فکری
notions
U
ادراک فکری
caprice
U
تمایل فکری
caprices
U
تمایل فکری
captivity
U
گفتاری فکری
mechanical
U
غیر فکری
fanaticism
U
کوته فکری
indoctrination
U
تلقین فکری
psychopathy
U
اختلالات فکری وروانی
absolute
آزاد از قیود فکری
brainstorms
U
اشفتگی فکری موقتی
brainstorm
U
اشفتگی فکری موقتی
habiliment
U
جامه استعداد فکری
he thought out a plan
U
فکری بنظرش رسید
intellectualize
U
بصورت فکری در اوردن
ideo motor act
U
عمل فکری- حرکتی
that is a good idea
U
خوب فکری است
He is an inconderate person .
U
آدم بی فکری است
thoughtless
U
لاقید ناشی از بی فکری
equanimity
U
تعادل فکری انصاف
to be i. with an idea
U
فکری در کسی تاثیر نمودن
She's quite a back number.
<idiom>
U
او
[زن]
آدم کهنه فکری است.
sympathizers
U
طرفدار همفکر پشتیبان فکری
sympathizer
U
طرفدار همفکر پشتیبان فکری
pixilated
U
دارای عدم تعادل فکری
sympathisers
U
طرفدار همفکر پشتیبان فکری
(have a) bee in one's bonnet
<idiom>
U
فکری که مکررا به ذهن میآید
To dismiss something from ones thoughtl .
U
فکری را از سر خود بیرون کردن
A penny for your thoughts . Whats exactly on your mind ?
U
به چی؟ فکر می کنی ؟چرا در فکری ؟
obsessive compulsive state
U
حالت وسواس فکری- عملی
sympathetically
U
ازروی همدردی یا هم فکری غمخوارانه
moron
U
فرد فاقد رشد فکری
morons
U
فرد فاقد رشد فکری
idological parties
U
احزاب دارای روش فکری خاص
mastermind
U
دارای نبوغ فکری ابداع کردن
ideology
U
روش فکری فرد یا طبقه خاص
He is most suitable for brain work .
U
خیلی بدرد کارهای فکری می خورد
tabula rasa
U
مرحله فرضی فکری خالی ازافکاروتخیلات
masterminded
U
دارای نبوغ فکری ابداع کردن
ideologies
U
روش فکری فرد یا طبقه خاص
masterminding
U
دارای نبوغ فکری ابداع کردن
masterminds
U
دارای نبوغ فکری ابداع کردن
radicalism
U
اجتماعی موجود سا سیستم فکری افراطی
obsessive compupsive disorer
U
روان رنجوری وسواسی فکری- عملی
orthopsychiatry
U
تداوی روحی اختلالات فکری وروحی اطفال
psychokinesis
U
عملیات جنون امیز در اثراختلالات فکری وروانی
Mentally retarded children.
U
کودکان عقب افتاده ( از لحاظ رشد فکری )
psychomotor
U
ناشی از حرکات عضلانی دراثر عمل فکری
Marxism
U
روش فکری کارل مارکس فیلسوف المانی
To work on someone
کسی را پختن
[از نظر فکری وذهنی آماده کردن]
radicalism
U
روش فکری مبنی بر اصلاح طلبی و تحول خواهی
aeolist
U
انسانی غلط انداز که ادعای روشن فکری دارد
cult
U
هوس وجنون برای تقلید از رسم یاطرز فکری
cults
U
هوس وجنون برای تقلید از رسم یاطرز فکری
churns
U
بافعالیت فکری چیزی بوجود اوردن کره سازی
churned
U
بافعالیت فکری چیزی بوجود اوردن کره سازی
churn
U
بافعالیت فکری چیزی بوجود اوردن کره سازی
parochialism
U
محدودیت فکری و دلبستگی به انجام کارهای محلی و ناحیهای محدود
feel out
<idiom>
U
صحبت یا انجام باشخص به صورتیکه متوجه بشوی که چه فکری میکند
evolutionism
U
روش فکری کسانی که در جمیع امورمعتقد به سیر تکاملی هستند
stalinism
U
سیستم فکری مارکسیسم به نحوی که استالین ان را تعبیر و تفسیرکرده است
dialectic
U
البته باتفاوتهایی که ناشی از روش فکری خاص هر یک بود به کار می بردند
trotskism
U
سیستم فکری تروتسکی همکار لنین که به وسیله استالین از روسیه طرد شد
prepossess
U
تحت تاثیرعقیده یامسلکی قرار دادن قبلا تبعیض فکری داشتن
outside agency
U
شخصی که مجاز نیست درزمین گلف به بازیگر کمک فکری کند
egalitaire
U
روش فکری است که طرفدارمساوات ابناء بشر در جمیع شئون میباشد
poomse
U
