English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
infltrate U از سوراخهای صافی گذراندن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
filrate U از صافی گذراندن
leach U از صافی گذراندن
filtration U از صافی گذراندن
filtering U از صافی گذراندن
broach U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
absolute filter U صافی میکرونی صافی میکروسکپی
antivignetting filter U صافی هماهنگ کننده نور صافی تطبیق نور
ice fishing U ماهیگیری از سوراخهای یخ
code holes U سوراخهای رمز
feed holes U سوراخهای پیشبر
edge perforated U با سوراخهای لبهای
sprocket holes U سوراخهای چرخ دندهای
lightening hole U سوراخهای کاهش وزن ناو
earth stopper U مامور بستن سوراخهای روباه
pitch U زاویه سوراخهای گوی بولینگ
pitches U زاویه سوراخهای گوی بولینگ
rivet pitch U فاصله بین مراکز سوراخهای پرچ
bye hole U سوراخهای باقیمانده پس ازمعلوم شدن نتیجه مسابقه گلف
feeds U سوراخهای دندانه دار پانچ شده در امتداد لبه کاغذ
card U کارتی با سوراخهای پانچ شده روی آن برای نمایش داده
speculum U اینه طبی یاسپکولوم وسیله معاینه از طریق سوراخهای بدن
cards U کارتی با سوراخهای پانچ شده روی آن برای نمایش داده
overpunching U تغییر داده روی نوار کاغذ با ایجاد سوراخهای اضافی
feed U سوراخهای دندانه دار پانچ شده در امتداد لبه کاغذ
perforations U خط سوراخهای کوچک در یک ورقه کاغذ یا کاغذهای پیاپی برای کمک به پاره کردن آنها
colanders U صافی
smoothness U صافی
line filter U صافی خط
limpidity U صافی
sleekness U صافی
scumble U صافی
planeness U صافی
leach U صافی
pureness U صافی
limpidity or limpidness U صافی
strainer U صافی
colander U صافی
absolute filter U صافی صد در صد
filter U صافی
filter bed U صافی اب
defecator U صافی
oaleaceous U صافی
water filter U صافی اب
filters U صافی
strainers U صافی
averts U گذراندن
surviving U گذراندن
avert U گذراندن
to be at ease U به گذراندن
survives U گذراندن
survived U گذراندن
survive U گذراندن
averting U گذراندن
averted U گذراندن
to have a rough time U بد گذراندن
passed U گذراندن
to rime away one's time U گذراندن
passes U گذراندن
to make a shift U گذراندن
pass U گذراندن
break even U صافی درامدن
killer stage U صافی رنگ
filter curve U منحنی صافی
suction filter U صافی مکنده
filter crystal U کریستال صافی
filter flask U بالن صافی
filter disc U قرص صافی
filter disk U قرص صافی
fuel filter U صافی بنزین
color killer U صافی رنگ
fuel filter U صافی سوخت
frequency filter U صافی فرکانس
filters U صافی پالایه
fineness U موشکافی صافی
filter layer U لایه صافی
filter add U کمک صافی
filter condenser U خازن صافی
filter circuit U مدار صافی
accelofilter U صافی سریع
gloss U صافی براقی
filter U صافی پالایه
filter U فیلتر صافی
acoustic filter U صافی صوتی
filter capacitor U خازن صافی
filters U فیلتر صافی
filter bed U صافی شنی
purity U صافی پاکدامنی
filter characteristic U مشخصه صافی
filter chock U چوک صافی
scratch filter U صافی پیکاپ
band screen U صافی مخازن
filtrable U صافی کردنی
absorbent filter U صافی جذب
line filter U صافی همهمه
noise filter U صافی همهمه
leach U صافی کردن
filter network U شبکه ی صافی
interference filter U صافی پارازیت
interference filter U صافی تداخل
electric filter U صافی الکتریکی
nominal filter U صافی میکرونی
filter packing U پوشش صافی
filter packing U لایی صافی
