Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (43 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to pass one's word for another
U
از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
subrogate
U
بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
recode
U
کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
piracy
U
چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
letter
U
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letters
U
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
emulated
U
کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulates
U
کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulating
U
کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulate
U
کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
outdo
U
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdoes
U
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdoing
U
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
rub off
<idiom>
U
به شخص دیگری انتقال دادن
rehousing
U
به جای دیگری اسکان دادن
proxy
U
بنمایندگی دیگری رای دادن
pass the buck
<idiom>
U
مسئولیت خودرا به دیگری دادن
sublease
U
به مستاجر دیگری اجاره دادن
eep
U
گرفتن توپ و پاس دادن به دیگری
trasship
U
بکشتی یا وسیله نقلیه دیگری انتقال دادن
mimicking
<adj.>
<pres-p.>
U
[رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن]
emulating
<adj.>
<pres-p.>
U
[رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن]
pantomiming
<adj.>
<pres-p.>
U
[رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن]
to pass the buck
<idiom>
U
مسئولیت ناخوشایند
[تقصیر یا زحمت]
را به دیگری دادن
countersignature
U
امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
reach out with an olive branch
<idiom>
U
[انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
blue flag
U
پرچم ابی برای علامت دادن بکسی که اتومبیل دیگری بدنبال و نزدیک اوست تا راه بدهد
reach out with an olive branch
U
[انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
personify
U
رل دیگری بازی کردن
personifies
U
رل دیگری بازی کردن
subtraction
U
کم کردن یک عدد از دیگری
personifying
U
رل دیگری بازی کردن
personified
U
رل دیگری بازی کردن
impersonation
U
نقش دیگری رابازی کردن
passing off
U
به اسم دیگری معامله کردن
to transubstantiate
U
به جسم دیگری تبدیل کردن
reword
U
باواژههای دیگری بیان کردن
transubstantiate
U
بجسم دیگری تبدیل کردن
hold at disposal
U
در اختیار دیگری نگهداری کردن
rephrased
U
به طرز دیگری بیان کردن
to t.
U
بحقوق دیگری تجاوز کردن
interrupts
U
حرف دیگری را قطع کردن
interrupting
U
حرف دیگری را قطع کردن
interrupt
U
حرف دیگری را قطع کردن
rephrase
U
به طرز دیگری بیان کردن
rephrases
U
به طرز دیگری بیان کردن
rephrasing
U
به طرز دیگری بیان کردن
converting
U
معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
to turn round
U
برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
to exchange something
[for something]
U
مبادله کردن
[چیزی را با چیز دیگری]
converted
U
معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
convert
U
معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
to play off
U
از سر خود وا کردن و بجان دیگری انداختن
to exchange something
[for something]
U
معاوضه کردن
[چیزی را با چیز دیگری]
converts
U
معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
redirect
U
حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
redirected
U
حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
redirects
U
حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
redirecting
U
حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
to distinguish between something and something
U
فرق گذاشتن
[تشخیص دادن]
بین یک چیز و چیز دیگری
to differentiate something from something
U
فرق گذاشتن
[تشخیص دادن]
بین یک چیز و چیز دیگری
pirated
U
از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
pirates
U
از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
pirate
U
از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
personation
U
خود را به جای دیگری معرفی کردن یا جا زدن
pirating
U
از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
shunted
U
ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
to shift off responsibility
U
مسئولیت را ازخودسلب کردن وبدوش دیگری گذاردن
shunt
U
ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
shunts
U
ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
to differentiate something from something
U
فرق گذاشتن
[تشخیص دادن]
یک چیز از چیز دیگری
personate
U
خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
to provide interpretation
[for somebody]
[from/into a language]
U
ترجمه شفاهی کردن
[برای کسی]
[از یک زبان به دیگری]
to interpret
[for somebody]
[from/into a language]
U
ترجمه شفاهی کردن
[برای کسی]
[از یک زبان به دیگری]
to act as interpreter
[for somebody]
[from/into a language]
U
ترجمه شفاهی کردن
[برای کسی]
[از یک زبان به دیگری]
pareto optimality
U
حد مطلوب پاراتو وضعیتی که در ان نتوان رفاه یک فرد را افزایش داد مگر به قیمت کاهش دادن رفاه دیگری
cannibalizing
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizes
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalized
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalize
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
transcribe
U
کپی کردن داده از واحد حافظه پشتیبان یا رسانه به دیگری
media
U
کپی کردن داده از یک بایت رسانه ذخیره سازی به دیگری
transcribed
U
کپی کردن داده از واحد حافظه پشتیبان یا رسانه به دیگری
cannibalising
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalises
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
transcribes
U
کپی کردن داده از واحد حافظه پشتیبان یا رسانه به دیگری
transcribing
U
کپی کردن داده از واحد حافظه پشتیبان یا رسانه به دیگری
to second somebody
U
ماموریت کسی را به جای دیگری منتقل کردن
[اصطلاح رسمی]
cannibalised
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
reproducing
U
کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
reproduces
U
کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
post-
U
وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
stiffening
U
اهار یا چیز دیگری که برای سفت کردن چیزها بکارمیبرند
posts
U
وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
posted
U
وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
reproduce
U
کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
post
U
وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
reproduced
U
کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
to p off an awkward situation
U
حواس خود را از کیفیت بدی منحرف و به چیز دیگری متوجه کردن
deflector
U
صفحه تیغه یا وسیله دیگری برای منحرف کردن یک جریان یا حرکت
to jump-start someone's car
U
کمک برای روشن کردن
[خودروی کسی را با باتری مستقلی یا ماشین دیگری]
chain
U
روش وصل کردن یک وسیله با یک کابل که داده را از یک ماشین به دیگری منتقل میکند.
