Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 117 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
sanitarily
U
از لحاظ بهداشت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
health
U
بهداشت
hygiene
U
بهداشت
hygienics
U
بهداشت
mental health
U
بهداشت روانی
public health
U
بهداشت همگانی
sanitary engineering
U
مهندسی بهداشت
social health
U
بهداشت اجتماعی
hygienist
U
متخصص بهداشت
insanitation
U
فقدان بهداشت
hygienics
U
علم بهداشت
hygeist
U
بهداشت دان
hygeist
U
متخصص بهداشت
health insurance
U
بیمه بهداشت
health certificate
U
گواهی بهداشت
hygienically
U
مطابق بهداشت
certificate of health
U
گواهی بهداشت
social hygiene
U
بهداشت اجتماعی
The Physics of Radiation Protection
U
فیزیک بهداشت
Health physics
U
فیزیک بهداشت
bill of health
U
گواهی بهداشت
hygiene
U
علم بهداشت
The Physics of Radiation Protection
U
بهداشت پرتوی
Health physics
U
بهداشت پرتوی
mental hygiene
U
بهداشت روانی
pedology
U
مبحث بهداشت کودکان
world health organization
U
سازمان بهداشت جهانی
The health authorities .
U
مقامات اداره بهداشت
sanitation
U
مراعات اصول بهداشت بهسازی
clean bill of health
U
گواهی نامه بهداشت کشتی
to keep one's health
U
موافب بهداشت خود بودن
constitutionalize
U
برای بهداشت مزاج گردش کردن
flight sister
U
افسر مسئول بهداشت و تغذیه هواپیما
sanitarian
U
کارشناس بهداشتی جانبدار بهداشت همگانی
hygeian
U
وابسته به دارگونهء تندرستی مربوط به رب النوع صحت بهداشت
every way
U
از هر لحاظ
with a view to
U
از لحاظ
with the view of
U
از لحاظ
in the light of
U
از لحاظ
for purposes of
U
از لحاظ
point of view
U
لحاظ
points of view
U
لحاظ
perspective
U
لحاظ
perspectives
U
لحاظ
viewpoint
U
لحاظ
viewpoints
U
لحاظ
materialistically
U
از لحاظ مادیت
morbid anatomy
U
از لحاظ ناخوشی
modally
U
از لحاظ چگونگی
professionally
U
از لحاظ پیشه
politically
U
از لحاظ سیاسی
juridically
U
از لحاظ حقوقی
juristically
U
از لحاظ حقوقی
medically
U
از لحاظ طبی
municipally
U
از لحاظ شهرداری
sexually
U
از لحاظ جنس
theologically
U
از لحاظ الهیات
to all intents and purposes
U
ازهر لحاظ
phase
U
لحاظ پایه
phased
U
لحاظ پایه
economically
U
از لحاظ اقتصاد
pro forma
U
از لحاظ فاهر
of
U
از طرف از لحاظ
orthographically
U
از لحاظ املا
technically speaking
U
از لحاظ فنی
juridically
U
از لحاظ قضائی
exofficio
U
از لحاظ سمت
for brevity's sake
U
از لحاظ اختصار
phases
U
لحاظ پایه
from an economical standpoint
U
از لحاظ اقتصاد
socially
U
از لحاظ اجتماعی
militarily
U
از لحاظ نظامی
nationally
U
از لحاظ ملی
qualitatively
U
از لحاظ کیفیت
criminally
U
از لحاظ جنائی
in every respect
U
ازهر لحاظ
in all respects
U
ازهر لحاظ
surgically
U
از لحاظ جراحی
therapeutically
U
از لحاظ درمان شناسی
internationally
U
از لحاظ بین المللی
hierarchically
U
از لحاظ رئیسی و مرئوسی
geologically
U
از لحاظ زمین شناسی
politically active
U
از لحاظ سیاسی پرتحرک
politically involved
U
از لحاظ سیاسی پرتحرک
strategically
U
از لحاظ سوق الجیشی
on principle
U
از لحاظ قیود اخلاقی
nautically
U
از لحاظ کشتی رانی
theoretically
U
از لحاظ فرض علمی
mineralogically
U
از لحاظ کان شناسی
wood craft
U
جنگل شناسی از لحاظ شکار
symmetry allowed reaction
U
واکنش مجاز از لحاظ تقارن
exofficio
U
از لحاظ تصدی مقام و غیره
nutrient
U
ماده مقوی از لحاظ غذایی
nutrients
U
ماده مقوی از لحاظ غذایی
ornamentally
U
از لحاظ تزئین منباب زینت
ornamentallyr
U
از لحاظ تزئین میناب زینت
baseball throw
U
مسابقه پرتاب توپ از لحاظ مسافت
popularly
U
از لحاظ توده مردم بزبان ساده
to rely on somebody for your income
U
از لحاظ درآمد وابسته به کسی بودن
Mentally retarded children.
U
کودکان عقب افتاده ( از لحاظ رشد فکری )
white wool
U
[مرغوب ترین نوع پشم از لحاظ رنگ]
exegeses
U
تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
cleanest
U
شکل مناسب اتومبیل از لحاظ مقاومت هوا دو ضرب
exegesis
U
تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
cleans
U
شکل مناسب اتومبیل از لحاظ مقاومت هوا دو ضرب
clean
U
شکل مناسب اتومبیل از لحاظ مقاومت هوا دو ضرب
cleaned
U
شکل مناسب اتومبیل از لحاظ مقاومت هوا دو ضرب
psychological moment
U
موقعی که از لحاظ روان شناسی مقتضی برای کارکردن باشد
unlimited
U
وسیله مسابقه بدون محدودیت از لحاظ حجم یا نوع موتور
advantaged
U
کسیکه در شرایط بهتری از لحاظ اجتماعی و یا مادی قرار دارد
historcicism
U
فرضیهای که معتقداست کلیه پدیدههای اجتماعی وفرهنگی باید از لحاظ تاریخی مطالعه شود
bill of health
U
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
sanitize
U
مطابق اصول بهداشت کردن از روی اصول بهداشتی عمل کردن
geognosy
U
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
immunogenetics
U
رشتهای از اتم شناسی که درباره روابط مرض و وراثبت یا نژاد بحث میکند مطالعه ارتباط داخلی از لحاظ زیست شناسی
goat hair
U
موی بز
[الیاف نازک و پشمی بز که بیشتر در قسمت های ظریف و تزئینی بافت بدلیل ظرافت آن بکار می رود. بهترین نوع آن مربوط به بز کشمیری هندوستان است که از لحاظ ظرافت و لطافت سبیه ابریشم است.]
psychologically
U
از لحاظ روان شناسی ازروی روان شناسی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com