English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (42 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to resist heat U از نفوذگرما جلوگیری کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
deflate U خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflated U خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflates U خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflating U خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
prevented U جلوگیری کردن
prevent U جلوگیری کردن
restrain U جلوگیری کردن از
prohibit U جلوگیری کردن
check U جلوگیری کردن از
prevents U جلوگیری کردن از
prevents U جلوگیری کردن
prevent U جلوگیری کردن از
preventing U جلوگیری کردن از
preventing U جلوگیری کردن
prevented U جلوگیری کردن از
restraining U جلوگیری کردن از
prohibiting U جلوگیری کردن
prohibits U جلوگیری کردن
bridles U جلوگیری کردن از
bridling U جلوگیری کردن از
pull up U جلوگیری کردن
bridle U جلوگیری کردن از
to provide against U جلوگیری کردن
keep U جلوگیری کردن
keeps U جلوگیری کردن
restrains U جلوگیری کردن از
bridled U جلوگیری کردن از
checks U جلوگیری کردن از
inhibits U جلوگیری کردن
checked U جلوگیری کردن از
inhibit U جلوگیری کردن
rebuffed U جلوگیری کردن
holds U جلوگیری کردن
hold in U جلوگیری کردن
arrests U جلوگیری کردن
hinder U جلوگیری کردن
arrested U جلوگیری کردن
to keep back U جلوگیری کردن از
hinders U جلوگیری کردن
hold U جلوگیری کردن
rule out U جلوگیری کردن
rebuff U جلوگیری کردن
arrest U جلوگیری کردن
rebuffing U جلوگیری کردن
hindered U جلوگیری کردن
hindering U جلوگیری کردن
rebuffs U جلوگیری کردن
repelling U نپذیرفتن جلوگیری کردن از
in order to prevent U برای جلوگیری کردن
snubbed U جلوگیری سرزنش کردن
repels U نپذیرفتن جلوگیری کردن از
inhibits U از بروزاحساسات جلوگیری کردن
snubbing U جلوگیری سرزنش کردن
snubs U جلوگیری سرزنش کردن
to avoid bankruptcy U از ورشکستگی جلوگیری کردن
repelled U نپذیرفتن جلوگیری کردن از
to avert bankruptcy U از ورشکستگی جلوگیری کردن
inhibit U از بروزاحساسات جلوگیری کردن
snub U جلوگیری سرزنش کردن
nails U از انتشارچیزی جلوگیری کردن
nailed U از انتشارچیزی جلوگیری کردن
to pull short U یک مرتبه جلوگیری کردن
nail U از انتشارچیزی جلوگیری کردن
repel U نپذیرفتن جلوگیری کردن از
pick up oneself U از افتادن خود جلوگیری کردن
head off <idiom> U مانع شدن از ،جلوگیری کردن
hold U متصرف بودن جلوگیری کردن از
get by U ازشکست و یاحادثه جلوگیری کردن
to pick up oneself U از افتادن خود جلوگیری کردن
holds U متصرف بودن جلوگیری کردن از
obstruction U حایل شدن جلوگیری کردن ممانعت
to try to stop the march of time U تلاش به جلوگیری از گذشت زمان کردن
obstructions U حایل شدن جلوگیری کردن ممانعت
to shut in U تو نگاه داشتن از خروج جلوگیری کردن
infibulation U چفت کردن الت تناسلی برای جلوگیری از جماع
justifies U دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
justify U دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
justifying U دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
to keep in U توقیف کردن جلوگیری کردن
hinder U ممانعت کردن جلوگیری کردن
hindered U ممانعت کردن جلوگیری کردن
hindering U ممانعت کردن جلوگیری کردن
hinders U ممانعت کردن جلوگیری کردن
spill wind U سست کردن بادبان برای جلوگیری از تمایل قایق به یک سمت
to take action to prevent [stop] such practices U اقدام کردن برای اینکه از چنین شیوه هایی جلوگیری شود
bozo bit U بیت صفت که از کپی گرفتن یا حدف کردن یک فایل جلوگیری میکند
reventment U روکش کردن سطح زمین به منظور جلوگیری از فرسایش ناشی از باد و باران
exchange control U جلوگیری از ورودامتعه خارجی به وسیله محدود کردن ارزی که دراختیار واردکننده گذاشته میشود
maintenance U جلوگیری ازاستهلاک یا کند کردن استهلاک ماشینها و وسایل صنعتی ازطریق اعمال طرق فنی
bacteriolysis U مواد شیمایی جهت جلوگیری از رشد باکتری خصوصا برای انبار کردن فرش بیش از سه ما ه
control lock U وسیلهای برای قفل کردن سطوح فرامین و جلوگیری ازحرکت انها وقتیکه هواپیمامتوقف است
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
