English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to currail expensee U از هزینه کاستن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
decelerates U از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerate U از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerated U از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerating U از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
cost center U قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
lighterage U هزینه دوبه هزینه بارگیری و تخلیه کشتی توسط دوبه
lowered U کاستن از
lightened U کاستن
decreased U کاستن
decrease U کاستن
lowering U کاستن از
pull down U کاستن
lightening U کاستن
lightens U کاستن
decreases U کاستن
abate U کاستن
draw off U کاستن
lower U کاستن از
pares U کاستن
pared U کاستن
pare U کاستن
disquantity U کاستن
detract U کاستن
detracted U کاستن
detracting U کاستن
detracts U کاستن
abating U کاستن
abates U کاستن
abated U کاستن
lessens U کاستن
rebate U کاستن
rebates U کاستن
reducing U کاستن
reduces U کاستن
reduce U کاستن
subrtraction U کاستن
to cut down U کاستن از
extenuatextent U کاستن
subtract U کاستن
subtracted U کاستن
lighten U کاستن
subtracting U کاستن
to fine down U کاستن
to tone down U کاستن
discount U کاستن
lessen U کاستن
discounted U کاستن
discounting U کاستن
lessened U کاستن
discounts U کاستن
lowers U کاستن از
lessening U کاستن
subtracts U کاستن
disvalue U ازارزش کاستن
decrement U کاستن پلهای
abirritate U ازحساسیت کاستن
cheapens U ازقیمت کاستن
diminishable U قابل کاستن
cheapen U ازقیمت کاستن
softens U خوابانیدن کاستن
cheapening U ازقیمت کاستن
decompress U ازفشارهوا کاستن
cheapened U ازقیمت کاستن
soften U خوابانیدن کاستن
softened U خوابانیدن کاستن
cost contract U قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
economic of scale U کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
unweight U کاستن فشار اسکی
extenuate U تخفیف دادن کاستن از
shortened U مختصر کردن کاستن
qualify U ازبدی چیزی کاستن
allays U از شدت چیزی کاستن
shortens U مختصر کردن کاستن
allay U از شدت چیزی کاستن
shorten U مختصر کردن کاستن
qualifies U ازبدی چیزی کاستن
allayed U از شدت چیزی کاستن
decline U تنزل کردن کاستن
declining U تنزل کردن کاستن
pull up U کاستن سرعت اسب
allaying U از شدت چیزی کاستن
live load reduction U کاستن از بار زنده
damping U کاستن ازنوسانات دستگاه
back off U کاستن سرعت در سر پیچ
declined U تنزل کردن کاستن
disaffect U از علاقه و محبت کاستن
declines U تنزل کردن کاستن
cost accounts حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
compensator U وسیلهای برای کاستن لگداسلحه
decrement U میزان کاهش کاستن پلهای
slowdowns U کاستن سرعت یا میزان چیزی
to take something off and pric U اندکی از بهای چیزی کاستن
slowdown U کاستن سرعت یا میزان چیزی
defusing U خنثی کردن از وخامت کاستن
defuses U خنثی کردن از وخامت کاستن
devaluing U از ارزش وشخصیت کسی کاستن
dispraise U از بهای چیزی کاستن کم گرفتن
devalues U از ارزش وشخصیت کسی کاستن
defuse U خنثی کردن از وخامت کاستن
defused U خنثی کردن از وخامت کاستن
devaluate U از ارزش وشخصیت کسی کاستن
devalue U از ارزش وشخصیت کسی کاستن
devalued U از ارزش وشخصیت کسی کاستن
marginal cost pricing U قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
derogate U کاستن عمل موهن انجام دادن