chains
U
روش وصل کردن یک وسیله با یک کابل که داده را از یک ماشین به دیگری منتقل میکند.
labelled
U
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
labels
U
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
licence
U
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
labeling
U
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
label
U
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
licences
U
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licenses
U
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
replication
U
1-قطعه یدکی درسیستم درصورت بروزخطا یا خرابی . 2-کپی کردن دکورد یا داده درمحل دیگری
third
U
به دیگری
tother
U
دیگری
t' other
U
دیگری
thirds
U
به دیگری
another
U
دیگری
insulate
U
مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
insulates
U
مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
insulating
U
مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
desertion
U
ترک کردن افرادواجب النفقه ترک زوج یازوجه به وسیله دیگری فراراز خدمت وفیفه
at another time
U
در زمان دیگری
follow suit
<idiom>
U
از دیگری تقلیدکردن
heteronomous
U
پیروقانون دیگری
at second hand
U
از قول دیگری
others
U
متفاوت دیگری
in turn
<idiom>
U
یکی پس از دیگری
other
U
متفاوت دیگری
common of pasturage
U
حق چرادرزمین دیگری
We have no other way (alternative).
U
را ه دیگری نداریم
consecutively
U
یکی پس از دیگری
onother's money
U
پول دیگری
expotriate
U
به کشور دیگری تبعید کردن تبعید از وطن
ratios
U
نسبت یک عدد به دیگری
ratio
U
نسبت یک عدد به دیگری
transport
U
انتقال از یک مسیر به دیگری
serially
U
یکی پس از دیگری یا در سری
through the grapevine
<idiom>
U
از اشخاص دیگری پرسیدن
transplants
U
درجای دیگری نشاندن
breach of a close
U
تجاوز به ملک دیگری
another kettle of fish
<idiom>
U
کاملا متفاوت از دیگری
copycat
<idiom>
U
تقلید از شخص دیگری
assumpsit
U
تقبل دیون دیگری
follow in one's footsteps (tracks)
<idiom>
U
دنبال روی دیگری
predecease
U
مرگ قبل از دیگری
predecease
U
قبل از دیگری مردن
convert
U
تغییر چیزی به دیگری
transplant
U
درجای دیگری نشاندن
transplanted
U
درجای دیگری نشاندن
transplanting
U
درجای دیگری نشاندن
transported
U
انتقال از یک مسیر به دیگری
release
U
اعراض از حق به نفع دیگری
take the words out of someone's mouth
<idiom>
U
حرف دیگری راقاپیدن
alternately
U
تغییر از یکی به دیگری
let a praise thee
U
بگذارد دیگری تورابستاید
impersonating
U
خودرابجای دیگری جا زدن
impersonates
U
خودرابجای دیگری جا زدن
impersonated
U
خودرابجای دیگری جا زدن
highbinder
U
جاسوس یا مراقب دیگری
breach of close
U
تجاوز به ملک دیگری
impersonate
U
خودرابجای دیگری جا زدن
i had no a
U
چاره دیگری نداشتم
heteronomy
U
پیروی از قانون دیگری
transporting
U
انتقال از یک مسیر به دیگری
transports
U
انتقال از یک مسیر به دیگری
pestiferous
U
فاسدکننده اخلاق دیگری
released
U
اعراض از حق به نفع دیگری
releases
U
اعراض از حق به نفع دیگری
sequentially
U
یکی پس از دیگری به ترتیب
metonymy
U
ذکرکلمهای بمنظور دیگری
to feel for another
U
برای دیگری متاثرشدن
i had no a
U
شق دیگری نبودکه اختیارکنم
converts
U
تغییر چیزی به دیگری
one after a
U
یکی درپی دیگری
shuffle off
U
بدوش دیگری گذاردن
another
U
کسی
[چیز]
دیگری
detinue
U
ضبط مال دیگری
converting
U
تغییر چیزی به دیگری
one country or another
U
این یا یک کشور دیگری
converted
U
تغییر چیزی به دیگری
it is of a different kind
U
قسم دیگری است
eye baby
U
دیگری که به او نگاه میکند
inherit
U
وارث شدن از دیگری گرفتن
transfusible
U
قابل تزریق در جسم دیگری
transfusable
U
قابل تزریق در جسم دیگری
personator
U
کسیکه خودرابنام دیگری قلمدادمیکند
to shift a burden
U
کاری رابدوش دیگری گذاشتن
transmission
U
ارسال سیگنال ها از یک وسیله به دیگری
vicarious authority
U
اختیار از طرف دیگری نمایندگی
vests
U
واگذاری حقی یامالی به دیگری
message
U
اطلاع تارسالی از شخصی به دیگری
transmissions
U
ارسال سیگنال ها از یک وسیله به دیگری
vest
U
واگذاری حقی یامالی به دیگری
right of way
U
حق عبور از روی ملک دیگری
rights of way
U
حق عبور از روی ملک دیگری
inherits
U
وارث شدن از دیگری گرفتن
personifier
U
مجسم کننده شخصیت دیگری
staged
U
اجرای به ترتیب یکی پس از دیگری
global
U
را با دیگری در متن عوض میکند
girlfriend
U
زنی که دوست زن دیگری است
augmenter
U
مقداری که به دیگری اضافه میشود
inheriting
U
وارث شدن از دیگری گرفتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com