semaphore U مشخصات دو کار و تصدیق مناسب برای جلوگیری از قفل کردن یا سایر مشکلات وقتی که هر دو نیاز به وسیله جانبی یا تابعی دارند
redundancies U نسخه برداری از یک ویژگی به منظور جلوگیری از خرابی سیستم که نتیجه بد عمل کردن ان ویژگی است
redundancy U نسخه برداری از یک ویژگی به منظور جلوگیری از خرابی سیستم که نتیجه بد عمل کردن ان ویژگی است
failed U سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fail U سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fails U سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
suspension U تعلیق دستگاه تعلیق محور تعلیق خودرو جلوگیری کردن
suspensions U تعلیق دستگاه تعلیق محور تعلیق خودرو جلوگیری کردن
arrested U جلوگیری کردن ممانعت کردن ممانعت
arrests U جلوگیری کردن ممانعت کردن ممانعت
arrest U جلوگیری کردن ممانعت کردن ممانعت
restraint U جلوگیری
arrested U سد جلوگیری
obstructions U جلوگیری
countercheck U جلوگیری
interdiction U جلوگیری
suppression U جلوگیری
premunition U جلوگیری
restraints U جلوگیری
arrests U سد جلوگیری
obstruction U جلوگیری
interception U جلوگیری
forbiddance U جلوگیری
prevention U جلوگیری
stoppages U جلوگیری
debarment U جلوگیری
contraception U جلوگیری
arrest U سد جلوگیری
stoppage U جلوگیری
power down U خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
inhibiter U جلوگیری کننده
stops U جلوگیری منع
inhibitive U وابسته به جلوگیری
interceptive U جلوگیری کننده
premune U ناشی از جلوگیری
inhibitor U جلوگیری کننده
arrests U جلوگیری از سقوط
stopping U جلوگیری منع
noise suppression U جلوگیری ازپارازیت
repressed U جلوگیری شده
arrested U جلوگیری از سقوط
stop U جلوگیری منع
stopped U جلوگیری منع
preclusive U جلوگیری کننده
arrest U جلوگیری از سقوط
irrepressible U جلوگیری نکردنی
interdict U جلوگیری ممنوعیت
inhibitions U جلوگیری از بروزاحساسات
repessive U جلوگیری کننده
preventive U جلوگیری کننده
suppressor U جلوگیری کننده
suppressive U جلوگیری کننده
preservatives U ماده جلوگیری
preservative U ماده جلوگیری
checkless U غیرقابل جلوگیری
contraception U جلوگیری از ابستنی
quenchless U غیرقابل جلوگیری
uncontrollable U غیرقابل جلوگیری
uncontrollably U غیرقابل جلوگیری
quenchable U قابل جلوگیری
block age U جلوگیری انسداد
inhibition U جلوگیری از بروزاحساسات
controlment U اختیارداری جلوگیری
letted U منع جلوگیری
preventable U قابل جلوگیری
accident prevention U جلوگیری از سانحه
preservation U محافظت جلوگیری
prevenience U منع جلوگیری
birth control U جلوگیری از ابستنی
preventability U قابلیت جلوگیری
preventive U عامل جلوگیری
preventible U قابل جلوگیری
abatement U فروکش جلوگیری
erosion control U جلوگیری از فرسایش
corrosion control U جلوگیری و کنترل خوردگی
out of hand U غیر قابل جلوگیری
copy protection U جلوگیری از اعمال کپی
without restraint U ازادانه بدون جلوگیری
obstructionist U کسیکه برای جلوگیری
controls U بازرسی نظارت جلوگیری
controlling U بازرسی نظارت جلوگیری
curbing U جلوگیری لبه پیاده رو
curbed U جلوگیری لبه پیاده رو
prevenience U خاصیت جلوگیری کننده
prohibitively U بطور جلوگیری کننده
contraceptive U وسیله جلوگیری از ابستنی
preventative U پیشگیر جلوگیری کننده
prohibitive U گران جلوگیری کننده
prohibitory U گران جلوگیری کننده
curb U جلوگیری لبه پیاده رو
contraceptives U وسیله جلوگیری از ابستنی
cutman U متخصص در جلوگیری ازخونریزی
control U بازرسی نظارت جلوگیری
curbs U جلوگیری لبه پیاده رو
preservative U جلوگیری کننده از فساد
preservatives U جلوگیری کننده از فساد
fire control U جلوگیری از اتش سوزی
incontrollable U غیر قابل جلوگیری
stopper U توپی جلوگیری کننده
stoppers U توپی جلوگیری کننده
antibiotics U جلوگیری کننده ازصدمه به حیات
release denial U جلوگیری از ترخیص پرسنل یاکالا
preventive U عامل ممانعت جلوگیری کننده
rib to prevent seepage U پشت بند جلوگیری از تراوش
shrinkage prevention U وسیله جلوگیری از جمع شدگی
antibiotic U جلوگیری کننده ازصدمه به حیات
safety regulations U ایین نامه جلوگیری از خطر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com