shut off U کاستن سرعت پیش از رسیدن به پیچ
kill spring U فرود با کاستن فشار بلندشدن و خم کردن زانو
drafting U راندن پشت سر راننده جلوبرای کاستن فشار هوا
i am afriad U برای کاستن ازاثرخبری که به کسی می دهند به کار می برند
webbing U نوارهای داخل کلاهخود برای کاستن فشار ضربه
stall U برای چند لحظه ازسرعت موج سواری کاستن
stalling U برای چند لحظه ازسرعت موج سواری کاستن
carburator restricter plate U صفحه فلزی روی کاربوراتوربرای کاستن هوای ورودی دراتومبیل
pull the pace U جلوافتادن و در نتیجه کاستن از فشار هوا برای نفرات عقب
in off U به کیسه انداختن گوی بیلیاردکه باعث کاستن امتیاز میشود
heavy and light system U روش کاستن وزن با اغاز باوزنه سنگین و ادامه با وزنههای سبکتر
shave down U کوتاه کردن موی سر پیش ازمسابقه شنا جهت کاستن مقاومت در مقابل اب
suck wheels U رکاب زدن پشت سر دوچرخه سوار دیگر به منظور کاستن از فشار هوا
dimple U هریک از 633 فرورفتگی کوچک رگی گوی گلف برای کاستن کشش در هوا
dimples U هریک از 633 فرورفتگی کوچک رگی گوی گلف برای کاستن کشش در هوا
wheel sucker U دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
pinch U محکم گرفتن بیش از حد گوی بولینگ کاستن سرعت اسب قایق را بیش از حد بطرف بادبان بردن
pinches U محکم گرفتن بیش از حد گوی بولینگ کاستن سرعت اسب قایق را بیش از حد بطرف بادبان بردن
spoiler U صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
out goings U هزینه
battels U هزینه
light expense U هزینه کم
at someone expense U به هزینه
benefit cost analysis U هزینه
cost U هزینه
overall cost U هزینه کل
outgoing U هزینه
at the expence of U به هزینه
outgo U هزینه
mise U هزینه
disbursement U هزینه
outgoings U هزینه
charges U هزینه
outlay U هزینه
outlays U هزینه
charge U هزینه
toll U هزینه
tolling U هزینه
tolls U هزینه
voucher U هزینه
vouchers U هزینه
tabs U هزینه
tab U هزینه
goings-on U هزینه ها
expense U هزینه
expenditures U هزینه ها
levy U هزینه
cost benefit ratio U هزینه
levies U هزینه
eight bit system U کم هزینه
levied U هزینه
overhead expenses U به هزینه
cost expenditure U هزینه
expenditure U هزینه
levying U هزینه
total cost U هزینه کل
cost curve U منحنی هزینه
household expenditure U هزینه خانوار
initial expenses U هزینه ابتدائی
historical costs U هزینه واقعی
initial expenses U هزینه نخستین
cost of construction U هزینه ساختمان
income and expenditure U درامد و هزینه
explicit cost U هزینه اشکار
cost indexes U شاخص هزینه
initial cost U هزینه اولیه
cost function U تابع هزینه
indirect materials U هزینه موادغیرمستقیم
indirect cost U هزینه غیرمستقیم
incremental cost U هزینه نهایی
cost estimate U براورد هزینه
incremental cost U هزینه اضافی
cost center U تمرکز هزینه
incremental cost U هزینه نهائی
historical costs U هزینه اولیه
flow of expenditure U جریان هزینه
cost of distribution U هزینه توزیع
first cost U هزینه اولیه
defrayal U تحمل هزینه
differential cost U هزینه نهایی
direct cost U هزینه مستقیم
dockage U هزینه اسکله
family expenditure U هزینه خانوار
family expenditure U هزینه خانواده
extra cost U هزینه اضافی
economic cost U هزینه اقتصادی
energy expenditure U هزینه انرژی
external cost U هزینه خارجی
estimated cost U هزینه براوردی
expenditure approach U روش هزینه
decreasing cost U هزینه نزولی
debit note U سند هزینه
current expenditure U هزینه جاری
cost of production U هزینه تولید
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com