Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (33 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
disarm
U
از ضامن خارج کردن
disarmed
U
از ضامن خارج کردن
disarms
U
از ضامن خارج کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
antirecovery device
U
ضامن ضد جمع اوری مین ضامن ضد باز و بسته کردن مین
safety
U
به ضامن کردن ضامن
permissive action link
U
ضامن مسلح شدن جنگ افزاراتمی ضامن خودکار
safety pin
U
خار ضامن میله ضامن
safety pins
U
خار ضامن میله ضامن
safety stop
U
ضامن اسلحه گیره ضامن
interruptor
U
ضامن قطع مدار اشتعال ماسوره ضامن داخلی ماسوره
put on safety
U
به ضامن کردن
engage
U
ضامن کردن
engages
U
ضامن کردن
render safe
U
به ضامن کردن مین
ejection
U
خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
inactivate
U
غیر فعال کردن ناو از رده خارج کردن یکان
derailing
U
از خط خارج کردن
phase out
U
خارج کردن
derails
U
از خط خارج کردن
extraction
U
خارج کردن
discharge
U
خارج کردن
to rule out
U
خارج کردن
expulse
U
خارج کردن
ejecting
U
خارج کردن
derailed
U
از خط خارج کردن
unship
U
خارج کردن
ejects
U
خارج کردن
discharges
U
خارج کردن
bring out
U
خارج کردن
eject
U
خارج کردن
ejected
U
خارج کردن
derail
U
از خط خارج کردن
out of bounds
U
خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
clicked
U
زنگ خوردن تیک تیک کردن قلاب یا ضامن در دستگاههای زمان سنجی
click
U
زنگ خوردن تیک تیک کردن قلاب یا ضامن در دستگاههای زمان سنجی
clicks
U
زنگ خوردن تیک تیک کردن قلاب یا ضامن در دستگاههای زمان سنجی
spewed
U
با فشار خارج کردن
swap out
U
مبادله کردن به خارج
to expel
[from]
U
بزور خارج کردن
[از]
spew
U
با فشار خارج کردن
to put out of court
U
از دستور خارج کردن
expectorate
U
ازشش خارج کردن
decivilize
U
از تمدن خارج کردن
ablate
U
بریدن و خارج کردن
phase out
U
به ترتیب خارج کردن
defecate
U
خارج کردن مدفوع
tabled
U
از دستور خارج کردن
defecated
U
خارج کردن مدفوع
disseise
U
ازتصرف خارج کردن
table
U
از دستور خارج کردن
defecates
U
خارج کردن مدفوع
write off
U
از دفتر خارج کردن
write-off
U
از دفتر خارج کردن
spews
U
با فشار خارج کردن
lay on the table
U
از دستور خارج کردن
exfiltration
U
خارج کردن از میدان
tabling
U
از دستور خارج کردن
tables
U
از دستور خارج کردن
spewing
U
با فشار خارج کردن
write-offs
U
از دفتر خارج کردن
defecating
U
خارج کردن مدفوع
expelling
U
منفصل کردن بزور خارج کردن
expelled
U
منفصل کردن بزور خارج کردن
expels
U
منفصل کردن بزور خارج کردن
expel
U
منفصل کردن بزور خارج کردن
strike off the rolls
U
از صورت وکلا خارج کردن
reeks
U
بخار ازدهان خارج کردن
withdrawals
U
خارج کردن عقب کشیدن
emancipates
U
از زیر سلطه خارج کردن
emancipated
U
از زیر سلطه خارج کردن
emit
U
بیرون دادن خارج کردن
bail
U
عمل خارج کردن اب قایق
emitting
U
بیرون دادن خارج کردن
to phase out something
U
به ترتیب خارج کردن چیزی
reeking
U
بخار ازدهان خارج کردن
withdrawal
U
خارج کردن عقب کشیدن
evacuating
U
اخراج خارج کردن یا شدن
To import goods
[from abroad]
کالا از خارج وارد کردن
emitted
U
بیرون دادن خارج کردن
emits
U
بیرون دادن خارج کردن
reek
U
بخار ازدهان خارج کردن
reeked
U
بخار ازدهان خارج کردن
emancipate
U
از زیر سلطه خارج کردن
deconcentrate
U
از حالت تغلیظ خارج کردن
evacuate
U
اخراج خارج کردن یا شدن
unplugged
U
خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplug
U
خارج کردن دو شاخه از سوکت
emancipating
U
از زیر سلطه خارج کردن
evacuated
U
اخراج خارج کردن یا شدن
unplugging
U
خارج کردن دو شاخه از سوکت
evacuates
U
اخراج خارج کردن یا شدن
uncouple
U
از حالت زوجی خارج کردن
unplugs
U
خارج کردن دو شاخه از سوکت
breaks
U
از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
break
U
از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
bowdlerize
U
قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از
safing
U
از حالت مسلح بودن خارج کردن
emit
U
بیرون دادن از خود خارج کردن
snake out
U
خارج کردن کالا از انبار ناو
to play in or out
U
با نواختن ارغنون یا سازدیگرواردیا خارج کردن
emitting
U
بیرون دادن از خود خارج کردن
emitted
U
