Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to have a question for somebody
U
از کسی سئوالی داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to pose a question to any one
U
ازکسی سئوالی
i asked him a question
U
سئوالی از اوپرسیدم
to ask somebody a question
U
ازکسی سئوالی کردن
to ask somebody a question
U
از کسی سئوالی پرسیدن
longest
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn
<idiom>
U
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longer
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down
U
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up
U
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
mean
U
مقصود داشتن هدف داشتن
hopes
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
meaner
U
مقصود داشتن هدف داشتن
hoping
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
proffer
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhorring
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
abhors
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
proffering
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffers
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
to have by heart
U
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
differed
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorred
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
resides
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
hope
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
meanest
U
مقصود داشتن هدف داشتن
differ
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differs
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
resided
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
reside
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
hoped
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
cost
U
قیمت داشتن ارزش داشتن
upkeep
U
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
lead a dog's life
<idiom>
U
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
to have something in reserve
U
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
long for
U
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
bears
U
در بر داشتن
relieve
U
داشتن
relieves
U
داشتن
bears
U
داشتن
bear
U
در بر داشتن
owning
U
داشتن
redolence
U
بو داشتن
bear
U
داشتن
to be feverish
U
تب داشتن
relieving
U
داشتن
own
U
داشتن
to hold
U
داشتن
to have
U
داشتن
wanted
U
کم داشتن
to have possession of
U
داشتن
to go hot
U
تب داشتن
want
U
کم داشتن
to hold a meeting
U
داشتن
intercommon
U
داشتن
lackvt
U
کم داشتن
owns
U
داشتن
owned
U
داشتن
to have f.
U
تب داشتن
to be in a f.
U
تب داشتن
to possess
U
داشتن
monogyny
U
داشتن یک زن
lacked
U
کم داشتن
doubting
U
شک داشتن
lack
U
کم داشتن
doubt
U
شک داشتن
lacks
U
کم داشتن
having
U
داشتن
possessing
U
داشتن
doubted
U
شک داشتن
possesses
U
داشتن
have
U
داشتن
possess
U
داشتن
doubts
U
شک داشتن
liked
U
دوست داشتن
afforded
U
استطاعت داشتن
afford
U
استطاعت داشتن
protruding
U
برامدگی داشتن
affording
U
استطاعت داشتن
outclasses
U
برتری داشتن بر
declaring
U
افهار داشتن
may
U
امکان داشتن
abhorred
U
تنفر داشتن از
abhor
U
تنفر داشتن از
like
U
دوست داشتن
affords
U
استطاعت داشتن
abhor
بیم داشتن از
protrude
U
برامدگی داشتن
minding
U
تصمیم داشتن
withheld
U
دریغ داشتن
outclass
U
برتری داشتن بر
outclassed
U
برتری داشتن بر
resides
U
اقامت داشتن
varies
U
فرق داشتن
outclassing
U
برتری داشتن بر
resided
U
اقامت داشتن
reside
U
اقامت داشتن
minds
U
در نظر داشتن
minds
U
تصمیم داشتن
likes
U
دوست داشتن
mind
U
تصمیم داشتن
mind
U
در نظر داشتن
protrudes
U
برامدگی داشتن
protruded
U
برامدگی داشتن
loathes
U
نفرت داشتن از
loathed
U
نفرت داشتن از
loathe
U
نفرت داشتن از
withholds
U
دریغ داشتن
withholding
U
دریغ داشتن
minding
U
در نظر داشتن
withhold
U
دریغ داشتن
provides
U
مقرر داشتن
spared
U
دریغ داشتن
fluctuated
U
نوسان داشتن
fluctuates
U
نوسان داشتن
confide
U
اعتماد داشتن به
lasts
U
دوام داشتن
confided
U
اعتماد داشتن به
confides
U
اعتماد داشتن به
lasted
U
دوام داشتن
last
U
دوام داشتن
bestows
U
ارزانی داشتن
suspend
U
معوق داشتن
suspending
U
معوق داشتن
spare
U
دریغ داشتن
importing
U
اهمیت داشتن
debt
U
بدهی داشتن
imported
U
اهمیت داشتن
import
U
اهمیت داشتن
raises
U
برپا داشتن
raise
U
برپا داشتن
suspends
U
معوق داشتن
debts
U
بدهی داشتن
fluctuate
U
نوسان داشتن
bestowing
U
ارزانی داشتن
bestowed
U
ارزانی داشتن
requires
U
لازم داشتن
abhors
U
تنفر داشتن از
requiring
U
لازم داشتن
represent
U
نمایندگی داشتن
abhorring
U
تنفر داشتن از
represented
U
نمایندگی داشتن
represents
U
نمایندگی داشتن
desire
U
میل داشتن
desires
U
میل داشتن
desiring
U
میل داشتن
required
U
لازم داشتن
require
U
لازم داشتن
bestow
U
ارزانی داشتن
roll
U
تلاطم داشتن
rolled
U
تلاطم داشتن
rolls
U
تلاطم داشتن
affect
U
دوست داشتن
affect
U
تمایل داشتن
affects
U
دوست داشتن
affects
U
تمایل داشتن
to take part
[in]
U
شرکت داشتن
[در]
declare
U
افهار داشتن
provide
U
مقرر داشتن
to be away on vacation
[American]
U
داشتن مرخصی
scoot
U
سرعت داشتن
deserves
U
استحقاق داشتن
deserve
U
استحقاق داشتن
believes
U
گمان داشتن
believed
U
گمان داشتن
believe
U
گمان داشتن
liaising
U
بستگی داشتن
liaising
U
رابطه داشتن
liaises
U
بستگی داشتن
liaises
U
رابطه داشتن
liaised
U
بستگی داشتن
liaised
U
رابطه داشتن
liaise
U
بستگی داشتن
liaise
U
رابطه داشتن
scooted
U
سرعت داشتن
scooting
U
سرعت داشتن
implying
U
دلالت داشتن
imply
U
دلالت داشتن
implies
U
دلالت داشتن
to have in mind
U
در نظر داشتن
tolerating
U
طاقت داشتن
tolerates
U
طاقت داشتن
tolerated
U
طاقت داشتن
tolerate
U
طاقت داشتن
vibrating
U
ارتعاش داشتن
vibrates
U
ارتعاش داشتن
vibrated
U
ارتعاش داشتن
vibrate
U
ارتعاش داشتن
scoots
U
سرعت داشتن
corresponds
U
رابطه داشتن
corresponded
U
رابطه داشتن
exists
U
وجود داشتن
existed
U
وجود داشتن
exist
U
وجود داشتن
resembling
U
شباهت داشتن
resembles
U
شباهت داشتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com