English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to be afraid of one's own shadow . از سایه خود هم ترسیدن .
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
shadings U سایه دار کردن سایه افکندن
shades U سایه دار کردن سایه افکندن
shade U سایه دار کردن سایه افکندن
silhouette U طرح سایه سایه انداختن
silhouettes U طرح سایه سایه انداختن
half tone screen U صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
vignetting U سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
to be afraid U ترسیدن
to lose courage U ترسیدن
make one's hair stand on end <idiom> U ترسیدن
dreading U ترسیدن
dread U ترسیدن
dreads U ترسیدن
get the wind up U ترسیدن
abhorred U ترساندن ترسیدن
abhorring U ترساندن ترسیدن
abhors U ترساندن ترسیدن
quail U ترسیدن مردن
fears U هراس ترسیدن
fearing U هراس ترسیدن
quails U ترسیدن مردن
scares U گریزاندن ترسیدن
scared U گریزاندن ترسیدن
scaring U گریزاندن ترسیدن
fear U هراس ترسیدن
feared U هراس ترسیدن
scare U گریزاندن ترسیدن
He fight with his shadow. <proverb> U او با سایه خود مى جنگد (از سایه خود مى ترسد).
to play the woman U گریه کردن ترسیدن
bash U شرمنده شدن ترسیدن
bashes U شرمنده شدن ترسیدن
bashing U شرمنده شدن ترسیدن
bashed U شرمنده شدن ترسیدن
get cold feet <idiom> U درآخرین لحظات ترسیدن
To stand (go)in awe of someone. U از کسی حساب بردن ( ترسیدن )
shadows U سایه
shades U سایه
shadowed U سایه
cleek U سایه
shadowing U سایه
shading U سایه
sunshades U سایه
umber U سایه
sunshade U سایه
shade U سایه
shadings U سایه
shadowless U بی سایه
umbrage U سایه
umbra U سایه
auspices U سایه
thanks to..... U در سایه
shadiness U سایه
shadow U سایه
to go to the shades U سایه افکندن در
somber U سایه دار
silhouette target U سایه هدف
umbrageous U سایه دار
shadings U سایه انداختن
To cast a shadow. U سایه انداختن
To cast a shadow . U سایه انداختن
shades U سایه انداختن
shady [place] <adj.> U سایه دار
tone U سایه رنگ
shadings U سایه بان
umbrageous [literary] <adj.> U سایه دار
shadowlike U سایه مانند
shadow play U نمایش سایه ها
boxed cornice U سایه بان
obtenebrate U سایه افکندن بر
drop shadow U سایه برجسته
light and shade U سایه روشن
penumbra U نیم سایه
kinephantoscope U سایه نما
kinema or cin U سایه نما
halation U نیم سایه
half shadow U نیم سایه
penumbra U سایه روشن
sciagraphy U سایه نگاری
bowery U سایه دار
hatching U سایه زنی
shader U سایه رنگ زن
overcast U سایه انداختن
adumbral U سایه افکن
shadeless U بدون سایه
sciamachy U جنگ با سایه
umbriferous U سایه افکن
ski graphŠetc U سایه نگاری
adumbration U سایه افکنی
half tone U سایه روشن
bower U سایه بان
overshadowed U سایه افکندن بر
overshadow U سایه افکندن بر
shadowed U شدو سایه
shadowing U شبح سایه
shaded <adj.> U سایه دار
lighting U سایه روشن
shadowing U شدو سایه
shadowy U سایه مانند
overshadowing U سایه افکندن بر
shadowed U شبح سایه
overshadows U سایه افکندن بر
bowers U سایه بان
canopies U سایه بان
halftones U سایه رنگ
canopy U سایه بان
shadow U شبح سایه
shadow U شدو سایه
tones U سایه روشن
tone U سایه روشن
shadows U شبح سایه
shadows U شدو سایه
shading U سایه اندازی
umber U سایه انداختن
sombre U سایه دار
shade U سایه بان
shading U سایه زنی
halftone U سایه رنگ
shade U سایه انداختن
shades U سایه بان
shady U سایه دار
tinges U سایه رنگ
shadowy U سایه افکن
shadowy <adj.> U سایه دار
tinge U سایه رنگ
contrasting U زمینه طرح و سایه
sciagraph U عکس سایه نما