filterable U صافی کردنی
filter press U صافی فشاری
line filter U صافی شبکه
light filter U صافی نور
filter paper U کاغذ صافی
oil filter U صافی روغن
serenity U بی سر وصدایی صافی
crystal filter U صافی بلورین
glassiness U صافی زلالی
gravel filter U صافی شنی
filrate U از صافی گذشتن
differentiating filter U صافی ممیز
gas mask canister U صافی گاز
edge fillter U صافی چاکدار
interference eliminator U صافی تداخل
petrol filter U صافی بنزین
porous filter U صافی متخلخل
polarizing filter U صافی قطبی
to rough it U سخت گذراندن
belate U ازموقع گذراندن
to rub through or along U بسختی گذراندن
token passing U گذراندن نشانه
aestivate U تابستان را گذراندن
to sleep away one's time U بخواب گذراندن
To overstep the mark. To go too far. U از حد معمول گذراندن
to laugh away U با خنده گذراندن
temporising U وقت گذراندن
temporizing U وقت گذراندن
temporizes U وقت گذراندن
temporized U وقت گذراندن
temporize U وقت گذراندن
niggles U وقت گذراندن
temporises U وقت گذراندن
temporised U وقت گذراندن
piddled U وقت گذراندن
piddles U وقت گذراندن
laugh away U با خنده گذراندن
play away U به بازی گذراندن
niggled U وقت گذراندن
Sunday U یکشنبه را گذراندن
to gain time U به بهانه گذراندن
piddle U وقت گذراندن
to enjoy oneself U خوش گذراندن
temporalize U وقت گذراندن
niggle U وقت گذراندن
interlace U ازهم گذراندن
Sundays U یکشنبه را گذراندن
idle U وقت گذراندن
idled U وقت گذراندن
idles U وقت گذراندن
idlest U وقت گذراندن
narrow band filter U صافی فلزات باریک
band stop U صافی میان نگذر
low frequency filter U صافی فرکانس پایین
filter stick U لوله صافی دار
serene U صافی صاف کردن
strainer well U چاه صافی دار
band pass U صافی میان گذر
filter insert U دریچه یا مدخل صافی
low pass filter U صافی پایین گذر
high pass filter U صافی بالا گذر
impedance transforming filter U صافی تبدیل امپدانس
filtrate U مایع زیر صافی
power line filter U صافی جریان برق
integrating filter U صافی جمع کننده
flexible oil filter line U لوله صافی روغن
Chad U محصولات زیادی ایجاد شده از سوراخهای پانچ شده در نوار یا کارت
card U ترکیبی از سوراخهای پانچ شده که معرف حروف روی پانچ کارت است
cards U ترکیبی از سوراخهای پانچ شده که معرف حروف روی پانچ کارت است
procrastinating U بدفع الوقت گذراندن
procrastinates U بدفع الوقت گذراندن
procrastinated U بدفع الوقت گذراندن
procrastinate U بدفع الوقت گذراندن
moons U بیهوده وقت گذراندن
moon U بیهوده وقت گذراندن
to talk away U بصحبت یاگفتگو گذراندن
lobby U برای گذراندن لایحهای
lobbies U برای گذراندن لایحهای
lobbied U برای گذراندن لایحهای
jauk U بیهوده وقت گذراندن
To pass a bI'll through parliament . U لایحه یی را از مجلس گذراندن
To go too far . To exceed the limit . To overexend oneself . U از حد گذراندن ( شورش را در آوردن )
loaf U وقت را بیهوده گذراندن
To review the past in ones minds eye . U گذشته را از نظر گذراندن
grips U بریدگی برای گذراندن اب
pass U گذراندن تصویب شدن
temporalize U بدفع الوقت گذراندن
serve one's term of imprisonment U حبس خود را گذراندن
passed U گذراندن تصویب شدن
to loaf a way one's time U بیهوده وقت گذراندن
to lop a bout U بیهوده وقت گذراندن
passes U گذراندن تصویب شدن
to mope a way U به افسردگی و پکری گذراندن
dawdle U بیهوده وقت گذراندن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com