نتیجه حرکت فکری ارادی باتوجه به ایستادن سرعت شتاب و نیروی اولیه
idealism
U
روش فکری کسانی که معتقدندسیاست باید تابع ایده الهای انسانی باشد
escapism
U
هر روش فکری که متضمن عزلت و گوشه گیری و فرار از فعالیتهای اجتماعی باشد
objectivism
U
روش فکری که مبتنی بر اصالت حقایقی است که به وسیله درک حسی استنباط میشود
ideology
U
روش فکری وسیاسی و اجتماعی واقتصادی خاص با کلیه نظریات و هدفها و مسائل مربوط به ان
ideologies
U
روش فکری وسیاسی و اجتماعی واقتصادی خاص با کلیه نظریات و هدفها و مسائل مربوط به ان
rationalism
U
سیستم فکری که عقل و استدلال عقلی را مقدم بر هر چیز جهت کشف حقیقت می داند
erastianism
U
سیستم فکری که وجود هرنوع منشاء الهی و اسمانی رابرای سلطنت و کلیسا نفی میکند
ideologies
U
بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
commitment board
U
هیئت بررسی وضع پرسنل شرکت کننده در رزم کمیته تشخیص سلامت فکری افرادجنگی
ideology
U
بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
to intrude upon a person
U
مخل اسایش کسی شدن مزاحم کسی شدن
dogmatism
U
دگماتیسم روش فکری که به موجب ان "دگمها" یا سنن و سوابق مسلمه باید بدون پرسش وکورکورانه مورد تبعیت قرارگیرند
conservatism
U
عقیده معتقدین به حفظ وضع موجود روش فکری احزاب " توری " درانگلستان که محتوای عقایدشان محافظه کارانه بوده است
internationalism
U
روش فکری مبنی بر لزوم همکاری وهمبستگی نزدیک بین ملتهای جهان به حدی که به تشکیل یک حکومت جهانی منجر شود
controvrsism
U
روش فکری گروهی ازروشنفکران قرون وسطی که بدون اعتقاد به هدفهای انقلابی به دفاع از حقوق افراد در مقابل پادشاهان می پرداختند
plank
U
قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
whiggism
U
روش فکری منتسب به حزب "ویگ " که در واقع حزب لیبرال و ازادیخواه انگلستان بود
terrorism
U
عقیده به لزوم ادمکشی و ایجاد وحشت دربین مردم و یا سیستم فکری یی که هر نوع عملی را برای رسیدن به اهداف سیاسی جایز می داند
horizon
U
افق فکری بوسیله افق محدود کردن
horizons
U
افق فکری بوسیله افق محدود کردن
mercantilism
U
روش فکری اقتصادی مبنی بر اعتقاد به لزوم افزایش صادرات برواردات و حمایت دولت ازصنایع داخلی و بالاخره جمع اوری هر چه بیشتر طلا درمملکت
individualism
U
فلسفه اصالت فردیت روش فکری که معتقد به ازاد گذاشتن فرد درجمیع امور و شئون است بدون انکه مصالح جمع این ازادی را محدود کند
Taoism
U
روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
utopiannism
U
اعتقاد به مدینه فاضله روش فکری افلاطون فرانسیس بیکن سر توماس مور و ..... که در اثار خودجامعهای با تاسیسات مطلوب و افراد بی عیب و درحد کمال مطلوب ایجاد و ان را به عنوان الگویی برای جوامع جهان معرفی کرده اند
cataleptic
U
مبتلا به بیماری جمود عضلات مبتلا به جمود فکری
revisionism
U
روش فکری ادوارد برنشتاین المانی که ابتدا پیرو مارکس بود ولی بعدا" دکترین فوق را که مبتنی است بر اصلاح سیستم انقلابی مارکس و اعتقاد به این که سوسیالیسم از طریق تکامل تدریجی میتواندجهانگیر شود ابداع کرد
economic nationalism
U
ناسیونالیسم اقتصادی خودکفایی اقتصادی سیستم فکری اقتصادی که هدف ان ایجاد سیستم اقتصادی مبنی بر خودبسی است به طوریکه اقتصاد کشور به تجارت خارجی برای کالاهای اصلی احتیاج نداشته باشد
pragmatism
U
مصلحت گرایی روش فکری منسوب به ویلیام جیمز امریکایی که درمقابل تعریفی که فلسفه مابعدالطبیعه از حقیقت میکند به این شرح " مطابقت ذهن با واقعیت خارجی "تعریف جدیدی وضع نموده است به این شکل " ان چه درعمل مفید افتد حقیقت است "
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com