English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
It is an old saying that … U از قدیم گفته اند که ...
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
teutonic U از نژاد قدیم المانی زبان قدیم توتنی
ipso dixit U گفته بی دلیل گفته استبدادی
of old U قدیم
the old world U بر قدیم
primitive U قدیم
yore U در قدیم
anciently U در قدیم
dite U گفته
I was told ... U به من گفته شد ...
dixit U گفته
dicta U گفته
parol U گفته
doctrines U گفته
doctrine U گفته
sentencing U گفته
sentence U گفته
statement U گفته
statements U گفته
sentences U گفته
saying U گفته
sayings U گفته
the old testament U عهد قدیم
the youth of the world U روزگارخیلی قدیم
old world U دنیای قدیم
Aborigine اهلی قدیم
tzar U امپراطورروسیه قدیم
dateless U بسیار قدیم
In times past . In olden days . U درروزگاران قدیم
pierian U در مقدونیه قدیم
immensurable U خیلی قدیم
f. times U ایام قدیم
the old ways U رسوم قدیم
ancientry U عهد قدیم
It is being said that ... U گفته می شود که ...
to leave unsaid U نا گفته گذاردن
ipso dixit U گفته محض
ipsedixit U گفته محض
maxim U گفته اخلاقی
maxims U گفته اخلاقی
laconism U گفته پر مغز
unsay U گفته نشدن
spoken U گفته شده
told U گفته شده
missatement U گفته نادرست
termed <adj.> <past-p.> U گفته شده
so saying U اینرا گفته
said U گفته شده
statements U گفته بیانیه
bywords U گفته اخلاقی
byword U گفته اخلاقی
that was said above U که درفوق گفته شد
he is said to have fled U گفته اند
tag U گفته مبتذل
mentioned <adj.> <past-p.> U گفته شده
named <adj.> <past-p.> U گفته شده
tags U گفته مبتذل
stated <adj.> <past-p.> U گفته شده
that was said above که دربالا گفته شد
statement U گفته بیانیه
carthage U شهر کارتاژ قدیم
samson U قاضی قدیم اسرائیل
conventionality U پیروی از سنت قدیم
from immemorial times U از زمان خیلی قدیم
samaria U سامریه در فلسطین قدیم
immemorially U بطور خیلی قدیم
uniting U سکه قدیم انگلیسی
iguanodont U سوسماربزرگ گیاهخوار قدیم
proconsulship U مقام فرمانداری در رم قدیم
Old Testament U پیمان یا وصیت قدیم
proconsular U وابسته به فرمانداران رم قدیم
early U مربوط به قدیم عتیق
earliest U مربوط به قدیم عتیق
unites U سکه قدیم انگلیسی
unite U سکه قدیم انگلیسی
old english U زبان انگلیسی قدیم
land grave U کنت قدیم المانی
kempo U تکنیک قدیم کاراته
italic U وابسته به ایتالیاییهای قدیم
babylon U شهر بابل قدیم
satrap U استاندار قدیم ایران
conservative U پیرو سنت قدیم
conservatives U پیرو سنت قدیم
If only you had told me . U کاش به من گفته بودی
it is well said U خوب گفته اند
it is truly said U راست گفته اند
the above was a summary آنچه دربالا گفته شد
ipsedixit U خود او گفته است
d. of a statement U تکذیب گفته ایی
ipso dixit U او خود گفته است
above said U بالا گفته شده
divers statements U گفته هایی چند
direct oration U گفته یا قول مستقیم
aforesid U پیش گفته شده
abovementioned <adj.> U گفته شده در بالا
above-mentioned <adj.> U گفته شده در بالا
above-quoted <adj.> U گفته شده در بالا
aforementioned <adj.> U گفته شده در بالا
afore-mentioned <adj.> U گفته شده در بالا
foregoning U پیش گفته شده
the a of days U خدای سرمدی قدیم الایام
mercury U یکی از خدایان یونان قدیم
nestorian U کلیسای نسطوری قدیم ایران
immemorial U بسیار قدیم خیلی پیش
triumvirate U یکی از سه زمامدار روم قدیم
old guard U صنوف صاحب اعتبار قدیم
paleethnology U مبحث شناسایی انسانهای قدیم
ra U خدای افتاب مصریان قدیم
sab U وابسته به سبایایمن قدیم یمنی
saker U باز شکاری در اروپای قدیم
pony express U پست سریع السیر قدیم
pandect U حقوق مدنی روم قدیم
stuart U خانواده سلطنتی قدیم انگلستان
tchigorin indian U دفاع هندی قدیم شطرنج
punic U اهل کارتاژ قدیم قرطاجنی
paleo etc U وابسته بشمال دنیای قدیم
paleo arctic or palaeo U وابسته بشمال دنیای قدیم
macaque U نوعی میمون دنیای قدیم
macaca U نوعی میمون دنیای قدیم
triumvirates U یکی از سه زمامدار روم قدیم
fabliau U وابسته باشعار قدیم فرانسه
ecclesiast U عضوانجمن سیاسی اتنیهای قدیم
doric U بسبک معماری قدیم یونان
propraetor U کنسول فرمانداراستان قدیم روم
apis U گاو مقدس مصریان قدیم
Hamedan U شهر همدان [اکباتان قدیم]
old indian defence U دفاع هندی قدیم شطرنج
plebs U توده مردم روم قدیم
triumvier U یکی از سه زمامدار روم قدیم
babel U شهر و برج قدیم بابل
dictum U گفته افهار نظر قضایی
in p of my statement U برای اثبات گفته خودم
recants U گفته خود را تکذیب کردن
Actions speak louder than words . U دو صد گفته چونیم کردار نیست
put in <idiom> U اضافه چیزی که قبلا گفته شد
in proof of his statement U برای اثبات گفته خود
indirect oration U گفته یا قول غیر مستقیم
recanting U گفته خود را تکذیب کردن
recant U گفته خود را تکذیب کردن
recanted U گفته خود را تکذیب کردن
dictums U گفته افهار نظر قضایی
I told you , didnt I ? U من که بتو گفتم ( گفته بودم )
on cne's own initiative U بی انکه کسی گفته باشد
Enough has been said! U به اندازه کافی گفته شده!