بیرون دادن از خود خارج کردن
emits
U
بیرون دادن از خود خارج کردن
discarding
U
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
importation
U
عمل وارد کردن چیزی به سیستم از خارج
deviations
U
از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
deviation
U
از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
discards
U
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
stripping crane
U
جرثقیل برای خارج کردن شمش از کوکیله
discarded
U
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discard
U
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
to move one's operation offshore
U
شرکت خود را به خارج
[از کشور]
منتقل کردن
hooked medallion
U
ترنج قلاب شکل
[در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
evicting
U
خارج کردن خلع ید کردن
evicted
U
خارج کردن خلع ید کردن
evicts
U
خارج کردن خلع ید کردن
evict
U
خارج کردن خلع ید کردن
released
U
خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
exfiltration
U
خارج کردن عده ها از مناطق تحت کنترل دشمن
externals
U
مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
smuts
U
تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
external
U
مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
release
U
خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
sidelining
U
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelines
U
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
evictions
U
چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
eviction
U
چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
releases
U
خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
sidelined
U
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sideline
U
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
smut
U
تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
break out
U
نوعی حمله برای خارج کردن گوی از منطقه دفاعی
denationalized
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizes
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizing
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalize
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalised
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalises
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalising
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
deforests
U
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforest
U
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforesting
U
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforested
U
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
labelled
U
مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labeling
U
مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
demonetization
U
سکه خارج از گردش جایگزین کردن مسکوکات جدیدبه جای سکههای رایج
label
U
مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labels
U
مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
guarantor
U
ضامن
preventor
U
ضامن
recognizor
U
ضامن
retainers
U
ضامن
retainer
U
ضامن
guarantors
U
ضامن
obligor
U
ضامن
safety bolt
U
ضامن
guarantees
U
ضامن
bail
U
ضامن
braking
U
ضامن
guarantee
U
ضامن
device
U
ضامن
mainpernor
U
ضامن تن
devices
U
ضامن
latch
U
ضامن
latches
U
ضامن
keylock
U
ضامن
braked
U
ضامن
warrantor
U
ضامن
guaranteed
U
ضامن
pawl
U
ضامن
brakes
U
ضامن
brake
U
ضامن
security
U
ضامن
guardless
U
بی ضامن
sponsors
U
ضامن
sponsoring
U
ضامن
sponsor
U
ضامن
warranter
U
ضامن
saftey bolt
U
ضامن
safes
U
ضامن
safest
U
به ضامن
safes
U
به ضامن
extender
U
ضامن
safer
U
به ضامن
safe
U
ضامن
safest
U
ضامن
safe
U
به ضامن
sureties
U
ضامن
surety
U
ضامن
safer
U
ضامن
toggles
U
ضامن
hostage
U
ضامن
cautions
U
ضامن
cautioned
U
ضامن
caution
U
ضامن
bondsman
U
ضامن
warranty
U
ضامن
hostages
U
ضامن
toggle
U
ضامن
bailsman
U
ضامن
warranties
U
ضامن
safety device
U
ضامن
cautioning
U
ضامن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com