English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
therapeutically U از لحاظ درمان شناسی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
therapist U متخصص درمان شناسی درمان شناس
therapists U متخصص درمان شناسی درمان شناس
immunogenetics U رشتهای از اتم شناسی که درباره روابط مرض و وراثبت یا نژاد بحث میکند مطالعه ارتباط داخلی از لحاظ زیست شناسی
mineralogically U از لحاظ کان شناسی
geologically U از لحاظ زمین شناسی
wood craft U جنگل شناسی از لحاظ شکار
iamatology U درمان شناسی
aceology U درمان شناسی
therapeusis U درمان شناسی
therapeutics U درمان شناسی
therapeutist U متخصص درمان شناسی
therapeutic U وابسته به درمان شناسی
psychological moment U موقعی که از لحاظ روان شناسی مقتضی برای کارکردن باشد
psychologically U از لحاظ روان شناسی ازروی روان شناسی
geognosy U زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
heparinize U باهپارین درمان کردن تحت درمان باهپارین قراردادن
client centered therapy U درمان متمرکز بر درمان جو
entomology U حشره شناسی [حشره شناسی] [جانور شناسی] [رشته دانشگاهی]
every way U از هر لحاظ
viewpoints U لحاظ
viewpoint U لحاظ
perspectives U لحاظ
with the view of U از لحاظ
point of view U لحاظ
points of view U لحاظ
for purposes of U از لحاظ
in the light of U از لحاظ
perspective U لحاظ
with a view to U از لحاظ
pro forma U از لحاظ فاهر
juristically U از لحاظ حقوقی
sanitarily U از لحاظ بهداشت
juridically U از لحاظ حقوقی
sexually U از لحاظ جنس
in every respect U ازهر لحاظ
in all respects U ازهر لحاظ
of U از طرف از لحاظ
phases U لحاظ پایه
phased U لحاظ پایه
phase U لحاظ پایه
juridically U از لحاظ قضائی
exofficio U از لحاظ سمت
qualitatively U از لحاظ کیفیت
politically U از لحاظ سیاسی
to all intents and purposes U ازهر لحاظ
criminally U از لحاظ جنائی
surgically U از لحاظ جراحی
nationally U از لحاظ ملی
militarily U از لحاظ نظامی
socially U از لحاظ اجتماعی
professionally U از لحاظ پیشه
orthographically U از لحاظ املا
municipally U از لحاظ شهرداری
technically speaking U از لحاظ فنی
materialistically U از لحاظ مادیت
for brevity's sake U از لحاظ اختصار
economically U از لحاظ اقتصاد
medically U از لحاظ طبی
theologically U از لحاظ الهیات
morbid anatomy U از لحاظ ناخوشی
from an economical standpoint U از لحاظ اقتصاد
modally U از لحاظ چگونگی
psychbiology U علم مطالعه ارتباط میان روانشناسی وزیست شناسی زیست شناسی روانی
nautically U از لحاظ کشتی رانی
politically active U از لحاظ سیاسی پرتحرک
theoretically U از لحاظ فرض علمی
on principle U از لحاظ قیود اخلاقی
politically involved U از لحاظ سیاسی پرتحرک
strategically U از لحاظ سوق الجیشی
hierarchically U از لحاظ رئیسی و مرئوسی
internationally U از لحاظ بین المللی
bionomics U زیوه شناسی شاخهای از علم زیست شناسی که از رابطه موجودات زنده بامحیطبحث میکند
philological U وابسته به واژه شناسی یازبان شناسی تاریخی وتطبیقی
philology U زبان شناسی تاریخی وتطبیقی واژه شناسی
bacteriologic U مربوط به میکرب شناسی وابسته به باکتری شناسی
lateral meniscus U منیسک خارجی [کالبد شناسی] [زیست شناسی]
exofficio U از لحاظ تصدی مقام و غیره
ornamentallyr U از لحاظ تزئین میناب زینت
nutrient U ماده مقوی از لحاظ غذایی
ornamentally U از لحاظ تزئین منباب زینت
nutrients U ماده مقوی از لحاظ غذایی
symmetry allowed reaction U واکنش مجاز از لحاظ تقارن
baseball throw U مسابقه پرتاب توپ از لحاظ مسافت
to rely on somebody for your income U از لحاظ درآمد وابسته به کسی بودن
popularly U از لحاظ توده مردم بزبان ساده
white wool U [مرغوب ترین نوع پشم از لحاظ رنگ]
Mentally retarded children. U کودکان عقب افتاده ( از لحاظ رشد فکری )
clean U شکل مناسب اتومبیل از لحاظ مقاومت هوا دو ضرب
exegesis U تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
cleans U شکل مناسب اتومبیل از لحاظ مقاومت هوا دو ضرب