ipsissima verba U عین بیانات و گفته شخص
It needs to be said that ... U لازم هست که گفته بشه که ...
shekel U واحد وزن وپول بابل قدیم
from (since) the year one [American E] <adv.> U از زمان خیلی قدیم [اصطلاح روزمره]
from (since) the year dot [British E] <adv.> U از زمان خیلی قدیم [اصطلاح روزمره]
sogdian U اهل سغدیا یا سغد قدیم ایران
quadriga U ارابه چهار اسبه رومیان قدیم
He is an old – timer at this club . U از قدیم عضو این با شگاه بو ده است
protasis U نخستین قسمت درام قدیم رومی
doric U وابسته بمردم دوریس یونان قدیم
essenism U اصول یازندگی راهبان قدیم یهود
goth U یکی از اقوام المانی قدیم بربری
guard mount U مراسم تعویض پاسدار قدیم یاجدید
mycenian U اهل شهر "مسین " قدیم یونان
mycenaean U اهل شهر "مسین " قدیم یونان
gambit of aleppo U نام قدیم گامبی وزیر شطرنج
acinaces U شمشیر کوتاه ایرانیان قدیم وسکاها
hierology U علم خواندن خطوط قدیم مصر
hoplite U سرباز پیاده مسلح یونان قدیم
lawmerchant U قواعد واصول قدیم معاملات بازرگانی
atrium U اطاق میانی خانههای روم قدیم
paleontology U مبحث زیست شناسی دوران قدیم
propretor U کنسول فرماندار استان قدیم روم
classic U مربوط به نویسندگان قدیم لاتین ویونان
classics U مربوط به نویسندگان قدیم لاتین ویونان
pre chellean U وابسته به اواخر دوره عصرحجر قدیم
Whig U عضو حزب "ویگ " در انگلیس قدیم
Whigs U عضو حزب "ویگ " در انگلیس قدیم
lambrequin U دستمال روی کلاه خوددلاروران قدیم
archon U یکی از افسران عالیرتبهء اتن قدیم
portcullises U درورودی قلعههای قدیم پنجره کشودار
portcullis U درورودی قلعههای قدیم پنجره کشودار
affimable U شایسته انکه بطورقطع گفته شود
What you say is true in a sense . U گفته شما به معنایی صحیح است
per U طبق جزئیات که در مشخصات گفته شده
action speaks louder than words <proverb> U دو صد گفته چون نیم کردار نیست
it say in the bible that U درکتاب مقدس گفته شده است
undershot U درباب چرخی گفته میشود) که اب اززیرانرابگرداند
non collegiate U در باب شاگردی گفته میشود بی دانشکده
to repeat oneself U کاریا گفته خودرا تکرار کردن
olympiad U جشن ها ومسابقات قدیم یونان مسابقات المپیک
elam U کشور ایلام قدیم که درناحیه خوزستان بوده
paleolith U الات سنگی نتراشیده عصر حجر قدیم
shaman U کشیش یاکاهن یاجادوگرمردم قدیم شمال اسیاواروپا
gutta U تزئینات مخروطی شکل سردیوار ساختمانهای قدیم
scutum U سپر دراز یا تخم مرغی روم قدیم
canon low U دررم قدیم مورد عمل بوده وامروز در
uncial U وابسته بحروف الفبای قدیم یونان و روم
knight bachelor U پایین ترین مرتبه سلحشوری قدیم انگلیس
primogeniture U حق فرزند ارشد ذکور نسبت به تمام ارث (در قدیم)
post classical U در باب ادبیات یونانی ورومی گفته میشود
ana U :مجموعه یا گلچینی از گفته هاو اقوال یک شخص
A constant guest is never welcome . <proverb> U به همیشه میهمان خوشامد گفته نمى شود .
paleontologist U ویژه گر زیست شناسی دوران قدیم یا کهنه سنگی
archeologic U وابسته به باستان شناسی مربوط بعلم اثار قدیم
fleur de lys U گل زنبق یا سوسن نشان خانواده سلطنتی قدیم فرانسه
fleur de lis U گل زنبق یا سوسن نشان خانواده سلطنتی قدیم فرانسه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com