shadow factor U ضریب انحراف سایه
contrast U زمینه طرح و سایه
pastel shades U سایه رنگهای خفیف
She has become rather off hand. U سایه اش سنگین شده
phantasm U فاهر فریبنده سایه
shading response U پاسخ سایه روشن
contrasted U زمینه طرح و سایه
shady U سایه افکن مشکوک
shades U سایه دار کردن
pencilled U بامداد سایه زده
tintless U بدون سایه رنگ
umbrage U سایه شاخ و برگ
thank you U سایه شما کم نشود
contrasts U زمینه طرح و سایه
umbrage U شابهت سایه وار
thermal shadow U سایه روشن حرارتی
shades U جای سایه دار
shadings U سایه دار کردن
auspice U سایه حمایت توجهات
shadings U جای سایه دار
shade U جای سایه دار
half tone U سایه روشن زدن
halftoning U سایه رنگ زدن
gray scale U مقیاس سایه زنی
shade U سایه دار کردن
adumbrate U سایه افکندن بر طرح
thanks U افهار امتنان در سایه
tone U سایه روشن عکس هوایی
tones U سایه روشن عکس هوایی
The trees give a pleasant shade . U درختان سایه قشنگه می اندازد
contrast enhancement U توسعه تشخیص سایه روشن
croddhatching U بطور اریب سایه زدن
luminist U نقاش سایه روشن نما
shades U اختلاف جزئی سایه رنگ
crosshatch U بطور اریب سایه زدن
mezzotint U نقاشی سایه روشن کردن
mezzotinto U نقاشی سایه روشن کردن
shade U اختلاف جزئی سایه رنگ
to go to the shades U مردن سایه دار کردن
shadings U اختلاف جزئی سایه رنگ
sciomantic U غیبگو از روی سایه مرده
shaded pole motor U موتور با قطب سایه دار
To shadow someone. U مثل سایه کسی را تعقیب کردن
shadows U سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
He hates my gusts. He detests me . He loathes the sight of me . U سایه ام را با تیر می زند ( دشمنی وعداوت )
shadowing U سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
solid U سه بعدی سایه دار ایجاد میکند
hachure U سایه زنی قلم هاشور زدن
anti dazzle vizor U سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
Lets sit in the shade , Its cooler. U توی سایه بنشینیم خنک تر است
solids U سه بعدی سایه دار ایجاد میکند
galanty show U نمایش اشکال بوسیله سایه انداختن
sciomacy U غیب گویی از روی سایه مرده
shadow U سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
shadowed U سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
stipple U با نقطه سایه زدن یانقشی ایجاد کردن
hachures U خطوط مقطع کوتاه برای سایه زدن بعکس
tone U درجه تیرگی و سایه داربودن رنگ در گرافیک کامپیوتری
tones U درجه تیرگی و سایه داربودن رنگ در گرافیک کامپیوتری
shadow factor U ضریب مربوط بانحراف سایه در عکس هوایی برای تعیین ارتفاع اشیاء
grey scale U سایه هایی که از نمایش بخشهای رنگی روی صفحه تک رنگ تولید میشود
tan alt U ضریب انحراف سایه برای تعیین ارتفاع اشیا در روی عکس هوایی
monochrome U صفحه نمایش کامپیوتر که متن و گرافیک را سیاه و سفید و سایه دار و نه رنگی نشان میدهد
kernel U تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
kernels U تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
composite video U واحد نمایش ویدیویی که یک سیگنال تصویری مرکب را می پذیرد و چندین رنگ یا سایه خاکستری ایجاد میکند
hypsometric diagram U طرح منظری عوارض نمایی که عوارض در ان با سایه زدن مشخص شده باشد
overcast U سایه افکندن ابر ابر دار کردن
hill shading U سایه زدن ارتفاعات و تپه هاروی نقشه رنگ کردن ارتفاعات در عکس جهت تابش نور خورشید
To shade ones eyes. U سایه زدن به چشم ( آرایش چشم )
clouding U ابری شدن سایه افکن شدن
cloud U ابری شدن سایه افکن شدن
clouds U ابری شدن سایه افکن شدن
half tone U رنگ متوسط سایه رنگ
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com