cleanest U شکل مناسب اتومبیل از لحاظ مقاومت هوا دو ضرب
cleaned U شکل مناسب اتومبیل از لحاظ مقاومت هوا دو ضرب
exegeses U تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
advantaged U کسیکه در شرایط بهتری از لحاظ اجتماعی و یا مادی قرار دارد
unlimited U وسیله مسابقه بدون محدودیت از لحاظ حجم یا نوع موتور
treatment U درمان
water cure U اب درمان
irremediable U بی درمان
treatments U درمان
client U درمان جو
remediless U بی درمان
medicative U درمان کن
immedicable U بی درمان
natural philosophy U درمان
remedied U درمان
cures U درمان
cured U درمان
cure U درمان
therapy U درمان
medicament U درمان
remedies U درمان
remedy U درمان
medicaments U درمان
clients U درمان جو
remedying U درمان
zoo ecology U قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانور بامحیط خود بحث میکند بوم شناسی حیوانی
karyology U هسته شناسی مبحثی ازعلم سلول شناسی ک ه درباره تشریح هسته سلولی وساحتمان کروموسوم بحث میکند
kinematics U حرکت شناسی جنبش شناسی
neurologic U وابسته به عصب شناسی یا پی شناسی
typology U گونه شناسی نوع شناسی
cooperative therapy U درمان تعاونی
multiple therapy U درمان تعاونی
analytic therapy U درمان تحلیلی
It'll be OK. <idiom> U درمان میشود!
operable U قابل درمان
corrective therapy U درمان اصلاحی
remedied U درمان کردن
adjunctive therapy U درمان جنبی
an active remedy U درمان کاری
existential therapy U درمان وجودی
active therapy U درمان فعال
therapeutist U درمان شناس
psychotherapy ortherapeutics U روح درمان
conjoint therapy U درمان زوجی
physiotherapy U درمان فیزیکی
placebo therapy U درمان با دارونما
aversion therapy U درمان اجتنابی
psychotherapy U درمان روانی
marriage therapy U درمان زناشویی
remedy U درمان کردن
healable U درمان پذیر
treatable U قابل درمان
chemotherapy U درمان دارویی
kinesalgia U جنبش درمان
adjuvent therapy U درمان تکمیلی
pithiatism U درمان تلقینی
post treatment follow up U پیگیری پس از درمان
electrotherapeutics U درمان برقی
remedies U درمان کردن
dual sex therapy U درمان دو جنسیتی
remedies U درمان میزان
treated U درمان شدن
direct therapy U درمان رهنمودی
remedied U درمان میزان
supportive therapy U درمان حمایتی
cures U درمان بخشیدن
remedy U درمان میزان
remedying U درمان میزان
remedying U درمان کردن
faith healing U درمان اعتقادی
faith cure U درمان اعتقادی
treat U درمان کردن
hydropathist U اب درمان دان
treat U درمان شدن
treated U درمان کردن
social therapy U درمان اجتماعی
cured U درمان بخشیدن
quadrangular therapy U درمان دو زوجی
incurable U درمان ناپذیر
incurable U بی درمان بیچاره
remediless U درمان ناپذیر
remediable U درمان پذیر
treats U درمان کردن
relationship therapy U درمان ارتباطی
interpretive therapy U درمان تفسیری
treats U درمان شدن
curative U درمان بخش
inpatient U تحت درمان
depth therapy U درمان عمقی
cure all U درمان هر درد
cure U درمان بخشیدن
homeopath U جور درمان خواه
homeopaths U جور درمان خواه
electroshock therapy U درمان با ضربه برقی
encounter group therapy U درمان با گروه رویارویی
activity group therapy U درمان با فعالیت گروهی
neuropsychiatric U درمان روانی عصبی
chemotherapy U درمان بواسطه موادشیمیایی
mud bath U گل مالی تن برای درمان
insulin shock therapy U درمان با ضربه انسولین
electroconvulsive therapy U درمان با تشنج برقی
electric convulsive therapy U درمان با تشنج برقی
insulin coma therapy U درمان با اغماء انسولینی
carbon dioxide therapy U درمان با انیدرید کربنیک
indoklon therapy U درمان با استنشاق اندوکلون
directive group therapy U درمان رهنمودی گروهی
shock therapy U درمان با ضربه برقی
Patience is a plaster for all sores . <proverb> U صبر,درمان هر دردیست .
x ray therapy U درمان با اشعه مجهول
ect U درمان با تشنج برقی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com